اختصاصی طرفداری- حسین کلانی در 29 اردیبهشت 1399، به بهانه سالروز قهرمانی های ایران در جام ملت های آسیا (1968 و 1972) که هر دو، در روز 29 اردیبهشت رقم خورده بود میهمان طرفداری بود. در حاشیه مرور خاطرات قهرمانی های ایران با حسین کلانی، ستاره سابق شاهین و پرسپولیس در خصوص مسائل و حواشی پیش آمده در فوتبال ایران در ادوار مختلف، صحبت های جذابی به زبان آورد که در ذیل به تفصیل می توانید آن را مشاهده کنید.
در خدمت آقای حسین کلانی اسطوره فوتبال کشورمان هستیم.
خدمت شما و همکاران رسانه طرفداری که واقعاً زحمت کشیدند و محبت کردند من را دعوت کردند، تشکر می کنم. همچنین به همه هم میهنان عزیزم درود می فرستم. آرزوی سلامتی برای همه آن ها دارم.
29 اردیبهشت روز مهمی در تاریخ فوتبال کشورمان است. سالروز دو قهرمانی ما در جام ملت های آسیا است. در سال های 1968 و 1972 دو بار متوالی قهرمان جام ملت های آسیا شدیم. شما در هر دو این قهرمانی ها حضور داشتید. ما را به آن روزها ببرید و قهرمانی های ایران در جام ملت های آسیا ...
در سال 1347 با همت بچه ها برای اینکه همه آن ها شاهکار به خرج دادند و همیاری کادر فنی و مدیریتی موفق به کسب عنوان قهرمانی شدیم و همین موجب شد که حرکتی رو به جلو انجام دهیم و این موضوع ادامه پیدا کرد و ما در تورنمنت های مختلفی در این بین شرکت کردیم تا به جام ملت های دوم رسیدیم.
در سال 1968 انتظار آنچنانی از تیم ملی برای کسب عنوان قهرمانی نبود، اما در سال 1972 با توجه به کسب عنوان قهرمانی در دوره قبلی انتظارها بالا رفت. قهرمانی در کدام دوره سخت تر بود؟
زمانیکه شما در کشور خودتان بازی می کنید، جدای از همیاری و تلاش بازیکنان و کادر فنی، یک رکن اساسی مردم و تماشاگران هستند. 28000 نفر در استادیوم امجدیه حامی ما بودند به اضافه کسانیکه بیرون از استادیوم بودند و همچنین روزنامه ها، تلویزیون و رادیو، مصاحبه های مردم نیروی مضاعفی به ما می دادند. در خارج از کشور ما این نیروی مضاعف را نداشتیم ، بلکه می بایست به خودمان متکی باشیم. آن زمان مثل الان نبود که تلفن باشد تا بتوانیم با داخل کشور ارتباط برقرار کنیم. تنها چیزی که وجود داشت، تلکس بود. تلکس هم فاصله زمانی نیاز داشت تا به مقصد برسد. نهایتاً خیلی کمتر با طرفداران مان و مردم در ارتباط بودیم. بنابراین احساس غریبی می کردیم. تیم هایی هم که بیشتر با آن ها مسابقه می دادیم، تیم های شرق آسیا بودند و تیم های شرق آسیا نیز از نظر نژادی باهم همبستگی داشتند. آن بازی ها کمی سخت تر بود.
گل مشکوک ایران در بازی فینال 1347، شما نزدیکترین بازیکن به خط دروازه بودید، توپ گل شده بود؟
بله از خط دروازه رد شده بود. بسیار گل حساسی بود. متاسفانه قبل از آن گل خورده بودیم و تمام آرزوهایمان بر باد رفت. این گل باید به حساب مرحوم افتخاری گذاشته شود. با تکنیکی که داشت توپ را آورد و شوت زد و به پای بر و بچه ها خورد و تبدیل به گل شد. گل فوق العاده و استثنائی پرویز قلیچ خانی از فاصله بیست سی متری که از شاهکارهای ایشان بود و از او انتظار دیگری هم نمیرفت. اون گل ختم قضیه بود و قهرمان شدیم.
و گل قهرمانی ایران را در دقیقه 108 در سال 1351 شما زدید.
آن هم گلی بود که زدیم دیگر، وظیفهام بود. بیشتر زحمات را خط دفاع و هافبک ما در آن مسابقات کشیدند. هر کسی در زمین بازی وظیفه ای دارد. وظیفه مهاجم این است که توپ را بگیرد و گلزنی کند.
اختلافاتی طی مدت اخیر بین پیشکسوتان استقلال و پرسپولیس ایجاد شد. آقای کلانی از شما می خواهیم که روشنگری کنید. آیا تیمسار خسروانی باشگاه شاهین را منحل کرد؟
خیر. زمانی که باشگاه شاهین منحل شد آقای خسروانی در راس کار نبود. در مسئله انحلال باشگاه شاهین به هیچ وجه آقای خسروانی نقشی نداشتند. حتی ایشان به آقای اکرامی خیلی نزدیک بودند و با توافقی که با دکتر اکرامی کردند، چون آقایان خسروانی و علی دانایی فرد، دکتر اکرامی را به عنوان استاد قبول داشتند، که پیراهن باشگاه استقلال رنگ آبی باشد. آقای خسروانی هیچ نقشی نداشتند، زیرا آن زمان رئیس باشگاه تاج و از افسران ارتش بودند، کاری نمی توانستند انجام دهند. این را میگویند که آقای خسروانی رئیس سازمان تربیت بدنی بوده است، نه! زمانی که باشگاه شاهین منحل شد مرحوم سرودی رئیس فدراسیون فوتبال و سمپات باشگاه دارایی و عقاب بود. مرحوم آقای قره گوزلو، رئیس سازمان تربیت بدنی بود. خسروانی اصلا نقشی نداشت. مسائلی پیش آمد، جریاناتی بود، از گذشته الهام گرفته شد و بعد همه میدانند که جنجالی در تورنمنت پیش آمد، تصمیم گرفتند باشگاه شاهین در حالیکه داشت قهرمانی می شد، قهرمان نشود، دعوایی شد و باشگاه شاهین منحل شد.
در خصوص موضوعی که مطرح می شود آیا مرحوم تختی را علی عبده کشت؟ در این خصوص می توانید روشنگری کنید؟
هر کسی که این حرف ها را می زند، احساس خودش از عملی که انجام شده را بیان می کند. حقیقت این مطلب را نباید از من سوال کنید. با وجود اینکه خیلی به مرحوم تختی نزدیک بودم و شاگرد ایشان بودم و به علتی به من محبت داشتند، نه بخاطر فوتبالم، بلکه بخاطر دوستی که با پسر عمه ام داشتند، فقط سعادت این را داشتم که چند باری خدمت ایشان برسم. حقایق را از پسر ایشان بابک تختی بپرسید. من هرچه دلم بخواهد می گویم. مثلا می گویند زمانیکه مرحوم تختی مدال پهلوانی اش را از دست شاه گرفت، سرش را خم نکرد، نه اینطور نبود، در صورت شاه نگاه می کرد، خیلی هم خوشحال بود. اما این دلیل نمی شود اتفاقی که در استادیوم محمدرضا شاه آن موقع در خیابان خیام و در یک مسابقه کشتی رخ داد وجود نداشته باشد. شاپور غلامرضا به عنوان رییس کمیته ملی المپیک در آن مراسم شرکت کرده بود. مردم نظر مساعدی نسبت به وی نداشتند. زمانیکه مرحوم تختی وارد استادیوم شد، کلیه مردم از جای خود بلند شدند و این حس حسادت در وجود همه هست و طبیعی است. تا جایی که اطلاع دارم که ممکن هم است درست نباشد، ما مردم به تختی بد کردیم. جبهه ملی از مرحوم تختی خیلی سوءاستفاده کرد. خیلی افراد دیگر از تختی سوءاستفاده کردند. قول و قرارهایی که با او گذاشتند، کارهایی که باید برایش می کردند، نکردند و مسائل دیگری هم بود که به زندگی خصوصی ایشان مربوط می شود. ما هم آن ها را به طور کامل نمی دانیم، بلکه شنیدیم و من حق ندارم راجع به این مسائل صحبت کنم، ولی همانطور که گفتم پسر تختی بهترین شخصی است که می تواند به این سوالات پاسخ دهد. علی عبده چه ربطی به این مسئله داشته است؟ علی عبده یک ورزشکار بوده است، کسی بوده که خصلت پهلوانی داشته، خدمت گزار بوده است. چطور ممکن است اصلا فکر چنین چیزی را بکند؟ هرچه دلمان می خواهد می گوییم دیگر. وقتی قانون مطبوعات حاکم باشد، ما هر چه دلمان بخواهد می گوییم. الان هم خوشبختانه در فضای مجازی هر کسی هر چیزی دلش بخواهد می گوید.
اختلافات و بحث و جدل هایی میان استقلال و پرسپولیس همیشه وجود دارد. پشت پرده این اختلافات چیست و آیا می خواهند مردم را با این جنگ و دعواها سرگرم کنند؟
اصلا این مسائل نیستند. بازیکنان هر دو تیم با یکدیگر در زمین مسابقه مبارزه می کردند، حتی با هم کتک کاری نیز می کردند ولی بهترین دوستان یکدیگر نیز بودند. یادم می آید پایین امجدیه حمامی به نام آقای ابراهیمی بود که همه بازیکنان پس از بازی به آن جا می رفتیم. در آن جا بخش عمومی را برای خود می کردیم. به یک دیگر پپسی می پاشیدیم. لنگ به یک دیگر می زدیم. به طور کلی همه با یکدیگر دوست و رفیق بودیم. پس از آن نیز نان بربری و پنیر می گرفتیم و با یکدیگر به میدان فوزیه قدیم می رفتیم. با یکدیگر سینما می رفتیم و یا پایین پل چوبی کباب می خوردیم. حتی بین برخی از بازیکنان رفاقت خانوادگی نیز وجود داشت. مرحومان حجازی و جانملکی، آقای حسن روشن و کسانی که اکنون حضور ذهن ندارم از صمیمی ترین دوستان من بودند. مثلا با آقای مژدهی خاطرات زیادی دارم که بسیار طول می کشد اگر بخواهم آن ها را تعریف کنم.
حضورتان در سال های اخیر در فوتبال پررنگ تر شده است. می دانیم که فدراسیون در حال استفاده از تجربه های شما بوده و امروز نیز در مراسم موزه کمیته ملی المپیک حضور داشتید. این اتفاق خوبی است که شما در کنار فوتبال هستید ولی سال های طولانی ای به دور از این ورزش بودید. این خواسته خودتان بود یا این که شما را سانسور می کردند؟
البته الان هم خیلی در کنار فوتبال نیستم. فوتبال همیشه با زندگی من عجین شده است. البته باید بگویم که من همیشه تنبل ترین ورزشکار این مملکت بوده ام و از زیر تمرینات در می رفتم. این شاید یک لطف به من بوده که مربیانم حتی بدون تمرین و یا کم کاری در تمرینات به من بازی می دادند. پس از فوتبال نیز به دلیل این که حرفه من چیز دیگری به جز فوتبال بود، وارد آن حرفه شدم و در نهایت به دلیل شرایط خاص کاری، از فوتبال دور شدم. شغل من راه سازی بود و در بیابان کار می کردم. من معمار بودم ولی به دلیل علاقه ای که با کارهای عمرانی داشتم، به دنبال کارهای اجرایی رفتم و به همین دلیل به سراغ راه سازی و کارهایی که به آن مربوط است رفتم. در آن زمان نیز وسایل ارتباط جمعی، رسانه ها و ... به شکل امروزی در دسترس نبودند. دو روزنامه به نام کیهان ورزشی و دنیای ورزش بودند و به شکلی اندک ستون های ورزشی در روزنامه ها و مجلات بود. حتی چند سال پس از آن که فوتبال را کنار گذاشتم، این ورزش جنبه علمی به خود گرفت و اکنون با علم فوتبال مواجه هستیم و اگر به دنبال آن نروید و آن را نیاموزید اظهار نظرتان بی حرمتی به کسانی است که آن علم را آموخته اند. شما نمی توانید در برابر کسانی که سال ها در این ورزش بوده و خاک زمین فوتبال را خورده اند در خصوص تاکتیک ها، روش های فوتبال و تمرینات اظهارنظر کنید. پس از انقلاب نیز به من گفتند که باید در فوتبال مملکت نقشی داشته باشی. در آن زمان مشغول کار راه سازی بودم ولی به مدت 5 الی 6 ماه به عنوان مسئول هیئت فوتبال تهران انتخاب شدم. پس از آن دیدند که من مناسب آن جا نیستم و من را با یک نامه اخراج، برکنار کردند. بازگشت مجدد به فوتبال زمانی بود که آقای سیاسی رئیس هیئت مدیره باشگاه پرسپولیس شد. او به من گفت که برنامه هایی برای احیا و پیشرفت فوتبال ایران داریم. در آن زمان پرسپولیس ارتباطاتی با باشگاه رئال مادرید داشت و طی سفری که به آن جا داشتیم از من خواستند به عنوان مشاور حضور داشته باشم. در اسپانیا توافقاتی بین طرفین صورت گرفت. البته این توافقات باید با موافقت دولت همراه می شد ولی شرایطی پیش آمد که می خواستند حتی من و آقای سیاسی را بازداشت کنند و به همین دلیل همه این مسائل منتفی شدند. کسانی که اجازه ندادند این توافق صورت گیرد به نظرم به این مملکت خیانت کردند. پس از آن نیز زمانی که آقای تاج رئیس فدراسیون فوتبال شد به دلیل علاقه ای که به آقای استیلی داشتم، مشغول کار در تیم ملی امید شدم. آقای استیلی مسئول تیم ملی المپیک شدند و به من نیز گفتند که بیا و در کنار تیم حضور داشته باش. من به عنوان مشاور در کمیته فنی فدراسیون فوتبال چندین بار شرکت کرده بودم ولی متاسفانه شنیده بودم که در این خصوص نیز حکم زده اند ولی من به آن ها گفتم که نمی توانم آن جا باشم. زیرا دوستانی که در آنجا هستند در فوتبال بسیار صاحب نظر هستند و حتی می توانند در فوتبال با آن ها هم عقیده نیستم. پس از آن دیگر از فوتبال بیرون آمدم و دارم راحت نفس می کشم.
همان طور که می دانید خیلی از بازیگران وارد دنیای سینما شده اند، شما نیز پیشنهادی برای حضور در سینما داشتید؟
من قرار بود تیغ ژیلت تبلیغ کنم (با خنده). باید بگویم که در زمان ما متاسفانه خانواده ها با هنر، موسیقی و... مخالف بودند. این یک سنت بود و به چشم یک چیز ارزشمند به آن نگاه نمی شد. کاری که اکنون هنرمندان انجام می دهند، هیچ تشکیلاتی نمی توانند برای مردم انجام دهند. پیشنهاداتی داشتم، پول خوبی هم می دادند ولی خانواده مخالفت کردند. در آن زمان 150 هزار تومان پیشنهاد به من دادند که تیغ ژیلت را تبلیغ کنم.
دو نخبه فوتبال کشور را نام ببرید؟
هرکس هم دوره های خود را نخبه می داند و من نیز باید به سراغ هم دوره های خودم بروم. البته نمی توانم نام دو نخبه را ببرم. علت آن این است که تمام بازیکنانی که در رده باشگاهی و ملی هم بازی بوده ام، نخبه های فوتبال این کشور بودند. آن ها کسانی بودند که مثل شان دیگر پیدا نخواهد شد.
برای بازی با چلسی سر خود را تراشیده بودید؟
برای خدمت نظام بود. خوشبختانه چون تنبل بودم، توقع نداشتند برای تمرین بیایم. همان موقع که خدمت بودم با هواپیما می آمدم، تمرین نمی کردم و فقط بازی می کردم.
شما یک معمار هستید. بین معماری و فوتبال چه ارتباطی برایتان وجود داشت؟ در کل کمتر به این بخش از زندگی شما که معمار بوده اید پرداخته شده است.
من در یک خانواده مذهبی-فرهنگی بزرگ شده ام. در خانواده هایی که مسئله فرهنگی وجود داشته باشد، فرزندان مجبورند حتی اگر بالاترین استعداد را در زمینه های ورزش داشته باشند، دنبال درس خواندن بروند. پس از آن که درس و مشق خود را می خواندیم اجازه پیدا می کردیم که در کوچه و فوتبال بازی کنیم. البته شرایط خانوادگی نیز باعث شد که من به فوتبال علاقه خاصی داشته باشم. مثلا دایی های من بازیکن شاهین بودند. یکی از دایی هایم، دکتر غفاری بود که عضو تیم ملی فوتبال نیز بود. کلا به نظر من تحصیل نباید آکادمیک باشد. حتی همان کتاب خواندن و مطالعه کردن به یک ورزشکار بسیار کمک می کند تا با فکر، عملی که می خواهد را انجام دهد. البته در فوتبال باید آن چیزهایی که غریزی به وجود می آید را جدا کنیم. مثلا شما در فوتبال شما توپ را می گیرید، پاس می دهید، شوت می زنید که این ها غریزی اند زیرا زمان فکر کردن ندارید ولی بازیکنانی که تیم را هدایت می کنند، به خصوص هافبک ها، مجبورند که فکر کنند و مانند شطرنج نقشه بچینند.
و صحبت پایانی...
باعث افتخار است که با شما و هموطنانم ارتباط برقرار کنم. تنها کاری که می توانم انجام دهم آرزوی سربلندی، سلامتی برای تمامی هموطنانم به خصوص در این شرایط فعلی دارم. بعد از آن نیز آرزوی بزرگیِ کشور همیشه جاودانمان، ایران را دارم.