مسی اعلام کرد که با اینکه حق با او بوده ولی نمیخواسته پای باشگاه محبوبش را به دادگاه باز کند. او و پدرش تمام تلاشش را کردند تا دوستانه از بارسا جدا شوند. بارسایی که حتی حالا که مسی ماندنی شده معتقد است تحت مدیریت فاجعه بار بارتومئو قرار دارد. تا اینجا این یک آتش زیر خاکستر است. کافیست تیم نتیجه دلخواه را نگیرد. معلوم است که مدیریت و مسی هنوز مشکلاتشان را با هم حل نکرده اند و همدل نیستند. مسی گفته دلش میخواهد لیگ قهرمانان را فتح کند و برای توپ طلا رقابت کند. آنهم وقتی به قول خودش، توانایی بدنی گذشته را ندارد. او نشان داده در سالهای پس از سی سالگی نباید تمام فشار ها را روی دوش او گذاشت. او به شدت جای خالی نیمار را حس می کرد و بارها بابت جدایی نیمار گله کرد. از طرفی مسی معتقد است بارتومئو یک انسان دروغگوست که به او وعده داده بود که می تواند پایان فصل جدا شود و مسی برای اینکه تیم را به حاشیه نبرد، 10 ژوئن اعلام نکرد که تیم را ترک می کند. ولی باتومئو به او خیانت کرده و زیر قولش زده. حال مسی چگونه امیدوار باشد که چنین شخصی به وعده هایش برای ساختن بارسای باشکوه که مسی را به لیگ قهرمانان و توپ طلا برساند، عمل کند. تا اینجا منابع مالی لازم برای ساخت دوباره یک بارسای مورد رضایت مسی و هواداران تامین نشده هیچ، اکثر بازیکنان با قیمت های باورنکردنی دارند از تیم جدا می شوند. یعنی بیشتر باشگاه نگران تامین حقوق بازیکنان است تا توان جذب ستاره های مد نظر باشگاه را داشته باشد. اکثر کسانی که جزو غیرقابل فروش ها نبودند هم که ماندنی شدند. البته شاید با تعیین وضعیت مسی این شرایط تغییر کند ولی فعلا مسی دورنمای خوشی را با این مدیر نالایق و دو رو نمی بیند. مدیری که در ماجرای بارسا گیت از منابع مالی باشگاه خرج می کرد تا مسی و همبازیانش، گواردیولا و رقبای خود را بدنام کند و از او تعریف کنند. تازه اخباری منتشر شده که همین قرارداد هم مشکوک و صوری است و احتمالا در وسط این قرارداد عجیب، بارتومئو برای خودش هم مبلغ معتنابهی "پول چایی" در نظر گرفته.
خب این از مدیریت. اما با رفتن کیکه ستین بسیاری امیدوار بودند که مربی جایگزین بیاید و بارسا را از نو بسازد. آمدن کومان اما با آنچه حد اقل مسی انتظارش را داشت متفاوت بود. در اولین گام کومان روی بسیاری از نامها خط قرمز کشید. یکی از آنها سوارز بود که انصافا جزو ستاره های موثر بارسا بود ولی کومان در اقدامی که نشانه ای از تقدیر و قدر شناسی در آن مشاهده نمی شد در یک تماس یک دقیقه ای به سوارز اعلام کرد که در اندیشه های او جایی ندارد و هر چه زودتر باید دنبال تیم جدید بگردد. موضوعی که هم از نظر محتوا و هم از نظر شکلی باب میل نه مسی بود و نه سوارز. کومان با خود مسی هم صحبت کرد. به او گفت تیمش را بر محور او شکل خواهد داد ولی یادآور شد که در تیم او هیچ بازیکنی از امتیاز ویژه ای برخوردار نیست. البته دخالت مسی در ترکیب تیم ملی آرژانتین و بارسلونا گاهی مطرح می شود ولی هیچگاه اثبات نشده است. بسیاری از اطرافیان بازیکنانی که به تیم ملی آرژانتین دعوت نشده اند، انگشت اتهام را به سمت مسی گرفته اند. در بارسا نیز حرف و حدیث هایی راجع به دخالت مسی در ترکیب یا نقل و انتقالات شنیده می شود. برای مثال راکیتیچ تلویحا اشاره کرده که علت نیمکت نشینی او در بارسا و بازی کردن ویدال در ترکیب شاید دوستی مسی با ویدال بوده. او اعلام کرد با مسی صمیمی نبوده ولی هیچگاه برخورد بدی هم از مسی ندیده. در واقع خبرنگار سعی داشت این حرف را درون دهان راکیتیچ بگذارد که او هم تایید یا تکذیب نکرد ولی به این اشاره کرد که آنها با هم دوست بوده اند ولی بین راکیتیچ و مسی صمیمیت وجود نداشته. به هر حال این حرف و حدیث ها شاید به گوش کومان هم رسیده و او به مسی اعلام کرده که در تیم او خبری از مزیت ویژه برای هیچ بازیکنی نیست. هیچ مربی از داشتن بازیکن با کیفیت درون ترکیبش ناراحت نیست ولی شاید کومان اقتدارگرا ترجیح می داد بدون اینکه رد پای او در جدایی مسی دیده شود، مسی از باشگاه برود. زیرا پیش بینی اختلاف بین کومان و مسی چندان سخت نیست. از قدیم گفته اند ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشه در اقلیمی نگنجند. کومان در کار با جوانان بسیار موفق تر بوده تا کار با ستاره ها. به هر حال این مدت کومان یک موضع انفعالی به خود گرفت تا شایعات را قوت بخشد. او خیلی حرفه ای و زیرکانه پای خود را بیرون کشید و همه چیز را به باشگاه و مسی واگذار کرد. در حالیکه اگر او واقعا می خواست تیمش را حول محور مسی بنا نهد باید بیشتر از مسی خواهش می کرد تا در تصمیمش تجدید نظر کند. او در بیرون کردن ستاره هایی که مدنظرش نبودند، مسی را که ستاره تیمش بود، کاپیتان تیمش بود و به قول خودش قرار بود تیم را حول مسی بنا نهد، طرف مشورت که قرار نداد هیچ، به دوستان صمیمی او نظیر ویدال و به خصوص سوارز اعلام کرد در تیم من جایی ندارید! لذا اختلافات مربی و بازیکن در طول فصل حتی در غیر از زمان ناکامی هم متصور است. اگر چه انقدر فوتبال امروز حرفه ای است که مطمئنا تا همه چیز عیان نشده باشد، احتمالا شاهد تکذیب این اختلاف از هر دو طرف خواهیم بود. کافی است به واکنش مسی پس از صحبت با کومان اشاره کنیم که گفت بیشتر احساس کردم در اندیشه های او جایی ندارم!
بازیکنانی که جزو باند مسی نبودند و این مدت سیاستمدارانه مصاحبه کردند را هم نباید فراموش کرد. امثال گریزمان شاید تصورشان این بود در صورت رفتن مسی آنها محور تیم خواهند شد. شاید مصاحبه راکیتیچ شرایط خیلی ها را درون بارسا روشن کند. اینکه یک بازیکن اعلام کند حاضر است پس از مسی پیراهن شماره 10 را بپوشد، هر چند تکذیبش قابل پیش بینی بود، در نوع خود جالب است. می توان با یک مدل سازی دریافت در بارسا بسیاری بدشان نمی آمد مسی از بارسا برود تا جایگاه بهتری در تیم داشته باشند. البته همه از اتحاد و خوشحالی برای ماندن مسی خواهند گفت ولی قبول این موضوع کمی دشوار است. طبیعی است هر بازیکنی به موقعیت خودش بیشتر توجه دارد و همه دلشان می خواهد بازی کنند. این هم اگرچه نه به اندازه درگیری مسی با کومان یا بارتومئو می تواند منشا اختلافاتی باشد که فقط در مواقع بحرانی ممکن است سر باز کند و به عنوان شایعات به رسانه ها برسند. شایعاتی که بعضا چند سال بعد از جدایی یک بازیکن از یک تیم آن هم به صورت تلویحی مورد تایید قرار می گیرد.
آخرین مورد هواداران هستند. البته همیشه همه هواداران واکنش یکسان ندارند. ولی گاهی تعداد معدودی از هواداران در روز های بحرانی و شرایط سخت تیم از کوره در می روند. شاید اکثر هوادارن بارسا همچنان پشت مسی باشند. ولی احتمال هو شدن، سوت اعتراضی یا حتی درگیری لفظی با مسی در سطح شهر، فرودگاه و غیره وجود دارد. چیزی که تا کنون سابقه نداشته اما ممکن است در ادامه شاهد چیزهایی باشیم که تاکنون نبوده ایم.
البته اینها همه احتمالات هستند. یقینا اگر خرید های بعد از قطعی شدن ماندن مسی مناسب باشد و شاهد فرصت سوزی هایی مثل جذب فن دبیک به یونایتد نباشیم، تیم نتایج خوبی بگیرد و کم کم بحران های بعد از باخت پر گل به بایرن مونیخ فروکش کند، هواداران بارسا را شاد ببینیم. ولی یقینا در هنگام شکست و ناکامی، ممکن است زخمهای کهنه سر باز کنند و شاهد نشانه رفتن انگشتهای اتهام به سمت یکدیگر باشیم. به خصوص که مسی بعد از ماندنش هم تمدید نکرده و اعلام کرده با این مدیریت چشم انداز روشنی نمی بیند و برنامه های آنان را امید بخش نمی بیند. پس اگر فصل بعد هم به روال پنج فصل اخیر شاهد ناکامی بارسا در کسب چمپیونز لیگ باشیم (چیزی که مسی از دلایلش برای رفتن اعلام کرده) یا اگر رئال زیدان همچون فصل قبل در لالیگا موفق و کم اشتباه ظاهر شود، می توان پیش بینی کرد کاپیتان بارسا انگشت اتهام را به سمت باتومئو بگیرد و بگوید : "منکه گفته بودم".