مرد افسانه هایاد روزای قشنگ بخیر، کلاس درس ابتدایی، شیفت بعدظهر، زنگای آخری که هوا رو به تاریکی از مدرسه تعطیل میشدیم میومدیم خونه با یه کوله بار پر حسرت خاطره از اون دوران قشنگ. کی فکرش میکرد همون روزای ساده بزرگترین حسرت بزرگیامون بشه. خدا حفظت کنه مرد