پس از تماشای فیلم جدید سعید روستایی همچنان به چند صحنه درخشان و کارگردانی هوشمندانه و سطحبالای فیلم فکر میکنم و با مرور کلیت اثر تنها و تنها به این میرسم که «متری شیش و نیم» قربانیشدهترین فیلم سال است، آن هم نه به دلایل بیرونی بلکه قربانیشده توسط خود نویسنده و کارگردان که فیلم را در مسیری اشتباه قرار داده و در نهایت آن را به زمین کوبانده است.
سکانس آغازین فیلم آنچنان بیننده را به درون آن میکشاند که مجالی برای فکر کردن به او ندهد و چه چیزی بهتر از اینکه یک فیلم شروعی اینچنین جذاب داشته باشد، شروعی که با ریتم و تمپوی سریع اتفاق میافتد و همین ریتم را تا یک ساعت اول به خوبی حفظ میکند تا در میان همین کی ساهت درخشان، چند سکانس درخشانتر بگنجاند و خود را یک سر و گردن از سایر فیلمهای همنوع بالاتر ببیند. نگاه سعید روستایی به مساله اعتیاد، اینبار با درهمآمیزی یک درام اجتماعی و یک فیلم پلیسی شکل گرفته است، اما نه از آن دست فیلمهای پلیسی رایجی که در سینما ما دیده شده، از آنهایی که میتوان در بهترین سینماهای جهان پیدایشان کرد و به تماشا نشست. مهمترین خصیصهای که فیلم را تبدیل به اثری سطحبالا در یک ساعت نخست میکند، وجود دوربینی به شدت دقیق و منحصر به فرد در نمایش به اندازه و درست ویژگیهای هر صحنه و انتخاب دکوپاژهای درست برای هرکدام از صحنههاست و این دو فاکتور مهم در حال نمایش تقابل دو شخصیت از جنس خیر و شر هستند که در نیمه نخست فیلم به بهترین شکل ممکن جاندار شده و خصیصه مهم سوم را برای قابلقبول شدن اثر شکلدادهاند. بازی درجه یک پیمان معادی در نقش صمد که بیننده را با پلیسی مواجه کرده که تا کنون در سینمای ما دیده نشده، پلیسی سختگیر و جدی که دارای ضعفهای بسیاری است و همواره یکگام جلوتر از شخصیت بد قصه در حال حرکت است و میتواند به او از موضع قدرت نگاه کند، البته نه به خلافکاری خرد، بلکه به بزرگترین آنها که غرق در پول و قدرت است.
شکلگیری شخصیت صمد به عنوان یک پلیس خاکستری که میتواند بد باشد، جذابیتهای فیلم را بیشتر خواهد کرد، زیرا او به عنوان شخصیت محوری اثر، آنچیزی نیست که بیننده به دیدنش عادت کرده، او مشکل خانوادگی حادی دارد و پرونده مفتوحی در دادگاه به عنوان پلیس، در عین حال به دنبال ترفیع نیز میگردد و شاید برای رسیدن به آن دست به هرکاری بزند. در مقابل او شخصیت ناصر با اجرای دیدنی نوید محمدزاده وجود دارد که با تمام بدیهایش و حس نفرتی که در بیننده نسبت به خود ایجاد میکند، ویژگیهای خوبی هم در ذات خود دارد و به وجود آنها افتخار میکند. تقابل این دو شخصیت که در نام شخصیتهای پروتاگونیست و آنتاگونیست فیلم هستند و در واقع به خوبی خاکستری و مملو از ضد و نقیض، کشمکش اصلی فیلم را ایجاد کرده است.
در نیمه نخست فیلم چند کار اساسی برای پردازش این دو شخصیت انجام میشود. نخست پردازش شخصیت صمد در همان سکانس ابتدایی فیلم و پیوندی که او با بیننده به عنوان پلیسی وظیفهشناس برقرار میکند و در پی آن عدم حضور فیزیکی ناصر به عنوان شخصیت منفی و اما حضور غیرفیزیکی و کلامی او در فیلم که بیننده را مشتاق به دیدن این شخصیت خواهد کرد. پس پیش از اینکه او.لین مواجهه فیزیکی به ناصر برای بیننده رخ دهد، شخصیت او تا حدودی شکل گرفته است. دوم اولین تقابل صمد و ناصر است، جایی که پلیس در طی یک عملیات وارد خانه ناصر میشود و او را در آپارتمانی مجلل و در حالی که نیمه جان است و از پشت او اولین تصویرش به بیننده داده میشود، دستگیر میکند. سوم یکی از درخشانترین سکانسهای فیلم است، جایی که ناصر با دستبند به میلههای اداره پلیس بسته شده و صمد درخواست میکند که او بماند تا تنها با هم صحبت کنند. ناصر به دلیل موقعیت فیزیکی مجبور به خم شدن است و صمد از موضع بالا به او مینگرد و جای دقیق دوربین در این سکانس بیشترین میزان همراهی را برای بیننده ایجاد خواهد کرد، ناصر به صمد پیشنهاد رشوه میدهد و پاسخ صمد به این پیشنهاد در جذابترین شکل ممکن داده میشود، او به شکلی پاسخ میدهد که بیننده ابتدا خیال کند که او در حال بازی با ناصر است، اما پس از مدتی کوتاه خیالش عوض شود و باور کند که صمد میتواند این رشوه را قبول کند، شاید در همان لحظه نه، اما بعدا احتمال رخ دادن این اتفاق برود. چهارم یکی دیگر از سکانسهای درخشان فیلم است، جایی که صمد، ناصر و همکار صمد در ون پلیس نشسته و در حال انتقال ناصر هستند، میزانسنی دقیق که صمد را کاملا آزاد و قدرتمند نشان میدهد و ناصر را در ضعیفترین حالت ممکن، و صمد که متوجه ضعف ناصر شده او را متهم به بچهکشی میکند و درخشانترین لحظه بازی نوید محمدزاده در همین سکانس و جایی است که اعتراف میکند هرکاری در زندگیش انجام داده به جز این که بچهای را بکشد. پنجم سکانس متقابل انتقال ناصر در دادگاه است، جایی که در اتاقی نهچندان بزرگ صمد و ناصر در سر و ته یک نیمکت و در دوطرف متهمین نشستهاند، دوربین که از لانگشات شروع میکند و کمکم با بالاگرفتن دعوای صمد و ناصر به تکشاتهای هرکدام از آنها میرسد، به خوبی میتواند دوئل این دو را که حالا به اوج رسیده نشان دهد. ناصر که متوجه دو موضوع نسبت به صمد میشود به خوبی از موقعیت استفاده کرده و او را متهم به دزدی میکند، نخست اینکه صمد همچنان پروندهای مفتوح در دادگاه دارد و دوم اینکه رسیدن فیلمهای بازداشتگاه به دادگاه دو تا سه روز طول میکشد.
این چند عمل که به خوبی در نیمه نخست فیلم پیاده و اجرا شدهاند، «متری شیش و نیم» را در همان یک ساعت تبدیل به اثری کردهاند که میتوانست یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ما باشد اما حیف از بزرگخواهی بی دلیل روستایی و عدم حفظ انسجام اثر به عنوان یک فیلم پلیسی تمامعیار که به شکلی صحیح و البته منحصربهفرد در حال نمایش بخشی از مصائب جامعه است، جامعهای که در اینجا محدود به پلیس و خلافکاران ریز و درشت شده است. دو دلیل را میتوان برای نیمه دوم فیلم که دچار افتی شدید میشود قائل شد. نخست اینکه در نیمه دوم فیلم سعید روستایی نمیتواند به اندازه حرف بزند و تلاش میکند تا آرمانهایی را در فیلم جای دهد که با کلیت اثرش فاصلهای دور و دراز دارد، به عنوان مثال سکانس دستگیری معتادان با آن میزانسن شلوغ و پردردسر و یا سکانس دستگیری شریک ناصر که فیلم را از آن جذابیت تقابل خیر و شر دور میکند. و یا سکانس ملاقات خانواده با ناصر که کاملا به بیراهه میرود و برخورد قاطع پلیس با یک خلافکار بزرگ جای خود را به ژیمناستیکبازی برادرزاده ناصر میدهد و بازی بد بازیگران در آن صحنه اختلافی فاحش در تمامیت اجراهای بازیگران ایجاد میکند. دوم عجله روستایی برای ورود شخصیت بد فیلم و دستگیری زودهنگام او که تا لحظه اولین حضور فیزیکیش کاملا خوب در ذهن بیننده شکل گرفته و حتی جذاب هم به نظر میرسیده، باعث میشود که ایدههای او برای دوئل این دو شخصیت به انتها برسد و فیلم به ورطهی درامهای اجتماعی مرسوم در سینمای ما برود و دچار رفت و برگشتهایی شود که چندان قصه را به جلو نمیبرند و بیشتر ایدهآلگرایانه به نظر میرسند.
در واقع داستان «متری شیش و نیم» جذاب است، زیرا همواره مساله اعتیاد و پرداختن به آن جذاب بوده، و حالا نگاه منحصر به فرد روستایی به این مساله و ساختن پلیسی با تناقضهای بسیار و بدمنی که در عین برانگیختن اوج نفرت میخواهد کار خوب انجام دهد، کشش این موضوع را بیشتر هم کرده است و جذابیت شخصیتهای اصلی فیلم به خوبی در چند سکانس شکل گرفتهاند، اما پیرنگ فیلم از نیمه دوم دچار مشکل میشود. بیننده میتواند با پیشینه و کلیت داستان کنار بیاید، اما پیرنگی که به عنوان بخشی از زندگی شخصیتها میبیند، دچار چندپارگی میشود و پرداخت بیش از حد به زندگی شخصی بدمن فیلم برای ایجاد حس ترحم در بیننده و دور شدن از آن فضای ابتدایی فیلم و پرداخت به قراردادهای مرسوم در درامهای اجتماعی ایرانی، فیلم را قربانی میکند و در نهایت «متری شیش و نیم» که میتوانست یک اثر اجتماعی/پلیسی درخشان باشد را به یک فیلم متوسطالحال تبدیل میکند.
اختصاصی نقد فارسی
متری شیش و نیم
ایابااین نقدفیلم موافقید؟