Amerیه زمینی بود طرفای تیر 96 طرف 1100 متر التماس میکرد صد میلیون بخر میخواستم با مادرم شریکی بخرم نشد ششصد متر قرار بود من پنجاه میلیون بدم مادرم قضیه ای تو خونوادش به وجود اومد که به مادرش و برادراش و ... ربط داشت و سه ماه درگیر اون قضیه شد تو هفته ی اول اون قضیه برگشت گفت من نمیتونم بیام برو اون زمین همشو بخر و بزن به نام خودت و پنجاه میلیون که واسه خودم بود و پنجاه میلیون هم که من مادرم میداد
من نرفتم متاسفانه و موندم برای کمک پیش مادرم و زمین نخریدم سه ماه بعد رفتم طرف هزار و صدمتر گفت 210 میلیون
و تابستون پارسال شد یک میلیارد و صد میلیون و احتمالا تابستون امسال یک میلیارد و سیصد چهارصد پولش باشه
بزرگترین حسرت زندگیم اینه ساعت ها روزها بهش فکر کردم ولی کاری از دستم برنمیاد