داستان تبدیل شدن محمدعلی به کاسیوس موضوعی بسیار جالب در تاریخ ورزش بوکس است. در اوج دوران نژادپرستی مدرن در امریکا و خصوصا در دهه ی 50 و 60 برای اولین بار دین اسلام در حال گسترش نسبی در امریکا و خصوصا در میان سیاه پوستان بود. رهبر این جنبش مدنی مذهبی کسی نبود جز ملکوم ایکس. ارتباط اصلی محمدعلی و ملکوم بیش از هرچیز به تفکرات خاص محمدعلی در مورد نژادپرستی برمیگردد.
در نهایت با چندین جلسه و گفتگو میان این دو کاسیوس که اکنون قهرمان جهان و چهره ای نسبتا مهم در بوکس بود در سال 1961 مدعی شد با راهنمایی ملکوم ایکس مسلمان سنی شده است. همسر اول محمدعلی "سانجی روی" که ارتباطی طولانی مدت با قهرمان داشت بعدها عنوان کرد محمد علی پس از ارتباط با ملکوم ایکس بسیار بدبین شد. او به سانجی روی که مسیحی بود اجازه ی پوشیدن هرلباسی را نمیداد و گاها حتی با او سر اینکه چرا از خانه بدون اجازه ی او خارج شده است درگیر میشد. در ان زمان حتی شایعاتی مبنی بر اینکه محمدعلی همسرش را کتک میزده نیز منتشر شد.
به عقیده ی بسیاری از جمله "ورونیکا پورچه" همسر سوم علی "سانجی روی" به دلیل ماهیت، شهرت و ازادی خواهی محمدعلی هرگز این مطالب را تایید نکرد هرچند حقیقت داشتند.
به هرحال با وجود زبان تند و عکس العمل های شدید محمدعلی به مسایل مختلف در سال 1965 و مدتی پیش از قتل مالکوم ایکس ارتباط علی و او به شدت تیره شد که به نظر بخش بزرگی از این موضوع به تندروی های مالکوم ایکس برمیگشته است.
محمد علی بعدها گفت: رهبران مذهبی دنیا بیش از هرچیز به دنبال نفع شخصی و ترویج خشونت هستند.
یکی از بزرگترین بوکسورهای تاریخ که قسم خورده بود محمدعلی را شکست دهد اما هرگز موفق به این کار نشد فلوید پترسون بود. (پترسون یکی از بزرگترین بوکسورهای تاریخ در دویژن سنگین وزن ویژه بود).
پترسون در مصاحبه های خود علی را به دلیل ترک مسیحیت خیانت کار میدانست و اسلام را دینی جعلی میخواند. پترسون سالها بعد در مصاحبه ای گفته های قبلی خود را پس گرفت اما این نکته را عنوان کرد که خود علی هم به رفتار اشتباه خود در بسیاری از موارد از جمله تبعیت از ملکوم ایکس پی برده بود.
یکی از مسائلی که همواره شخصیت علی را به حاشیه برده است نفرت عجیب او از سفید پوستان بود. این درحالی بود که بسیاری از سفیدپوستان خصوصا در انگلیس برای او احترام بسیاری قایل بودند و در زمان نرفتن او به ویتنام و درگیری بعد او از محمدعلی حمایت کردند. این رفتار علی در سال های بعد و خصوصا پس از بیماری به مرور تغییر کرد.
هاوارد بینگهام به عنوان یکی از دوستان نزدیک او که زندگینامه ی علی را نیز به شکل کتاب منتشر کرد همواره مدعی بود که بخش بزرگی از رفتار تند علی در دهه ی 60 و 70 ناشی از برداشت ها و تاثیرات گفته های ملکوم ایکس روی او بود.
به عنوان مثالی ساده از هاوارد بینگهام محمدعلی در سال های جوانی حتی اجازه ی ورود سفیدپوستان و گاها مسیحیان به خانه ی خود را نمیداد. این در حالی بود که در سال های بعد یکی از نزدیک ترین دوستان او که رفت و امد های خانوادگی بسیاری با او داشت مجری مشهور سفید پوست "هاوارد کوسل" شد. متن خداحافظی هاوارد کوسل در زمان مرگ خود برای محمد علی که به تازگی درگیری شدیدی با پارکینسون پیدا کرده یکی از خاص ترین لحظات تاریخ بوکس است. (کلیپ زیر)
https://www.youtube.com/watch?v=2KbM...
عمق ماجرای مالکوم ایکس و محمدعلی هرگز مشخص نشد. پسر بزرگ محمدعلی که ارتباط چندان خوبی با پدرش نداشت همواره عنوان کرده که نباید به این مسائل پرداخت چراکه جز حاشیه نتیجه ی دیگری ندارند. در این میان اما هستند بسیاری که معتقدند مالکوم ایکس قصد اجرای عملیات های تروریستی در خاک امریکا و برعلیه سیاه پوستان برای تحریک انها را داشت.
با وجود تمام این مسائل به مانند اکثریت بوکسورهای تاریخ روی یک موضوع میتوان توافق داشت و ان هم اینکه محمدعلی کلی در دوران جوانی و خصوصا در دهه ی شصت میلادی برترین بوکسور تاریخ بود. به قول خود علی: Float like a butterfly, sting like a bee