تاج دوستارهوقتی پیش دبستانی بودم کلاس چهارما وپنجماخیلی مارو اذیت میکردن به مامیگفتن تو دستشویی مدرسه جن هست هربچه ای بره جنا میخورنش ماهم مثل سگ میترسیدیم.خلاصه یه روز من سرکلاس دستشوییم گرفت ومیترسیدم که برم دستشویی.به سرم زد که برم خونمون چون خونمون یه کوچه پایین تر بود خلاصه دزدکی ازمدرسه بیرون رفتم وداشتم میرفتم خونه که احساس کردم دیگه نمیتونم خودمو نگه دارم وبیخیال آبرو شدم وخودمو خیس کردم(البته فقط خودمو خیس نکردم دیگه بقیشو خودتون بدونید).رفتم خونه ویه دست کتک ازمامانم خوردم و اومدم مدرسه هم معلمم کلی دعوام کرد که چرا از مدرسه رفتم بیرون ولی حواسش نبود که شلولرمو عوض کردم منم چیزی بهش نگفتم