اول از همه باید بگم این یه گفت و گوی خیالیه بین دوتا از بهترین بازیکنان تاریخمون که از بین سالهای ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۷ به علاوه نیمار؛ بهترین و مرگبارترین مثلث تاریخ فوتبال رو تشکیل داده بودن و با ثبت لحظاتی فراموش نشدنی باعث شدن که الان نبودشون در کنارهم واقعا برامون دردناک باشه و تنها با دیدن کلیپ ها از هنرنمایی هایی که جا گذاشتن میتونیم فقدانشونو تسکین بدیم هرچند جا واسه پیشرفت و موفقیت داریم اما خب این دوره جوری تو گوشت و خونمون عجین شد که شاید هیچ موفقیتی نتونه شیرینی این دوران رو کمرنگ تر کنه و باعث بشه دیگه به یادش نیاریم.
با تشکر از شما طرفداران آبی اناری دل
...: اولا(Ola) چگونه ای ای دوست؟
مسی: اوه! لوییس! باورم نمیشه که دوباره صداتو میشنوم! آخه از زمانیکه رفتی اونقدر سرت شلوغ بوده و وقتت پر که فکر میکردم به کلی من رو یادت رفته آخه چندباری هم تماس گرفتم اما میگفتن خبری ازت نیس و خیلی مشغولی..حالت چطوره دوست من؟!؟ سوفیا چطوره؟؟ مادرید خوش میگذره؟!؟
سوارز: واو!! لئو! تو به من زنگ زدی و من نبودم که جوابتو بدم!؟!؟ جدا شرمنده ام رفیق! کسی به من خبر نداده بود که زنگ زدی..ازت پوزش میخوام دوست من..سوفیا هم خوبه و واقعا دلش برای آنتو و مثل من واسه بچه هات تنگ شده
مسی: نه حرفشو نزن لوییس! اتفاقی نیفتاده که ازم بخوای تو رو ببخشم! واقعا دلم برات تنگ شده لوییس! نمیدونی این روزها چقدر برام سخته! هر از گاهی که از خونه خسته میشم دست تیاگو رو میگیرم و میزنم بیرون و از بغل خونتون که رد میشم دلم میگیره از اینکه میبینم دیگه همسایمون نیستی...
لوییس: هی مرد! خودتو جمع و جور کن! تو بهترین بازیکن تاریخ فوتبالی! خوب این رو میدونی اینو هرجا که باشم زیر هر پرچم و رنگی بازهم قلب و روح من تو بارسلوناست و خودمو یک بارسایی میدونم..یادت نره که بازهم باید به تاریخ سازی هات ادامه بدی و تو این راه به هر ترتیبی که شده بهت کمک میکنم
مسی:من خیلی خوشحالم که هنوز هم همون روحیه جنگنده و ثابت خودت رو داری و تو این وضعیت هم سعی میکنی بهم امید میدی اما سوال من اینه که چطوری به من کمک میکنی؟!؟ تو الان یجورایی رقیب مستقیم منی! تو تیمی بازی میکنی که رقیب رو در روی بارسلونا تو گرفتن عناوینه و اونقدر قدرتمنده که تو هر عنوانی میتونه مدعی باشه...
لوییس: عه راس میگیا اصن یادم نبود! اما خب کار دوستا همینه دیگه باید به هم امید بدن هرچند تو واقعیت شاید مجبور باشن روزی علیه هم قرار بگیرن
مسی: رسما ایسگامون کردی لوییس اونسر دنیایی بازهم دست از این مسخره بازیایی که تو فاز جدی میگیری برنمیداری:)))))
لوییس: اوه لئو! کاری غیر از این نداری که تو ذوق من بزنی؟! خب منم دوس دارم کمی تاثیرگذار و جنتلمن به نظر بیام! یعنی واقعا نمیشه!؟! هیچ امیدی نباید داشته باشم؟!؟!
مسی: نه لوییس امیدی نداشته باش که اصلا شدنی نیس..!
لوییس: اوه چقدر بد! واقعا دلمو شکستی! حالا چخبر از نینی(نیمار) خبری ازش داری؟!؟ از زمانیکه رفتم از اونجا دیگه ازش خبری ندارم
مسی: چرا اتفافا برنامه داشتیم بیایم باهم خونتون اما باباناصر فهمیده پاسپورتشو ضبط کرده...
لوییس: خخخخخخخ دیشب داشتم خلاصه بازیمون رو میدیدم که چجوری ۶ تا در اینا گذاشتیم واقعا که قیافه ناصر و ری اکشنش آخر بازی لذتش فراتر از هر بردیه و بنده خدا از اون زمان فقط میخواسته داغشو از بارسا آروم کنه اما نتونسته بیچاره:))))))
مسی: آره بیچاره آخر سر فکر کنم بازهم مجبوره یه هفتصدتای دیگه خرج کنه..میگم حالا که اونا نمیذارن بیاد ما بریم پیشش..! پایه ای؟!؟
لوییس: یعنی بریم پاریسن ژرمن؟!؟ فکر نکنم شدنی باشه...
مسی: نه اسکل! میگم یه سر بریم فرانسه با نیمار و باباناصر پاریس گردی کنیم!
لوییس: آهان! حله داداش..! فقط به خونواده چی بگیم..؟!؟ سوفیا اگه بفهمه پوست از کله ام میکنه که!
مسی: چرا الکی شلوغش میکنی آخه؟!؟ همین الان بفرستشون اینجا پیش آنتو و بچه ها باشن تا ما برگردیم!!
لوییس: عجب فکر بکری..برو که درسته داداش..! فقط یه چیزی.؟!
مسی: ها؟!؟
لوییس: هیچی بعدا بهت میگم..راستی سر اون قضیه به نیمار گفتی؟!؟
مسی: نه دیگه لذت گفتنش واسه زمانیه که رودر رو و فیس تو فیس بغل باباناصر بهش بگم. یعنی واسه دیدن ری اکشن ناصر لحظه شماری میکنم..!
لوییس: به نظرت این باعث میشه ول کنه بیاد بارسا؟!؟
مسی: شک نکن! حتی یه درصد که سوغاتی برگشتمون از پاریس، نیماره...
این داستان ادامه دارد...