طرفداری - ژاوی، اسطوره بارسلونا در مصاحبه مفصل با مارکا از مسائل مختلفی صحبت کرده است. موضوعات جالبی که ژاوی درباره هر کدام از انها نظرات شنیدنی دارد. در ادامه حرفهای این اعجوبه را ملاحظه میکنید:
پس از روی کار آمدن پپ در بارسلونا، سطح مربیان لالیگا به طرز محسوسی افزایش پیدا کرده است. حالا همه آنها تیمشان را بسیار خوب برای هر بازی آماده میکنند. بازی اسپانیول-بتیس را دیدم و لذت بردم چون هم روبی هم ستین دنبال برد بودند. بازی فوق العادهای بود. در جام جهانی تاکتیک تازهای ندیدیم چون مربیان بیشتر نتیجه گرا هستند. یک اشتباه و خداحافظی از جام. ببخشید ولی من از یک مدرسه متفاوت آمدهام و دوست دارم توپ را داشته باشم و ریسک کنم. در جام جهانی کسی به مالکیت اهمیتی نمیدهد و فقط منتظرند یک موقعیت پیش بیاید و گل بزنند. این مایه تاسف است. نتایج آنقدر ارزش دارند که به راحتی مردم را متقاعد میکند. مرا نه. فرضا فرانسه به عنوان قهرمان جهان تیمی منظم، بدون بازیهای درخشان اما با کیفیت بسیار بالا. تیمی که همه بازیکنان در آن میدوند و تلاش میکنند؛ در ضد حملات زهرشان را میریزند و البته گریزمان و ام باپه پشت سر مدافعان فرار میکنند. این خوب است ولی مرا تحت تاثیر قرار نمیدهد و هیجان زده نمیکند. گرچه از هر چیزی باید یاد بگیرید.
البته حرف من وحی منزل نیست. من فقط از یک سبک به خصوص دفاع میکنم. خوب بازی کردن از نظر من یعنی شما باید توپ را در اختیار داشته باشید. وقتی به زمین میروم، نمیخواهم تیم رقیب مرا بازی بدهد. توپ را نداشتن مرا آزار میدهد. خوب بازی کردن از نظر من یعنی 20 تا 30 متوالی برای پیدا کردن فضا یا یار خالی. شاید برای یک مربی دیگر، خوب بازی کردن یعنی استفاده از تک موقعیتها یا جمع شدن در زمین خودی. در این فوتبال باید به هر سبکی احترام گذاشت.
در حال حاضر چلسی فوتبال خوبی بازی میکند. گاهی عالی بازی میکند. از انگیزهای که برای داشتن توپ دارند، خوشم میآید. بتیس، آرسنالِ امری، بارسا، اسپانیای لوئيز انریکه، تاتنهام با پوچتینو و البته نیازی به ذکر کردن نام پپ نیست چون در این سبک بازی، شماره یک است. او الگوی من در مربیگری است. چه چیزی در این سیتی بیشتر چشم شما را گرفته؟ بازیکنانی که قبلا درخشش چندانی نداشتند، با آمدن پپ به یک ستاره تبدیل شدند. فرناندینیو به عنوان مثال که حالا در پاسکاری عالی کار میکند. مدافعان میانی، اوتامندی، استونز، لاپورته. شما آنها را میبینید و به خودتان میگویید پپ به آنها ابزار لازم برای بهتر شدن را داده است.
مادرید را چطور میبینید؟ آنها یک فوتبال دیگر بازی میکنند ولی سه سال اخیر قهرمانی اروپا را بردند. رئال وقتی توپ را ندارد، تمام تیم وظیفه بزرگی بر دوش ندارد. آنها بیشتر به مهارتهای فردی تکیه میکنند تا ارائه فوتبالی تیمی. انتقاد نمیکنم ولی این سبک بازی، انسجام کمتری دارد. به این صورت که به من حمله کنی، به تو حمله میکنم. بعد هم با کیفیتی که بازیکنانش دارند، شما را شکست میدهد. تفاوت لوپتگی و سولاری؟به نظرم جولین میخواست نظم بیشتری به بازی رئال مادرید بدهد. کاری که آنها در طول 15-20 سال اخیر زیاد انجامش ندادند. لوپتگی مربی بسیار تئوریتیکالی است که دوست دارد تیمش منظم و برنامه ریزی شده بازی کند اما مادرید به این سبک عادت نکرد و به او وقت ندادند.
به لوپتگی بابت وقتی که برای ترک لاروخا و پیوستن به رئال مادرید انتخاب کرد، انتقاد زیادی دارم. او باید تا پایان جام جهانی صبر میکرد. حرکتش را درک نکردم. شما از بازیکنانتان میخواهید تمرکز کنند ولی خودتان اعلام میکنید با تیم دیگری به توافق رسیدهاید؟! کار لوپتگی اشتباه بود اما شخصا بابت اخراج همه مربیان ناراحت میشوم. به جولین زمان ندادند همان طور که به هیچ کس نمیدهند. هوئسکا هم به لئو فرانکو زمان نداد. هوئسکا تازه به لالیگا صعود کرده بود و مربیاش را در اکتبر اخراج کرد! مایه تاسف است. داستان مربیگری این طور است و مرا هم شامل میشود. بدین صورت: به من میگویند تو ژاوی هستی ولی اگر ببازی، اخراج کردنت کار یک دهم ثانیه است!
مسی؟ حرف زیادی درباره لئو نمیتوان زد. او خارق العاده است و من هر سال توپ طلا را به او میدهم. بارسا از مسیرش منحرف شده؟ این طور فکر نمیکنم. بارسا همیشه توپ را میخواهد و از بالا پرس میکند. ماهیت فوتبال ما هرگز از بین نرفت؛ حتی با تاتا مارتینو هم نابود نشد اگرچه هیچ چیزی با او نبردیم. در این بین هر مربی جزئیات کوچکی به بازی تیم اضافه کرد. لوئيز انریکه به عنوان مثال خواهان ضد حملات سریع بود. کاری که در دوره گواردیولا به ندرت انجامش میدادیم. تیم والورده بیشتر 442 بازی میکند؛ تیمی سازمان یافته به خصوص پس از از دست دادن توپ و فشار به حریف. اینها جزئیات هستند. آرتور ماهیت فوتبال بارسا را تقویت کرده است. این بچه توپ را از دست نمیدهد! آرتور زیاد ریسک نمیکند؟ من هم همین طور بودم. وقتی 20 یا 21 ساله بودم، زیاد پاس ریسکی نمیدادم. زیاد بین خطوط حریف پاس عمقی نمیدادم. برای دادن این طور پاسهایی به اعتماد به نفس بسیار بالا نیاز است و آرتور به زودی آن را به دست خواهد آورد.
به نظرت از صحبت با سیمئونه چه چیزی نصیبت خواهد شد؟ به نظرم بسیار مفید و سازنده خواهد بود. من شاید سبک موردنظر او را دوست نداشته باشم که ندارم ولی یک چیز درباره تیمهای سیمئونه واضح است: بازیکنان او مثل موشک بازی میکنند. او مدیریت بسیار خوبی دارد و به تیمش انگیزه زیادی میدهد. همیشه میگویم نه بارسا و نه مادرید نمیتوانند مثل اتلتیکو مادرید بازی کنند. به خصوص بارسا. در بارسا انتصاب سیمئونه به عنوان سرمربی تیم را درک نخواهند کرد. استخدام او پشت کردن به فلسفه باشگاه خواهد بود. کرایوف راهی را به ما نشان داد که باید همیشه از آن پیروی کنیم. چولو مربی معرکهای است در یک سبک دیگر.
میگویند بازیهای اتلتی جذابیتی ندارد؟ به این هم باید توجه کنید که آنها کجا بودند و حالا کجا هستند. با این حال بله با این نظریه موافقم و سعی میکنم مخالف آن عمل کنم وقتی مربی گری را شروع کردم. ولی در فوتبال جا برای هر سبکی هست. معتقدم - ژاوی به اتلتی اشاره نمیکند - کار آسان، تخریب کردن است تا ساختن. دفع توپ آسان است. کار سخت هماهنگ بودن، هدفدار بودن و پاسکاری کردن است. زیباترین چیز در فوتبال این است که از بردتان لذت ببرید و با مالکیت توپ، بر حریف سوار باشید.
رودری؟ به نظرم او بازیکنی باورنکردنی است و اگر در بارسا بود، بهتر از این هم میشد. او هر دو سبک بازی را در خود دارد. او آنقدر خوب است که میتواند در اتلتی باشد و توپربایی کند، پرس کند و فضا را به روی حریف ببندد و در عین حال در تیمی مثل بارسا هم جا بیفتد. درست مثل بوسکتس با سری بالا. به نظرم بارسا باید رودری را به خدمت میگرفت. مارکوس یورنته؟ بیشتر او را هافبکی مثل کاسمیرو میبینم تا بوسکتس. بازیکنانی هستند که وقتی میبینمشان میگویم این برای بارسا ساخته شده است یا فلانی بیشتر به کار مادرید میآید. به عنوان مثال چطور ممکن است سانتی کازورلا و داوید سیلوا هرگز در بارسا بازی نکردند؟ اگر بودند، عالی کار میکردند. مودریچ مثل رودری هر دو سبک را در خود دارد. مودریچ تقریبا در پستش بهترین بازیکن دنیا است.
اعتقاد داشتم مادرید بدون کریستیانو در بازی تیمی حتی بهتر از قبل کار کند. رونالدو با زدن 50 گل در هر فصل، چیزهای به خصوص زیادی به لحاظ فردی به شما میدهد ولی فکر میکردم مادرید بدون خیلی خوب بازی خواهد کرد. و البته در چند بازی همین طور هم شد. مثل بازی با رم یا بازی آنها در مسکو. ولی به لوپتگی فرصت ندادند.
بارسای بدون مسی؟ قطعا نبودش حس خواهد شد چون مسی فقط گلزن تیم نیست؛ او بازیساز تیم هم هست، کسی که پاس آخر را میدهد و نبض بازی تیم در دستش قرار دارد. وقتی مصدوم بود هم این را احساس کردیم. با مسی و بدون او فرق دارد. با مسی شما نسبت به حریف برتری دارید. برای دوران پسا-مسی باید توجه ویژهای به آکادمی شود و البته بازیکنانی که هم اکنون در تیم هستند - کوتینیو، دمبله، سرجی روبرتو، تراشتگن، اومتیتی و ... - یک گام رو به جلو بردارند.
بارسا باید بابت دیدن قهرمانیهای متوالی مادرید در اروپا در عصر مسی ناامید باشد؟ نه چون عصر مسی هنوز به پایان نرسیده است و اگر همه سالهای مسی در بارسا را در نظر بگیرید، عملکرد تیم استثنایی بوده است. بدون او یک بار قهرمان اروپا شده بودیم و با او تا حالا 5 قهرمانی داریم. عصر مسی بد نبوده ولی مادرید با تاریخش ادامه داده است. مادرید بدون کریستیانو هم 9 قهرمانی اروپا داشت اما مسی، تاریخ بارسلونا را تغییر داد. این دو در 15 سال اخیر فوتبال را در قرق خودشان داشتند.
ده لیخت و دی یونگ؟بازی آنها را بسیار میپسندم. خریدهای خوبی برای بارسا خواهند بود. آنها توپ را از دست نمیدهند؛ پیشروی خوبی دارند و چون در آژاکس رشد کردهاند، DNA بارسا را هم دارند. آژاکس همیشه آکادمی خوبی برای ما بوده است. از این گذشته هر دو جوان هستند.
وینیسیوس مثل نیمار استعداد دارد و با اعتماد به نفس است اما باید به پختگی لازم برسد. نیمار درست مثل ام باپه هنوز باید پختهتر باشد. سخت است بخواهیم جانشینی برای مسی و کریستیانو پیدا کنیم. فکر نمیکنم بازیکنان دیگری بتوان پیدا کرد که مثل این دو با چنین اختلافی، بر فوتبال سوار باشند. چه کسی میتواند سالی 50 گل بزند؟ لوییس سوارز مثلا. او بهترین شماره 9 تاریخ بارسلونا است ولی سالی 30 گل میزند نه 50 گل. توپ طلا حالا کمی رقابتیتر میشود. ام باپه همین حالا چنان فیزیک بدنی خوبی دارد که به راحتی توپ را میاندازد و میرود! به لحاظ فیزیکی او مرا به یاد تیری آنری میاندازد.
ایسکو؟ حرفی نمیتوانم علیه او بزنم. میدانید مشکل چیست؟ آنها که فوتبال را نمیفهمند یا مربی نیستند، ارزش کاری که ایسکو برای تیم انجام میدهد را درک نمیکنند. یا کاری که اینیستا انجام میداد. آنها باید تاثیرگذار باشند نه در وسط زمین برای به وجد آوردن هوادار کارهای نمایشی انجام بدهند. انجام این کارها خوب است ولی سازنده و مفید نیست. ایسکو مثل اینیستا، داوید سیلوا، مودریچ و بقیه قابلیت تاثیرگذار بودن را دارد. آنها بازیکنانی هستند که باید روی تیم تاثیر مثبت بگذارند. ایسکو میتواند یک پله بالاتر برود و به نظر میرسید زیر نظر لوپتگی در تیم ملی اسپانیا به خصوص در بازی با ایتالیا این کار را کرده است. ایسکو با استعدادی که دارد باید در چندین و چند بازی مثل بازی با ایتالیا کار کند نه صرفا در وسط زمین برای هورا کشیدن هوادار کارهای نمایشی انجام بدهد. هوادار را به هورا کشیدن وادار کن اما با یک گل یا پاس گل! آنها باید تفاوتها را رقم بزنند. درست مثل آسنسیو و کوتینیو.
اسپانیا قدرتش را از دست داده است؟ نه. بردن است که خیلی دشوار شده است. قبلا آن مقدار شانس کمی که لازم بود را داشتیم. مطمئنم در عصر ما، روسیه را در پنالتی میبردیم. در سال 2006 هم درست مثل الانِ ایسکو و آسنسیو، از اینیستا و ژاوی انتقاد میشد چون نمیبردیم. اکنون هم سبک همیشگی را داریم ولی بردن خیلی سختتر شده است. کاری که ما کردیم، تاریخی بود ولی مطمئنا اسپانیا برمیگردد. آلبا؟ او در پست خودش بهترین است و بازگشتش به تیم ملی حتمی بود.