در کشوری که مقام معلم با رهبر آن کشور یکی است و مردم آن کشور فقط در برابر دو شخصیت تعظیم میکنند: « رهبر و معلم»؛
آن کشور میشود "چین"
در کشوری که هرکس به مقام معلمی نایل میشود به بالاترین نشان افتخار آن کشور دست می یابد؛
آن کشور میشود "انگلستان"
در کشوری که معلم، حق کاری به غیر از معلمی را ندارد؛
آن کشور میشود "روسیه"
در کشوری که برای معلم، حقوق معینی تعیین نمیشود؛
آن کشور می شود "ژاپن"
اما...
در کشوری که مادری حاضر به ازدواج دخترش با یک معلم جوان نمیشود!
در کشوری که دانش آموزان یک مدرسه، ساندویچ بعد از ظهرشان را از دکه معلمشون خریداری میکنند!
در کشوری که معلمش ناهار نخورده سریع خود را برای دادن سرویس به تاکسی تلفنی محله اش معرفی میکند!
در کشوری که یک معلم، سرویس ایاب و ذهاب مدرسه دانش آموزان خود میباشد.
در کشوری که بالاترین دغدغه های معلمینش چگونه زیستن آبرومندانه است!
در این جامعه است که:
مریض، به دست پزشکی که بتواند تقلب کند خواهد مرد!
خانه ها به دست مهندسی که موفق به تقلب شده ویران خواهند شد!
منابع مالی را به دست حسابداری که موفق به تقلب شده از دست خواهیم داد!
جهل، در سر فرزندان که موفق به تقلب شده فرو میرود!
و این در یک کلام یعنی: سقوط آموزش و پرورش = سقوط ملت
معلمی شغل انبیاست... به معلمین بها بدهیم.