متن زیر بخش های بخش هایی از صحبت های 2 ساعته دکتر الوک کانوجیا روان شناس فارق التحصیل دانشگاه هاروارد و مدرس دانشگاه ماساچوست در مورد ساز و کار مغز انسان در اولویت بندی نیاز ها هست تا حد امکان سعی کردم پست کوتاه و ساده و همه فهم باشه .
دکتر کانوجا : انسان هایی که در شرایط فقر و بی بضاعتی رشد پیدا می کنن اغلب سازگاری بسیار بالاتری با شرایط زندگی دارند و معمولا خواسته های محدود تری دارند و به کم قانع میشوند .اما دلیل این امر چیه ؟ تکامل انسان ها و مغزشون به گونه ای بوده با حفظ بیشترین سازگاری با محیط و اجنتاب از خطرات و دشواری ها بقا انسان ها رو تضمین کنه این ساختار همچنان در نسل های ما دیده میشه تا زمانی که محرکی در مغر انسان به نیاز ترجمه نشده باشد دستور اجرایی برایش صادر نمیشود .
کودکی رو در نظر بگیرید که در محیطه فقیر و خانواده فقیری رشد پیدا میکنه کودک ممکنه یکی از پدال های دوچرخش بشکنه چون هزینه تعمییر موجود نیست و هنوز میتونه دوچرخه سواری بکنه با همون دوچرخه ادامه میده به مرور زمان دوچرخه فرسوده تر میشه و قطعات اون کنده میشن ولی کودک با همون دوچرخه ادامه میده تا زمانی که غیر قابل استفاده بشه در این مرحله کودک برای خرید دوچرخه جدید به خانواده فشار میاره ولی چون خانواده توان خرید دوچرخه جدید رو ندارن جواب منفی میدن یا حتی عصبانی میشن کودک مورد ملامت قرار میگیره ولی چون چاره ای برای ادامه کار نداره به زندگی بدون دوچرخه سواری عادت میکنه یک مثال دیگر خانواده ای که قاشق فلزی ندارن غذاشون رو با قاشق چوبی میخورن اگه قاشق های چوبیشون بشکنه و توان خرید نداشته باشن با دست شروع به غذا خوردن میکنن در اینجا غذا خوردن برای خانواده یک نیاز حیاتیه ولی وجود یا عدم وجود قاشق یا دوچرخه در مثال قبلی به عنوان یک نیاز تعریف نمیشه .
افرادی که در چنین شرایطی رشد پیدا میکنن در اینده سازگاری بالایی با شرایط محیطی پیدا میکنند این افراد غالبا نتایج کوتاه مدت رو مد نظر قرار میدهند و راهکار های ساده هر چند با بازدهی کمتر رو انتخاب میکنند مثلا این افراد خیلی راحت با خانه های محقر کنار میایند گرانی و تورم تاثیر در نگرش این افراد تغییری ایجاد نخواهد کرد و بیماری و بیکاری را به جان خواهند خرید
.فکر میکنید وجود تعداد زیادی از این افراد در یک جامعه چه چیزی را سبب خواهد شد ؟ جامعه که پر از افراد اداپته شده با فقر باشد ضمینه فساد و سو استفاده و دیکتاتوری رو فراهم میکند افراد این جامعه چون با فقر و فلاکت خو گرفته اند به راحتی با افزایش قیمت ها کنار میایند شرایط بد شهری وضعیت جاده ها سو استفاده مقامات وضعیت تحصیل یا رفاه اجتماعی هیچکدام به عنوان نیاز حیاتی برای این افراد ترجمه نشده است این افراد در مقابل انتخاب بین سختی قیام شورش و امکان مرگ (با نتیجه بلند مدت خوب احتمالی) و انتخاب اسان و سازگاری با محیط حفظ داشته ها و اجتناب از خطرات قرار می گیرند انتخاب این افراد همواره راهکار دوم همان چیزی که در زندگی به ان عادت کرده اند خواهد بود در واقع تا زمانی که یکی از نیاز های حیایتی انها در معرض خطر قرار نگیرد اقدامی برای تغییر شرایط انجام نخواهند داد در مقابل این افراد کسانی که در رفاه رشد کرده باشند به کم قانع نمیشوند برای این افراد رفاه یک نیاز محسوب میشود داشتن جاده های خوب تغذیه و خودروهای مناسب یک نیاز هست برای همین در صورت از دست دادن هر کدام از این ها انها دست به اعتراض میزنند و دنبال راهکار درست برای حل مشکل میگردند برای همین جامعه ای که در رفاه رشد میکند به صورت اتوماتیک خود را در برابر فساد و سو استفاده واکسینه میکند . افراد مرفه حتی در صورتی که در اینده دچار فقر شوند همچنان ساز و کار ذهنی خود رو حفظ می کنند.(در ایران یه ضرب المثل خوب برای توضیح این داریم که میگه از اسب افتاده ولی از اصل نه )
همونطور که گفتیم مغز ما همیشه راهکارهای اسان و اجتناب از سختی رو انتخاب میکنه دکتر کانوجا با یک مثال جالب این رو برای ما توضیح میده : وقتی شما نیاز به دستشویی رفتن دارید ممکنه این کار رو برای چندین ساعت به تاخیر بیندازید تا مثلا فیلم مورد علاقه بازی کامپیوتری یا مسابقه ورزشی که دوست دارید رو تموم کنید اینجا دستشویی رفتن یک نیاز نیست ولی با گذشت زمان و فشار به مثانه کار به جایی میرسه که شما فعالیت مورد علاقتون رو به اجبار رها میکنید تا به دستشویی بردی که در این مرحله تبدیل به یک نیاز ضروری شده .سازکار تنبلی و پشت گوش انداختن در انسان ها هم دقیقا همین شکلی هست شما باید مثلا برای امتحان هفته بعد مطالعه بکنید ولی تمام طول هفته رو به فعالیت های مورد علاقتون میپردازید و درس خوندن اولیت دوم شماست تاجایی که شب امتحان درس خوندن تبدیل به نیاز میشه شما از اهمیت درس خوندن و پیامد خوشگذرانیتون اطلاع دارید ولی مغز شما گزینه راحت تر رو انتخاب میکنه در مغز شما تحصیل و موفقیت در امتحان یک نیاز ثانوی هستش مثال دیگر وقتیه که مریض میشید ولی تا زمانی که از پا نیوفتادید به دکتر مراجعه نمیکنید و هزاران مثال دیگه که میشه از زندگی روزمره اورد .
دختر مهتاب