🔴 اپراتور لطفا پاک نکن
🔶 ماجرای ساخت آرامگاه فردوسی
رضا شاه به فردوسی خوانی علاقه بسیار داشت.
در سال ۱۳۰۸ خورشیدی یکی از روزهای بسیار سرد زمستان، مانند هر روز، در پیشگاه رضاشاه پهلوی داستانهای شاهنامه از سوی «مراد اورنگ» بازگو میشود:
ــ شبی که قرار بود «روشنک» دختر «داریوش سوم» از سپاهان به سرزمین پارس نزد اسکندر برود ، اسکندر اصرار داشت که مردم، پیش از حرکت او چراغانی کنند؛ در حالی که مردم اصفهان مانند همه شهرها لباس ماتم بر تن داشتند و عزای ملی اعلام کرده بودند.
مردم ایران، کشور و شاه و اینک شاهدخت را نیز از دست میدادند و فردوسی طی یک شعر، این چشم انداز را نمودار کرده...
ــ آن شعر کدامست ؟
ــ ببستند آذین به شهر اندرون؛ لبان پر ز خنده ، دلان پر ز خون!
رضاشاه بی اختیار شروع به گریستن کرد و ده دقیقه اشک میریخت.
تا آن زمان کسی گریه او را ندیده بود.
پس از این اتفاق رضا شاه فورا دستور ساختن آرامگاه فردوسی به شیوه معماری هخامنشی را صادر کرد.
بناي آرامگاه در سال ۱۳۱۳خورشيدي، همزمان با جشن بزرگ و جهاني «هزاره فردوسي» به اتمام رسيد و با حضور رضاشاه افتتاح شد.