مطلب ارسالی کاربران
زندگی یکنواخت نیست ؛ داستان رنجِ یک تیم بی رنج
زندگی یکنواخت نیست؛ داستان رنج یک تیمِ بی رنج
داستان مربوط میشود به خانه های پنت هاوس (penthouse) به خانه های لوکس.در این خانه ها اگر چیزی بشکند،وسیله ای بسوزد ، هیچ اشکال ندارد چون در اسرع وقت جایگزین میشود. وقتی مدیرعامل باشگاهت تاجر و سرمایدار بزرگ به نام ناصر الخلیفی باشد و مالک باشگاهت سازمان سرمایه گذاری قطر، آیا با سوختن، شکستن، یا مصدومیت دلت ترک میخورد؟ معلوم است که نباید اینطور باشد. وقتی خبر از یک مصدومیت تکراری دیگر برای نیمار، و حتی بعد از آن خبر دوری کاوانی به علت مصدومیت را میشنوی، قلبت باید بشکند مگر اینکه پاریسن ژرمن باشی.
پاریس فقط یک قدم تا پاره کردن روبان قهرمانی فاصله داشت ، اما قبل از آن باید در مقابل چند تیم قرار میگرفت ، تیم اول استراسبورگ بود. بازی غیر طبیعی بود ، چون پاریس عرق ریخت و خسته شد.پاریس در شبی که چوپوموتینگ یار دوازدهم حریف بود به یک امتیاز راضی شد.تیم دوم ، لیل بود. همان تیمی که با بازی های خوبش از هر تیم دیگری به نائب قهرمانی نزدیک تر است. توی این بازی خبری از چوپوموتینگ نبود ، برای همین مونیر با گل به خودی به عنوان یار دوازدهم لیل شناخته شد. پنج گل تحقیر کننده، از روی زمین ، از روی هوا؛ ضعف عجیب مدافعین از کرر تا کیمپمبه دلیلی بر ناکامی تحقیر امیز بود. دیدار سوم ، نانت . باز هم همان اشتباهات مدرسه ای و کودکانه از بوفون با تجربه تا کرر جوان نشان از یک تیم آشفته میداد.آن بازی را هم پاریس باخت تا در ۳ بازی تنها ۱ امتیاز را گرفته باشد.
کار به حدی وخیم بود که توخل گفت:《خوشحالم، این بار پنج گل نخوردیم.》
امباپه گفت:《مانند تازه کارها بازی کردیم.》
و در پایان این داستان باید بگم که _زندگی یکنواخت نیست؛ اگر رنج نکشیم درس نمیگیریم._