"پروژه بازسازی بافت اجتمایمان از سال 1933 آغاز شد و در سال 1939 گستاخانه مورد تجاوز و اخلال قرار گرفت. [این پروژه] مجددا با قدرت مضاعفی بنا خواهد شد. دیگران به ما ملحق خواهند شد، نه با زور و اجبار، بلکه با اراده پولادین و آزادانه خودشان چون اکنون راه دیگری در این بحران کنونی کارامد نیست. چه کسی میتواند راه را نشانمان دهد جز پیشوا (؟) کار او کار نظم است. دشمنان او، تنها کارهای شیطانی، آشوب و خرابکاری را میدانند و علیه او قرار میدهند. تاریخ آلمان، دولتمردانی بزرگ را به ندرت در خود میبیند. اما هر کجا[ی این تاریخ] چنین شخصی ظاهر شده، همواره چیزی برای ارائه و گفتن به مردم آلمان و مردم جهان داشته است. چیزی که برای اروپا اتفاق خواهد افتاد، این است که قیصرهای آلمانی و کسراها، اشراف و ژنرالها و ارتشهایشان [دیگر] هرگز رو در روی یورشهای شوروی، نخواهند ایستاد. [خواهند گفت] تنها قارهای غیر متحد در برابرشان ایستاد، که [بریتانیایی ها] متوجه اهمیت آن (نبرد آلمان با آسیای شرقی) نشدند و به آلمان حمله کردند زمانی که آلمان در میانهی ماموریت خود برای نجات خود و نجات قاره اروپا [و مشخصا بریتانیا] قرار داشت. در وضعیت فعلی، که جنگ [با شکست آلمان و اروپا] رو به اتمام است، یا در میانه آن حضور دارد یا دستکم در نقطهی عطف آن حضور دارد، بسیار سخت و مشکل است که چنین جنگ بزرگی را بین ملل اروپایی و جهان به درستی تفهیم کنیم (دستگاه روشنگری آلمان دیگر رنگباخته است).
با این وجود، یک چیز را هرگز نمیتوان از یاد برد، اگر آدولف هیتلری وجود نداشت، یا اگر آلمان توسط دولتهای مشابه فنلاند، بلغارستان یا رومانی اداره میشد، بیشک مانند آنها تا امروز شکار بلشوییسم شده بود. زمانی لنین میگفت: "مسیر انقلاب جهانی کمونیستی، به لهستان و رایش آلمان بستگی دارد"
لهستان دیگر تحت لوای کرملین است، علارغم همه تلاشهای انگلیسی_آمریکایی برای پنهان این موضوع، اگر آلمان هم همینطور میشد یا بشود، چه بر سر بقیه این قارهی سبز خواهد آمد؟
پاسخ مشخص است، شوروی احتمالا تا سواحل اقیانوس اطلس پیشروی کرده بودند، و انگلستان دیر یا زود، پاداش خیانتش به اروپا را خواهد گرفت که ذلیلترین و حقارتامیز ترین آن را، از ازدواج با بلشوییسم و خیانتش به اروپا خواهد گرفت. در ایالات متحده آمریکا نیز، به زودی درباره رویدارهای هولناک جهان و پیامدهای آن طور دیگری فکر خواهند کرد که دیگر دیر شده (است).
مطبوعات یهودی، به زودی از دید مردم آنها پنهان خواهد شد و ذهن آنها را با کنترل (از راه) دور، در سیطره خود خواهد گرفت.
اگر جهان ما و جهان باقی ملل جهان باقی بماند، شایسته است از چه کسی جز پیشوا تشکر کرد؟ بسیار محتمل میرسد که چهره او را تخریب کنند، دربارهاش شایعه و دروغ بسازند، و برای او ایجاد تنفر کنند. اما یا این نقطه نظرات را میبایست اصلاح کرد یا به تلخی برای آن حسرت و افسوس خورد. اما میگویم، "او شجاعترین قلب ملت آلمان و احساسیترین اراده مردم ماست".
من به خودم اجازه میدهم که امروز، قضاوتی که باید (درباره او) بشود را انجام دهم:
اگر کشور ما هنوز هم نفس میکشد، اگر هنوز شانسی برای گریز از این خطر مرگافرینی که با آن مواجهیم دارد، اگر هنوز هم به پیروزی مردممان امید داریم، باید از او تشکر کنیم. او خود وفاداریست. هیچگاه او را خسته، متزلزل، سرخورده و ضعیف ندیدم. او تا پایان راهش خواهد رفت و برای پایان کار مردمش، منتظر نخواهد ماند. اما در عوض آن، شروعی نو با انتهای بی پایان برای دورانی که در آن آلمانی بودن، به افتخاری میرسد که هرگز نبوده (مشخصا منظور این است که آلمانی ها به دورانی میرسند که از آنها به عنوان آخرین محافظان اروپا یاد خواهد شد). گوش کنید آلمانیها، میلیون ها نفر از سرتاسر جهان او را نظاره میکنند. هنوز از خود میپرسند آیا او در این زمان هم مسیر رهایی از فلاکت به سر رسیده را میداند؟ او راه را نشانمان خواهد داد، و ما با اعتماد به او و با عشقی آمیخته از وفاداری پولادین، به او امید داریم. سرباز و غیرسرباز، مرد و زن، کودک و پیر، همه مصمم هستند هر کاری که از عهده آنها ساخته است برای دفاع از شرافتشان انجام دهند. او (پیشوا) ممکن است به چشمان دشمنانش نگاه میکند، برای ما که به او قسم دادیم، هرگز مجبور نخواهد شد به پشت سرش نگاهی بی اندزد (خیانت نکردن). ما متزلزل و ضعیف و ناتوان نخواهیم شد. ما هیچگاه او را تنها نخواهیم گذاشت، اهمیتی ندارد که اوضاع در چه شرایطی باشد خواه امروز باشد که وضع وخیم و خطرناک است. ما در کنار او میمانیم همانطور که او در کنارمان ایستاده، همانند وفاداری ژرمنی همان گونه که سوگند یاد کردیم، و درست همانگونه که باید فداکاری کنیم. الزامی نیست به او بگوییم، چیزی که میداند و یا باید بداند (پذیرفتن شکست). پیشوا دستور میدهد و ما پیروی میکنیم، خداوند به او قدرت و سلامتی دهد ما خود باقی کارها را انجام خواهیم داد. مشکلات ما، ما را مجرب ساخته اما هرگز شخصیتمان را از ما نگرفته است. و او بزرگترین پیروزی ها را در میان تمامی خطرها جشن خواهد گرفت (تولد آدولف هیتلر، 20 آوریل 1889). آلمان هنوز هم سرزمین وفاداریست. تاریخ هرگز نخواهد گفت پیشوایی که مردمش را ترک کرد یا مردمی که پیشوایشان را ترک کردند و این [خود] یعنی پیروزی. ما برای پیشوا بهترینها را در این روز آرزو کردهایم. امروز همزمان با خطرها، رنج ها و مصیبت ها، شوق ما برایش عمیقتر و شدیدتر است. باشد که او برایمان همانی باشد که همیشه بوده، هیتلر ما."