M@hdi __اره دوبارش یادم میاد
یبار مسابقات بین مدرسه ای واسه فوتسال رفتیم با ماشین رفیقم؛خلاصه این رفیقم رانندگی فوق خرکی داره یعنی یبار بشینی تو ماشینش هزار بار مرگو به چشم میبینی
با هر زوری بود رسیدیم سالن اینم پارک کرده بود تو حیاط منم پشت ماشین بودم تکیه زدم به ماشین ؛این اومد که بره بیرون از مجموعه با تمام سرعت دنده عقب گرفت منم پشت ماشین بودم خودمو پرت کردم ولی از رو انگشتام رد شد ؛قشنگ چند سانت دیگع اون ور بودم لهم کرده بود /:
یبار دیگم بازم زمان مدرسه بود میخواستم برگردم خونه بعد یه روز سخت درسی؛خلاصه خسته بودم و غرق شده بودم تو فکر و اصلا حواسم به اطراف نبود اومدم از ریل قطار رد بشم ؛وقتی رسیدم رو ریل یه موتوری از چهل پنجاه متری داشت دست تکون میداد ؛دستشو که دیدم فهمیدم قطار داره میاد؛سرمو که برگردوندم دیدم قطار بیست متریمه /:
فرار را به قرار ترجیح دادم و تا خود خونه برگام ریخته بود...