مطلب ارسالی کاربران
"روزی خواهد آمد که همه در آتش عشق او سوزانده میشویم و یکی میگردیم"
با دوستی نشستم و مشغول صحبت شدیم چهره آرامی داشت
مرا نصیحت میکرد و آرامم کرد اما این حس ثباتی نداشت
شب هنگام با دوست دیگری همنشین شدم
مرا سوزاند و از من چیزی باقی نگذاشت
یکسره او شدم
او کسی بود که نبود
هم هست و هم نیست
اول بود و آخر
آتش بود و آب
اه چه همنشینی بود ، چه شبی بود
میخواستم آرام باشم ولی فهمیدم آرامش و آزادی من در نیستن است.
یکسره ثبات شدم و به جاودانگی مطلق رسیدم .
حال من نیستم اما هر لحظه ای که میگذرد مثل طفلی که برای شیر بار دیگر به مادرش التماس میکند
من هم روح خود را به رقص در میاورم تا او را حس کنم
دوست عجیبی بود
بار اول جسمم را سوزاند
بار دوم روحم را آرامشی داد که در فراق وجودش ناآرام شود
گویی این مرحله تکامل که در نهایت در او حل خواهیم شد تمامی ندارد
این دوست من انقدر در پس صورت خود پرده ها دارد که هر پرده که کنار میرود مرا همآرام میکند و همناآرام
و هر روز که از آن شب میگذرد من در باتلاق عشقش بیشتر فرو میروم تا آنجا که مرا ببلعد و روحم به اسرار اگاه شود و در او حل شود و خدا گردد و بالاخره ارام گیرد تا بگوید :
🕯يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ «27» ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً «28» فَادْخُلِي فِي عِبادِي «29» وَ ادْخُلِي جَنَّتِي «30»
«27» هان اى روح آرام يافته! «28» به سوى پروردگارت بازگرد كه تو از او راضى و او از تو راضى است. «29» پس در زمرهى بندگان من درآى.
(30) و به بهشت من داخل شو!🕯
سوره فجر