به نام خدا.
عکس تزیینی:اینتر
پ.ن:طرفدارش نیستم ولی عکسش قشنگ بود
شب بخیر دوستان،امشب میخوام مجموعه ای از اعترافاتم رو ارائه بدم که با توجه به سنم کمی عجیبه:
.دوستای زیادی داشتم که از پشت بهم خنجر زدن ولی بازم نمیتونم ازشون کینه به دل بگیرم(محمدرضا شایع تو آهنگ اینجانبش میگه:میخو ببینی و باز گیر بکنه بهت دقیقا حکایت منه....
.اعتراف می کنم بیشترین فحشی که خوردم از یک فرد از استاد شنا م بود که واقعا آدم باحالی بود و خدا میدونست اگه نبود تا کی شنا یاد نمیگرفتم...(به همه حداقل ۱۰۰بار فحش داده بود😂😂😂.....)
.اعتراف می کنم در ۶ سالگی یه جنایت بزرگ انجام دادم من و دوست صمیمیم،وقتی که سرباز مسجدمون میخواست بره عروسی یکی از اقوامش،ما سریع نارنگی بردیم گذاشتیم تو کفشش،و بعد قایم شدیم و اونم پاشو گذاشت تو کفش و به صدای شلپ بلند اومد و بعد نعره کشید کی اینارو اینجا گذاشته😐😐😐😂😂😂
.اعتراف می کنم یکی از دوستام یه دفعه که داشت منو به دستور استاد شنام خفه میکرد و سرم رو گرفته بود زیر آب استخر،به ناچار و برای نجات جونم مجبور شدم دست به اقدامی کثیف بزنم و مایوشو پاییین بکشم....🙄🙄🙄🙄(از جنایت های تاریخه)
.اعتراف می کنم یک زمانی عاشق مسی بودم به طوری که پیرهنشم خریدم ولی بعد با عشق حقیقی م به نام رئال مادرید آشنا شدم...⚽⚽⚽
.اعتراف می کنم در بچگی وقتی بچه همسایمون عروسکش رو به ما داد تا امانت نگه داریم و خودش بره خونه و اسکوترش رو ورداره،ما عروسکشو کردیم تویه یه شلوار جین پاره پشت دستشوویی مسجد و انداختیمش تو سنگ توالت مسجدمون(ادامشو نپرسید...😂😂😂😂)
.اعتراف می کنم در ترس نسبتا شدید از تاریکی دارم....
.اعتراف می کنم در بچگی یک دفعه مسواک فامیلمونو زدم کف جورابم و گذاشتم سر جاش(کلا خوشم ازشون نمیومد بخاطر رفتارشون😂😂😂😂)
.اعتراف می کنم با اینکه همتون مسخرم میکنید ولی تو این سن نماز میخونم و اصلا اجبار پدر و مادرم بالای سرم نبوده و فقط خواست خودم بوده😀🌷
.اعتراف می کنم یه دفع با فامیلمون تا ۴ صبح ،ps4بازی کردیم و اونقدر بیدار موندیم که چند وقت بعد چشمم عفونت کرد😂😂
.اعتراف می کنم با اینکه رئالیم و عاشق رونالدو،ولی مسی رو هم دوست دارم....
.اعتراف می کنم جز فوتبال هیچ ورزشی رو دوست ندارم و صرفا جهت تفریح فقط فوتبال و اسکیت.
.اعتراف می کنم از آدم های خیلی خشک خوشم نمیاد....
مثلا خیلی هارو دیدید ادعای دین و دیانت میکنن و از اونور مشت مشت از بیت المال میبرن.....
.اعتراف میکنم به شدت فرد اجتماعی هستم و معمولا خیلی زود دوست پیدا می کنم.....
اعتراف می کنم یه دفعه رفتیم شهادت بدیم،چون دوتا از بچه های شهرکمون دعواشون شده بود و یکیشون باباشو آورد و ما رفتیم کمک اون یکی دوستم.ولی تا باباش یه داد کشید همه فرار کردیم.....😂😂😂😂😂
.و اعتراف می کنم الان زیر پتوئم چون پدرم مجبورم کرده برم زیر پتو تا سرما نخورم.....😇😇
امیدوارم مجموعه اعترافات خوبی بوده باشه.....
این بخش کوچکی از اعترافات اینجانب ایلیا رئالسی بود