طرفداری- گلی که آن شب به ثمر رسید، غیر ممکن بود تا نادیده گرفته شود. از آن گل های باکلاس که لایق ستایش و تحسین های فراوان هستند. آن شب بزرگ در استادیم شابون دِلمس، باعث شد نام گورکوف به تیتر روزنامه اکیپ راه یابد. این نشریه مهم، با تیتر «جانشین» از گورکوف یاد کردند. عنوانی که به جانشین زیدان اختصاص یافته بود.
این هافبک 21 ساله به قدری با استعداد بازی می کرد که متخصصان و کارشناسان فوتبال فرانسه، پا را فراتر نهاده و گورکوف را یکی از پدیده های فوتبال و آینده فرانسه دانستند. کریستوف دوگاری اولین کسی بود که کیفیت نهفته در این بازیکن را پیدا کرده بود. او باور داشت آن گل اصلا شانسی نبود. "آن گل نشان داد یوهان خاص است. پس از خداحافظی زیدان مریض شده بودم، اما تماشای بازی گورکوف، مرا درمان کرد. وقتی بازیکنانی این چنینی را می بینم، حس جوانی می کنم."
دوگاری تحت تاثیر جو موجود نظر می داد، اما تقصیری هم نداشت. آن گل زیبا، شایسته تمام تحسین ها بود. توپی که پاس متیو شالم به جادوگر رسید تا مدافعان پاری سن ژرمن، به گونه ای از بازی محو شوند که انگار انبوهی از مه، ورزشگاه را گرفته است. با پای چپ توپ به پشت پای راستش رساند و با پشت پا دوباره توپ را مقابل پای چپش انداخت تا با شوتی نوک پا، دروازه پی اس جی را به زیبایی هرچه تمام تر باز کند.
حس و شور موجود در استادیوم غیرقابل توصیف بود. با تمام احترام به یوتیوب که ویدیو های ویرایش شده را در آن قرار می دهند، آن 69 ثانیه نمی تواند لحظات خارق العاده را نشان دهد. گاهی اوقات هیچ چیز جای آن لحظاتی که با چشمان خود بازی را می بینید، نمی دهد. گزارشگر بازی از «awww» استفاده کرد تا حس خود را به بیننده القا کند.
آیا از قبل برنامه ریزی شده بود؟ آیا یوهان مدت ها نقشه این گل را در سر می پروراند؟ نه قطعا. حتی آینده نگر ترین انسان هم نمی توانست چنین لحظاتی را تصور کند. آن ظرافت، چابکی در ساق های پا و ضربه آخر... قابل توصیف نیست. خود یوهان باور دارد: "هنوز هم نمی توانم شرح دهم که چه شد. سعی کردم از شر مدافعان خلاص شده و در شوتزنی تردید نکنم."
او آن شب صادقانه از ته دلش حرف می زد و ما این را فهمیدیم، چون بهترین نوع فوتبال، از روی غریزه اتفاق می افتد. آن ضربه زین الدین زیدان در فینال لیگ قهرمانان 2002 برنامه ریزی شده بود؟ فکر می کنید زیدان از قبل می دانست پای چپش را در کجا قرار دهد تا آن شوت را بزند؟ قطعا نه، اتفاق بود. بازی از روی غریزه؛ این ویژگی مشترک زیدان و گورکوف بود. گورکوف همیشه به عنوان رهبر نسل خود به حساب خواهد آمد. بازیکنی که می توانست جانشین زیدان شود. نام زیدانی که با بزرگی و موفقیت عجین شده است.

پس از آن گل، گورکوف سوژه تیم های بزرگ اروپا بود. یکی از برترین استعداد های فوتبال فرانسه به ابر قدرت فوتبال جهان یعنی میلان بزرگ پیوست. هیچکس ذره ای از این انتقال تعجب نکرد، چون گورکوف با تلاش و استعدادش، لایق این فرصت بود. در واقع انتظارات به سویی می رفت که موفقیت های چشمگیر او را در سن سیرو ببینیم. با این حال گورکوف در ایتالیا با سختی هایی رو به رو شد.
انتقال گورکوف از بوردو به میلان، یادآور انتقال زیدان از بوردو به یوونتوس در سال 1996 بود. در آن سال ها کلارنس سیدورف، آندره آ پیرلو و ریکی کاکا، بهترین بازیکن وقت جهان در خط هافبک روسونری خدایی می کردند. البته که کار در این وضع برای گورکوف سخت تر شده بود. آن سال ها داستانی بر سر زبان ها افتاده بود. داستانی که از ناکافی بودن گورکوف برای میلان می گفت، اینکه این دو برای هم مناسب نیستند.

حضور در میلان به عنوان یک استعداد در حال ظهور، به حد کافی سخت است. می گفتند یوهان وارد حاشیه شده و با رفتار های عجیب خود، خود مانع پیشرفتش می شود. یکی از اظهار نظر های بزرگ در مورد گورکوف را مالدینی در سال 2010 و در حین مصاحبه با اکیپ بر زبان آورده است.
حضور گورکوف در میلان، صددرصد اشتباه بود. مشکل او رفتارش بود. ندیدم که بتواند با هوشمندی، خودش را کنترل کند. او نمی خواست خودش را کامل در اختیار تیمش قرار دهد. او اصلا نمی خواست زبان ایتالیایی یاد بگیرد. تلاش نکرد و به موقع در تمرینات حضور نمی یافت. این چیزها چندین و چندبار رخ دادند. بعضی چیزها را می دانم که نمی تواند بگوید، اما خودش می داند.

«او می داند که چه کرده است»! چنین حرفی از سوی اسطوره ای به بزرگی مالدینی خود گویای بزرگی حواشی است. اتهاماتی که به خاطر عدم حرفه ای گری به گورکوف وارد می شد، در کنار شخصیت خجالتی و ساکتش، اوضاع را پیجیده تر کرده بود. او به جای افتخار از حضور در میلان و قدر دانستن، آن را به خاطره ای بد تبدیل می کرد.
به قلم مت گالت برای وب سایت Thesefootballtimes