با آغاز انقلاب دوم در اسپانیا و جنگ داخلی، رئال مادرید و بارسلونا هر دو در مرکز مبارزات سیاسی کاستیا و کاتالونیا قرار گرفتن. ریاست رئال مادرید با رافائل سانچز گوئرا و ریاست بارسلونا با جوزپ سانیول بود؛ هر دوی این افراد چهرههایی کاملاً سیاسی بودن و خلاصهای از فعالیتشون به روشن شدن روابط دو باشگاه کمک میکنه.
رافائل سانچز گوئرا یک چهرهی جمهوریخواه مشهور، سخنگوی دولت جمهوریخواه نیکتو آلکالا-زامورا و بنیانگذار حزب لیبرال جمهوریخواه بود. او زندگی سیاسی خودش رو وقف حفظ جمهوری اسپانیا و پایبندی به اصول دموکراسی در دولت جمهوریخواه کرد. در طول ریاست گوئرا بر باشگاه، رئال مادرید دوران موفقی رو سپری کرد که از جمله میشه به یک پیروزی دیگه در برابر بارسلونا در کوپا د اسپانیا اشاره کرد. با شکست نیروهای جمهوری در برابر نیروهای فرانکو، سانچز گوئرا دستگیر و در طی محاکمههای سال ۱۹۴۴ به حبس ابد محکوم شد. بنابراین، آخرین رئیس باشگاه رئال مادرید (پیش و پس از به قدرت رسیدن فرانکو) که به طریق دموکراتیک انتخاب شد، فردی جمهوریخواه بود که توسط رژیم فرانکو خائن برشمرده و به حبس ابد محکوم شد.
جوزپ سانیول یک وکیل و روزنامهنگار کاتالان و بنیانگذار روزنامهی چپگرای لا رامبلا بود. در سال ۱۹۳۵، پس از چند سال عضویت در هیأت رؤسا، سانیول به عنوان رئیس باشگاه انتخاب شد. او وعده داد که تمام تلاشش رو میکنه که نگذاره فعالیتهای سیاسیش منجر به کمتوجهی به باشگاه بشه؛ با این حال، سانیول در درجهی اول یک فعال سیاسی بود و بارسا رو به عنوان وسیلهای برای نیل کردن کاتالونیا به مقاصد سیاسی میدید. اما این مقاصد سیاسی، با قتل وحشتناک سانیول، هرگز محقق نشدن. در آگوست ۱۹۳۶، در ماههای آغازین جنگ داخلی اسپانیا، نیروهای فرانکو در سیهرا د گواداراما سانیول رو دستگیر کردن و به قتل رسوندن. سانیول در سالهای بعد به شهید راه هویتطلبی در کاتالونیا و یکی از سمبلهای بارسلونا تبدیل شد، اما در ماههای ابتدایی پس از مرگ سانیول، نیروهای مبارز جمهوریخواه در مادرید تلاش بیشتری برای گرامیداشت سانیول کردن. یک گردان نظامی به نام سانیول در مادرید ایجاد شد و یک بازی دوستانه بین رئال مادرید و اتلتیکو مادرید برگزار شد که درآمد حاصل از اون به چریکها و شبهنظامیان ضدفرانکو در منطقهی کارگرنشینِ وایهکاس اهدا شد.
با آغاز کودتای فرانکو و جنگ داخلی خونین اسپانیا، نیروهای فاشیست به سرعت اغلب نواحی شمال و شمال غرب اسپانیا رو بهدست گرفتن. با وجود این پیروزیها، شکست سنگین نیروهای فرانکو در مادرید در پاییز ۱۹۳۶ و مقاومت کاتالونیا منجر به کند شدن روند شکست نهایی جمهوری دوم شد. بهترین روایت مقاومت کاتالونیا و تولد احزاب سیاسی گوناگون، از احزاب کمونیستی تا احزاب رادیکال آنارشیست در این دوران رو میشه در به یاد کاتالونیای جورج اورول خوند. در این دوران، رهبران آنارشیست-سندیکالیست کاتالونیا به این نتیجه رسیدن که برای مقاومت در برابر هر گونه مرکزگرایی، باید افراد مرفه و بورژوا رو از موقعیتهای سیاسی و اجتماعی مهم حذف و سمبلهای قدرت مرکزی رو از سطح شهر پاک کنن. کتب و مجسمههای مذهبی سوزونده شدن، ناقوسهای کلیسا آب شدن و برای تولید گلوله استفاده شدن و کلیساها به مقرهای برگزاری کنفدراسیون ملی کارگری تبدیل شدن. ۶۴۰۰ نفر به اتهام حمایت از فاشیستها کشته شدن.
در روایت دراماتیک و رایجی که بارسلونا رو بهشت انقلابیون مبارز برمیشمره، این تصویر که مادرید در سراسر جنگ داخلی تحت محاصرهی نظامی فرانکو بود نادیده گرفته میشه؛ تصویری که مبارزهی قهرمانانهی داوطلبان بریگاد بینالمللی در مادرید و مقاومتی ستودنی در نوامبر ۱۹۳۶ در برابر نیروهای فرانکو رو توصیف میکنه. در این مقطع، احزاب سیاسی گوناگون در مادرید هم شکل گرفتن، اما در شماری کمتر و اغلب با اهدافی متفاوت در مقایسه با بارسلونا. در مادرید، ایجاد نیروهای مقاومتی و احزاب بیشتر مبتنی بر ملاحظات کاربردی بود تا ایدهئولوژیهای پوپولیستی و تمایلات فرهنگی. همچنین شایان ذکره که جمعیت کارگری مادرید، شهری که هنوز به پایتخت صنعتی اسپانیا تبدیل نشده بود، در مقایسه با کاتالونیا کمتر بود.
همزمان با این وقایع، سخنگوی باشگاه رئال مادرید، پابلو هرناندز کورونادو در بیانیهای رئال مادرید رو باشگاهی دموکراتیک با اعضای جمهوریخواه و چپگرا توصیف کرد که وظیفهی خودشون میدونن با فاشیسم مبارزه کنن. این بیانیه تلاشی بود برای بیرون راندن اقلیتی از اعضای محافظهکار در باشگاه که در هر حال در خطر اعدام و یا ترور به جرم حمایت از فرانکو بودن. در ماههای بعد، باشگاه استادیوم و زمینهای تمرینی رو در اختیار نیروهای جمهوریخواه قرار داد و برای برگزاری بازیهای دوستانه با هدف حمایت مالی از قربانیان فاشیسم تلاش کرد. با حذف اعضای محافظهکار و ثروتمند باشگاه، رئال مادرید با مشکلات مالی شدیدی مواجه شد که باشگاه رو تا مرز انحلال پیش بود.
آخرین راه حلی که هرناندرز کورونادو در این شرایط پیش روی باشگاه دید، ارسال درخواستی به باشگاه بارسلونا و درخواست از این باشگاه برای عضویت موقت رئال مادرید در لیگ منطقهای کاتالونیا بود. قدمهای نخستین این روند در اکتبر ۱۹۳۶ با پیشقدم شدن سرمربی رئال مادرید، پاکو برو، که فردی کاتالان و بازیکن سابق بارسلونا بود به خوبی پیش رفت. او بر لزوم اتحاد در برابر فاشیسم و همبستگی مادرید و کاتالونیا به عنوان مهمترین نقاط مقاومت در برابر فرانکو تأکید و لزوم حفظ تیم رئال مادرید برای حفظ روحیهی مردم شهری که هر روز در برابر حصر نظامی فرانکو مقاومت میکردن تأکید کرد. پاسخ بارسلونا در ابتدا مبهم بود، اما در نهایت عیان شد که آبیاناریها حس خوبی به حضور رئال مادرید در این منطقه ندارن و معتقدن که مفهوم رقابت منطقهای در این صورت زیر سؤال میره و درخواست رئال مادرید با چاپ بیانیهای رسمی رد شد. در پاسخ، اتحادیهی بازیکنان بارسلونا بیانیهای جدا داد و به شدت تصمیم باشگاه رو نقد و عنوان کرد که رئال مادرید، پس از بزرگداشت جوزپ سانیول و شکل دادن گردان مذکور، به گردن این باشگاه حق داره.
قسمت اول
قسمت دوم