نمیدانی که من در هر ستاره
که مه را تا سحر یار و ندیم است
و یا در چهره سرخ شقایق
که خود بازیچهی دست نسیم است
نشانی از تو میبینم
سراغی از تو میگیرم
نشانی از تو میبینم
سراغی از تو میگیرم
نمیدانی که من در قطرهی اشک
که روزی مظهر خشم تو بوده
و یا در شط خونین افقها
که روزی منظر چشم تو بوده
نشانی از تو میبینم
سراغی از تو میگیرم
نشانی از تو میبینم
سراغی از تو میگیرم
✍️ دکتر ایرج رزمجو
آخرین حضور 8 دقیقه 17 ثانیه قبل
عضویت از 8 سال 2 ماه قبل