مطلب ارسالی کاربران
" داستان کوتاهی که مینویسم..."
" داستان کوتاهی که مینویسم را هنوز نمیدانم چطور میتواند لباسی باشد تا شخصیت بزرگ ان را بپوشاند ترس از این دارم که او را برهنه بر صحنه نمایش حاضر کنم و یا حتی بدتر مانند فقیرانی شوند که یک تکه لباس تنشان پاره پوره شده است ...بگذریم بگذریم همیشه مبهماتی در این دنیا وجود دارد که اگر نبود مبهم تر میشد ،اه گفتم که باشد می گذریم ! ...انقدر گذر میکنم تا لباس هایی بیابم تا شخصیت های گمنام و بزرگ داستانم سرانجام مقابل چشمانمان رقص کنان درایند."