ایرانیان باستان پیش از ظهور زرتشت، میترا را میپرستیدند و همه ساله در بزرگداشت میلاد او جشنهایی برگزار میکردند.
با ظهور زرتشت و گرویدن شاهان هخامنشی به این آیین، عناصر مربوط به پرستش میترا (یا میترائیسم) رفتهرفته در آیین جدید ادغام شد. با اینحال آیین میترا هیچگاه بهطور کامل از بین نرفت. به همین جهت، بسیاری از عقاید میترائیسم را نگاه داشتند و در آیین زرتشت ادغام کردند. میترا خدای خورشید و نور، با اهورامزدا خدای روشنایی تداعی شد، و در تقابل با اهریمن خدای تاریکی قرار گرفت. شب یلدا یا شب میلاد میترا خدای نور نیز کماکان گرامی داشته میشد، ایرانیان که آتش و حرارت را مظهر اهورامزدا خدای نور و نیکی میدانستند، در چنین شبی بیرون از منازل خود آتش روشن میکردند.
جالب اینجا است که درخت سرو یا «سرو یلدا» نیز بهعنوان سمبول استقامت و پایداری در برابر سرما و تاریکی، در معابد میترا وجود داشت و در چنین شبی از آن استفاده میشد. جوانترها هر آرزویی داشتند بهطور نمادین دور پارچهای ابریشمی میپیچیدند و بر شاخههای سرو میآویختند. در پای درخت نیز هدایایی تقدیم میترا میکردند به این امید که آرزوهایشان را برآورده سازد.
چنین سنتهایی در پی جنگهای ایران و یونان رفتهرفته به اروپا نیز راه یافت. آیین میترا بزودی در بسیاری از مناطق دنیای هلنی آن روزگار مریدانی پیدا کرد، و معابد متعدد به افتخار میترا بنا شد. بااینحال احیای واقعی میترائیسم را در قرون دوم و سوم میلاد در امپراتوری روم شاهدیم. امپراتوران روم، میترا را که در ایران باستان مظهر وفاداری به پادشاه بود، بسیار بابطبع یافتند. دیوکلیتیان امپراتور روم هنگامی که در صدد احیای حکومت و مذهب روم باستان برآمد، آیین میترا را از قلم نیانداخت. او در سال ۳۰۷ معبد بزرگی در کنارۀ رود دانوب واقع در نزدیکی وین برای میترا ساخت و او را «حامی امپراتوری روم» لقب داد.
بدین ترتیب میترائیسم به یمن امپراتوران روم و سربازانشان، در قرون ۳ و ۴ بهعنوان مهمترین رقیب آیین نوپای مسیحیت قد علم کرد و سخت در بین رومیان رواج یافت.
رومیان در بزرگداشت «میلاد خورشید شکستناپذیر» (natalis solis invicti) و موسم برداشت محصول، همه ساله در نیمۀ زمستان، یعنی از ۱۷تا ۲۴ دسامبر، کاروانهای شادی بر پا میکردند و به جشن و پایکوپی میپرداختند. آنان در این ایام که به ایام «جشن خدای زحل» (Saturnalia) معروف بود، کمابیش همان میکردند که ایرانیان در شب یلدا
و اما با پیروزی کنستانتین امپراتور مسیحی در سال ۳۱۲ و گسترش مسیحیت در دنیای روم، سنت پرستش میترا رفتهرفته رو به افول نهاد. بااینحال باورهای کهن دنیای باستان را نمیشد یکشبه ریشهکن کرد. بنابراین، آبای صدر مسیحیت در قرن چهار که بهخوبی با اساطیر و فلسفۀ دنیای باستان آشنا بودند و بر اهمیتشان واقف، در این فضای آزاد جدید کوشیدند از قابلیتهای دفاعیاتی سنتهایی چون جشن یلدا و آیین ظهور میترا بهمنظور گسترش مسیحیت استفاده کنند: آنان با جایگزین کردن عیسی بهجای میترا، تمام شکوه و عظمت جشن ظهور میترا را بهیکباره به واقعۀ تولد عیسی انتقال میدادند.
بدین ترتیب شب یلدا جشن ظهور میترا که پیشاپیش بهخوبی در فرهنگ و باورهای دینی دنیای روم ریشه دوانده بود و قدمتی دیرینه داشت، تا سال ۳۳۶میلادی رسماً بهعنوان سالروز میلاد مسیح یا کریسمس تعیین شد و میترا - منهای عناصر چندخداباورانۀ آن- جای خود را به مسیح داد. اینکه چرا ۲۵دسامبر انتخاب شد بدرستی روشن نیست، اما رومیان به احتمال زیاد این روز را که آخرین روز جشنهای نیمۀ زمستان بود، روز تولد میترا میدانستهاند.
در اشعار فارسی هر از گاه به ارتباط جشن یلدا و میلاد مسیح اشاره شده است. سنایی در این باره میگوید:
به صاحبدولتی پیونــد اگر نامـی همی جویــی
که از یک چاکری عیسی چنان معروف شد یلدا
بهعبارت دیگر، اگر میخواهی نامآور شوی، به آنکه صاحبنام است بپیوند، درست همانطور که شب یلدا با پیوستن به عیسی (در قالب کریسمس) چنین معروف شد.
کریسمس نه یک عید بیگانه خاص ارامنه یا غربیان، بلکه عیدی است که اتفاقاً نقاط اشتراک انکارناپذیری با باورهای دینی و آداب و سنن کهن ایرانزمین دارد.
بنابراین اینبار که چراغانی خیابانها، درخشش درخت کریسمس، و زرق و برق هدایای پای آن را دیدیم، خاستگاه ایرانی کریسمس را از یاد نبریم!