ali redمن نشستم توی خونه از ترسم از خونم در نمیام که یه وقت مریض نشم یه دقیقه میرم بیرون برمیگردم ده بار دست و پا رو میشورم خدااای نکرده سلامتیم به خطر نیفته... اونا دارن هرروز و هر لحظه با بیمارا سروکله میزنن توی قرنطینه دور از خونواده با کمترین امکانات و با کمترین امنیت هرروز مرگ ادما رو میبینن هرروز مبتلا شدن همکاراشون رو میشنون...
مسخره بازیه یا روحیه دادن فرقی نداره منی که از ترسم قایم شدم توی خونه گه میخورم بخوام اونارو قضاوت کنم! ختم کلام