I have often told you stories, about the way
اغلب برای تو داستان هایی درباره ی راهی گفتم
I lived the life of a drifter
که مثل یک انسان بی هدف زندگیم را پیش بردم
waiting for the day
منتظر روزی بودم
when I’d take your hand and sing you songs
که دست در دستت داشته باشم و برات شعر بخونم
Then maybe you would say, come lay with me and love me
و اون لحظه ای که شاید تو بگی به کنارم بیا و به من عشق بورز
and I would surly stay
و من مطمئنآ چنین خواهم کرد ( در کنارت خواهم ماند )
but I feel I’m growing older
اما احساس می کنم که دارم پیرتر می شوم
and the songs that I have song , echo in the distance
و انعکاس تمام آواز هایی که خواندم تا دور دست ها میرود
like the sound , of a windmill going round
مانند صدایی که از آسیاب ها در باد شنیده میشود
guess I’ll always be , a soldier of fortune
حدس میزنم که من همیشه
یک سربازه اجیر شده خواهم بود
many times I’ve been a traveler
مدت های زیادی است که من یک مسافر بودم
I looked for something new
بدنبال چیز جدیدی میگشتم
in days of old when nights were cold,
در روزهای قدیمی که شبها سرد بودند
I wandered without you
من بدون تو پرسه زدم
but those days I thought my eyes
اما آن روزها من فکر کردم چشمانم
has seen you standing near
تو را دیده اند که در همین نزدیکی ایستاده ایی
though blindness is confusing
گرچه نابینایی گیج کننده است
It shows that you are not here
(اما) نشان داد که تو اینجا نیستی
now I feel I’m growing older
اما احساس می کنم که دارم پیر می شوم
and the songs that I have song, echo in the distance
و انعکاس تمام آواز هایی که خواندم تا دور دست ها میرود
like the sound, of a windmill going round
مانند صدایی که از آسیاب ها در باد شنیده میشود
guess I’ll always be, a soldier of fortune
حدس میزنم که من همیشه یک سربازه اجیر شده خواهم بود
yes I can hear the sound
بله من می توانم بشنوم صدای
of windmill going round
یک آسیاب بادی را که در حال چرخش است
I guess I’ll always be
حدس می زنم که من همیشه
a soldier of fortune
یک سرباز اجیر شده خواهم بود
ترجمه از rezaelahi.blog.ir