هنوز اروپا در شوک اقدام دوناروما بود که فردای آن روز مصاحبه هایی به نقل از رونالدو مبنی بر ترک باشگاهش به سرعت مرزهای خبرگزاری ها و روزنامه ها را درنوردید و تبدیل به خبر نخست جهان شد...
آنقدر در سایت طرفداری به این موضوع از مدیران گرفته تا کاربران پرداخته شده که تا حدی آن را نخ نما کرده ایم ولی به هر حال آنقدر موضوع مهم و با حاشیه ها و احتمالات مختلف است که بعید است حالاحالاها سرو صدایش بخوابد.
شخصیت رونالدو معرف حضور تمامی فوتبال دوستان چه طرفدارش و چه رقبایش هست. به طور کلی شخصیت برونگرای او که نقطه متضاد شخصیت لیونل مسی است به همگان امکان شناسایی ابعاد وجودی و قلبی اش را داده است و همه او را به عنوان شخصیتی مرکزگرا، زودجوش، تا حد زیادی خودخواه و مغرور، بسیار جاه طلب و با عطش بی پایان برای بیشترها، سختکوش و خستگی ناپذیر ( تیپ شخصیتی A) می دانند و از این رو رونالدو را قطعه گمشده پازل رئال پرز میدانستند. رئال پرز تیم رئال مادرید نیست بلکه شرکت سهامی رئال مادرید است که هدف استراتژیکش را در بلند مدت روی درآمد حداکثری از فوتبال متمرکز کرده است و رونالدو دقیقا نفر اصلی این پروژه بلند پروازانه و جاه طلبانه بود.
رونالدو در رئال از یک وینگر طراح و سرعتی در کناره ها که آزادی عمل کامل در زمین داشت به کسی که آمار و ارقام و در پایان فصل با رقیب اولش مقایسه می شد تبدیل شد و خلاقیت خود را قربانی تغییر خود از بازیکن فوتبال مادرید به برند فوتبال مادرید نمود. در این پروسه البته بسیار هم موفق بود و توانست بهترین ها را یکی پس از دیگری به ویترین افتخارات شخصی خود بیاورد. در این سو رئال برای این پروژه نیاز داشت که تیم را حول او بسازد و توپ ها را به او ختم کند. اوزیل، دیماریا، آلونسو، کروس، مارسلو و کارواخال در شرح وظایف خود به شیوه نامحسوسی از سیستم " همه برای یکی (رونالدو) و یکی برای همه (رئال)" پیروی می کردند و بدین ترتیب رونالدو بهترین گلزن تاریخ رئال شد. او این مهم را با توجه به میل سیری ناپذیری اش در گلزنی به ثبت رساند و همواره به دنبال نگاه ها و حمایت های همگانی هم تیمی هایش برای تثبیت نقشش به عنوان نفر اول تیم ( به مثابه مسی در بارسا) بود. چیزی که در منچستر و در سایه سیاست بازیکن سازی سر الکس به آن دست یافته بود.
بار اول که رونالدو از کوره در رفت زمانی بود که اسپانیا به قهرمانی در اروپا 2012 دست یافته بود و رئال مادرید سرمست از قهرمانی تاریخی در لالیگای موسوم به رکوردها فصل 2012-13 را آغاز می کرد. آن زمان تیم های درجه یک بازیکن خود را برای توپ طلا معرفی می کردند. در آن سو بارسایی ها با وجود بازی زیبای ژاوی و اینیستا در یورو با اکثریت از مسی نام بردند و اینجا در رئال قضیه فرق می کرد... رونالدو در تیم خودش به عنوان بهترین بازیکن شناخته نمی شد و ریشه این ها در وجود شخصیتی به زعم خیلی ها مقدس ایکر کاسیاس بود. زمزمه های نارضایتی رونالدو شروع شد ولی به سرعت به پایان رسید.
بار دوم زمان بازی با اتلتیکو بود که تیم فلاکت زده آن زمان به ارث رسیده از بنیتس را که لشکری از خسته ها و مصدوم ها بود را شکست داده بود. مصاحبه جنجالی رونالدو که حقیقت محض را در قالب کلماتی تا اندازه ای توهین آمیز بیان می کرد باعث رنجش بسیاری از هم تیمی هایش شد.
بار دیگر و بار دیگرها از نارضایتی از فروش ستاره های تیم بگیرید تا قراردادهای جدید و در گوشی حرف زدن با الخلیفه و بلان همه در برابر جنجال و حاشیه تازه ستاره پرتغالی رئال هیچ بودند و به پای جدیت تصمیم این بار نمی رسیدند.
به نظر بنده رئال نیاز مبرم به رونالدو نه به عنوان گلزن بلکه به عنوان نقطه ثقل تیم دارد و همه ما اذعان داریم که رئال تا چند سال دیگر رونالدو محور است و باید کم کم و طی یک روش تدریجی خود را از زیر سایه نام بزرگ رونالدو خارج کند. این مبحث ابدا بزرگتر بودن و بزرگی رئال و نام رئال را خدشه دار نمی کند بلکه بزرگی رئال به موازات بزرگی نام رونالدو است و رونالدو نماد باشگاه است نه خود باشگاه و نباید به بدی با او برخورد شود و باید تا یافتن جایگزینی در حد نام و توانایی های او پرونده "Ronaldo Out" را بایگانی کرد.
از نظرات دوستان ارجمند استقبال می شود.
سید عماد آریافر
28/3/96