من:سلام آقای قایدی.خسته نباشید.تبریک میگم بابت بردتون مقابل الاهلی عربستان سعودی.شما اگه صحبتی دارید بفرمایید تا مصاحبه رو شروع کنیم.
قایدی:سلام خدمت شما و هواداران عزیز استقلال بزرگ.امیدوارم که شاد و سلامت باشند.ممنون از تبریکتون.واقعا بازی سختی بود الاهلی بازی زیبایی رو ارائه داد و شکر خدا ما هم با ارائه یه بازی خوب موفق به برد شدیم.امیدوارم هواداران راضی بوده باشند.
من:قطعا هواداران راضی بودند.حالا بفرمایید که از زمان بازی با الشرطه تا الان چه کاری کردید که تیم انقدر پیشرفت کرده؟
قایدی:حقیقت پس از بازی با الشرطه در رختکن جمع شدیم و خیلی عصبانی بودیم و مشغول فکر کردن به اشتباهاتمان بودیم که دانشگر از ته رختکن داد زد:«شورت پامون نذاشتن....آبرومون رفت.در اون حال واقعا خنده م گرفته بود.آقای نامجو مطلقم از عصبانیت به دانشگر گفت که گورش را گم کند و دانشگر در هنگام رفتن با بغض و ناراحتی به آقای نامجو مطلق گفت:مارو دور ننداز.....ما اونقدرم به درد نخور نیستیم😕
بعد اتفاقات بازی با الشرطه تمرینای سنگینمون رو شروع کردیم و مرتبا در حال تمرین بودیم،گاهی تمرینات انقدر زیاد بود که گه گاه شیخ داد میزد:یا الله🥵
لگن فرشید هم مشکل داشت و برای همین به سختی به بازی رسید.
من:یعنی آقای ستوده انقدر سریع او را درمان کرد؟
قایدی:نه بابا.دکتر ستوده اومد یکم با وسایلش ور رفت اومد لگنشو جا بندازه یهو زد بدترش کرد.بعد گفت این اینجوری درست بشو نیست.باید بره خارج جراحی.
یهو غلامپور داد زد کی کمرش درد می کنه؟کسی نیاز به پرش نداره؟
گفتیم نه آقا بهزاد.لگنش درد می کنه.روزبه(روزبه چشمی)یهو داد زد کی گفته لگنش درست نمیشه،بیا اینجا درستش کنم.بعد گفت فرشیدو صاف نگه دارن.فرشید بدبخت داشت آه و ناله میکرد میگفت ولم کنید که یهو روزبه با اردنگی زد تو نشیمنگاهش.یهو یه صدای قرچ اومد و فرشید گفت که بهتره.هرچند صدای ناله هاشو توی حموم میشنیدم.
من:اوه اوه!چه عجیب.ظاهرا این بازی شما و شیخ با حسین عبدالغنی ۴۳ ساله زیاد درگیر بودید.کسی که سابقه بازی مقابل بازیکنان قدیمی ما مث مهدوی کیا رو داره.در وسط بازی هم زیاد به شما توهین کرد،میشه بگید چی به شما میگفت؟
قایدی:خب خیلی هاش قابل گفتن نیست اما خب یکی از درگیری های ساده ش با شیخ میانه های زمین بود و او به شیخ گفت:تمارض گر،میدونی من کی هستم؟من حسین عبدالغنی ام.مدافع چپ سابق تیم ملی عربستان و از همه مهم تر همسن بابای بیرانوندم.😏😏
شیخ هم پوزخندی زد و گفت: همین؟حالا میدونی من کیم؟من پدر کل فرزندان ایرانم....
(قایدی انقدر میخندد که اشک از چشمانش جاری میشود😑)
من:آیا معلوم هست شما با چه تیمی بازی دارید،با توجه به احتمال انصراف الهلال!؟
قایدی:شاید با شباب الاهلی شاید هم پاختاکور.امیدوارم به پاختاکور بخوریم چون معمولا تیم هایی که الاهلی دارند بیشتر باید بهشان گفت الوحشی تا الاهلی.امیدوارم به پاختاکور بخوریم
و من گل بزنم و پیراهنم را نشان بدهم که رویش نوشته شده:
تنها راه نجات کشور
=
اطاعت از رهبری.
من:یعنی دقیقامثل شادی گل مهدی ترابی؟
قایدی:نه.او در ظاهر اطاعت از رهبری بود در باطن اطاعت از قطری بود.من ظاهر و باطنم یکی است.مطمئن باشید!اگر ذره ای نجاست در من بود من هیچ وقت چیزی در این مورد نمیگفتم...
من:و سوال آخر!قصد لژیونر شدن دارید؟
قایدی:قرار بود که لژیونر شوم!استراماچونی قرار بود من را به فولام یا یک تیم ایتالیایی ببرد.اما من مسیر را اشتباه رفتم.او گفت به اینجنت آزپیلیکوئتا مراجعه کن.ولی من سهوا با اینجنت آریزابالاگا تماس برقرار کردم و او گفت که میتواند من را به یه تیم غالب کند.اما من گفتم شرافت پس چی؟ولی بعد که فهمیدم منظور استراماچونی آزپیلیکوئتا بود نه آریزابالاگا از دنیا خسته شدم.درست مثل لاک پشت خسته ای که خیابانی را اشتباهی رفته.مثل کچلی که در قرعه کشی فروشگاه برنده سشوار شده است.مثل مشهدی که در قرعه کشی بانک سفر به مشهد برنده شده.
من:چه مثال های جالبی.ممنون از شما.حرف آخری ندارید؟
قایدی:خیر.تشکر از شما و هواداران و همه.ممنون خدا نگهدار.
ممنون که قسمت ۲ مصاحبه طنز رو خوندید تا قسمت های بعدی خدا نگهدار