🔹مثبت یک: نترسیدن و مواجهه با چالشهایی که در پیش روی قصه و شخصیتها است یکی از نقاطی است که باید به محسن تنابنده و تیم نویسندگان برای این جرات و جسارت آفرین گفت؛ چالش بزرگی مثل حذف بابا پنجعلی یا مهمتر از آن بازگرداندن یک مرده (بهبود) از گور، مواردی است که نویسنده خوب از پس کار برآمده و کمتر باگی دارد.
منفی یک: «پایتخت» با اینکه در قسمت اول شروع خوبی داشت، ولی تقریبا تا قسمت ۶ درگیر همان موقعیتهای پیش ساخته قسمت اول بود. موقعیتهای نصفونیمهای که فقط جابهجا میشوند و کش داده میشوند. برای همین است که بهترین قسمت این سریال تا به اینجا قسمت ده و بازگشت بهبود است که مهمترین چالش سریال هم تا اینجا همین بوده است. موتور «پایتخت۶» دیر گرم میشود و اگر این استارت در قسمت دو یا سه زده شده بود حتما در ادامه راه با قدرتتر مسیر خود را طی میکرد.
🔹مثبت دو: مهمترین ویژگی و امتیاز «پایتخت» همین به روز بودن و قابل درک بودن آنها است. به طوری که قصه و چالشهای خانواده نقی معمولی قصه مشکلات، مسائل، مصائب و حتی شادیهای اغلب ما است. مخاطب دیده و لمس کرده گرانی بی حد و حصر و بدون قاعده همه چیز را. مخاطب هم شب خوابیده و بیدار شده دیده که دلار ۵برابر شده و قس علی هذا. اینها به خاطر همان نگاه رئالیستی است که تیم نویسندگان به خوبی آنها را دیدند و در دل قصه و زندگی معمولیها و ما ریختهاند.
منفی دو: در نظر گرفته نشدن عقبه و هویت شخصیتها. درست است که نویسنده میخواسته در این فصل کمی از تیپ بودن شخصیتها فاصله بگیرد و تا حدودی به درونیات نقاط ضعف فراز و فرودهای شخصیت بپردازد، ولی به هر حال باید بداند که «پایتخت» سریال تیپ است نه شخصیت. یکی از علتهایی هم که این همه مخاطب دارد و ساده با همه ارتباط برقرار میکند به خاطر همین ساده بودن و چهار چوب داشتن شخصیتهاست، چون درک شخصیتپردازی برای مخاطب عام کمی سخت است.
🔹مثبت سه: «پایتخت» مهمترین سریال در دهه نود بوده و در این شکی نیست که این سریال پدیدهای است که نمیشود به راحتی آن را تحلیل کرد و از کنارش گذشت. کنداکتور این روزهای خیلی از خانوادههای ایرانی با «پایتخت» تنظیم میشود. همین که همه جا فقط اسم و رسم «پایتخت» جاری و ساری است نشان میدهد تیم اجرا فارغ از نقاط ضعف و قوت توانسته مخاطب را پای این تلویزیون خسته و بیرمق نگه دارد. و این حاصل تداوم و پیگیری و کیفیت یک گروه از کارگردان و نویسنده تا بازیگران است.
منفی سه: «پایتخت۶» از حیث اجرا و کارگردانی تا اینجای کار ضعیفترین فصل این مجموعه بوده است.
کار اغلب سردستی و خامدستانه جلو میرود. کار پر است از اشکلات جزئی و کلی که با بیحوصلگی از کنار آنها رد شدهاند. توالی زمانی رعایت نمیشود. راکوردها گاها به هم میریزد و کسی عین خیالش نیست. سکانسهای کشدار و طولانی بدون داشتن یک میزانسن خوب و چشمنواز.
🔹مثبت چهار: اعتماد به یک نویسنده جوان و آیندهدار. آرش عباسی دیالوگنویس و مخصوصا مونولوگنویس قهاری است. لحظات تنهایی انسانها را خوب درک میکند و خوب مینویسد نمونهاش تنهایی بهتاش و دیالوگش در دستشویی فرودگاه. «پایتخت۶» از حیث دیالوگنویسی و موقعیتهای جذاب کار خوبی شده. طراحی و ایجاد سندروم دست بی قرار یکی از امتیازهایی است که در این کار رو شده
منفی چهار: «پایتخت ۶» گرههای متعددی از قسمت اول ایجاد کرده که تا اینجای کار که بیش از دوسوم سریال پخش شده هیچکدام از این گرهها باز نشدند. اینکه سرنوشت این کاراکترها و داستانهای فرعیشان چه میشود تنها در ۵ قسمت باید مشخص شود و این موضوع تیغ تیزی است که در پایان سریال میتواند شاهرگ سریال را بزند. باز کردن این همه گره و مشخص کردن تکلیف خردهداستانهایی به تعداد کاراکترهای اصلی کار راحتی نیست و باید دید در انتها میتواند تماشاگر را راضی نگه دارد یا خیر.
یادداشتی از ایزد مهرآفرین