کاپابلانکا نبوغ شطرنج
کاپابلانکا به خاطر جذابیت شخصی و درخشش و پیروزی هایش بیش از هر کسی در ترویج شطرنج نقش داشت و در روابط و معاشرت هایش با انسان های دیگر موفق شد مقام و ارج و قرب شطرنج بازان را اتقاء دهد. البته خطاهایی هم داشت اما این خطاها در قیاس با نبوغش به چشم نمی آیند. این خطاها به هنر او ربطی ندارد و نویسنده ای که بر این خطاها تاکید کند در ارائه شخصیت او به خوانندگان کمکی نمی کند .
کاپابلانکا و مورفی
کاپابلانکا را خیلی وقتها با مورفی مقایسه کرده اند، البته بی دلیل نیست . هر دو اصل و نسب لاتینی داشتند ، هر دو در کودکی شطرنج باز خوبی بودند و هر دو در دوازده سالگی استاد شطرنج شدند آن دو در دوازده سالگی بازیکنان هم عصرشان را در امریکا شکست دادند ، بعد هم به اروپا رفتند و با سهولت بی نظیری برجسته ترین استادان اروپا را مغلوب کردند. اما از اینجا به بعد زندگی این دو نابغه متفاوت است . مورفی در بیست و دو سالگی بی آنکه شکست خورده باشد ، از شطرنج کناره گرفت ، اما کاپابلانکا پیروزیهایش را ادامه داد تا به مقام قهرمانی جهان رسید و بعد با دکتر آلخین رو به رو شد و در مسابقه ای طولانی مدت با نتیجه ۶ باخت ، ۳ برد و ۲۱ مساوی مقام قهرمانی جهان را از دست داد . در این هنگام ۳۸ ساله بود ( که البته در خون لاتینی اش به مراتب این سن به مراتب پیرتر از ۳۸ سالگی در خون غیر لاتینی و شمالی است ).
این شکست در روحیه کاپابلانکا اثر منفی گذاشت و شکی نیست که ناکامی اش در واداشتن آلخین به انجام مسابقه انتقامی ، بر قدرت بازی اش اثر نهاد . اما کاپابلانکا باز هم در تورنمنت ها جوایز اول را می برد. به استثنای یک مورد ، در تمام تورنمنتهایی که شرکت کرد در مقام های بالا ایستاد و دو بار هم به پیروزیهایی در حد پیروزی اش در سان سباستیان ۱۹۱۱ رسید که یکی کسب مقام قهرمانی در تورنمنت مسکو ۱۹۳۶ و دیگری قهرمانی در تورنمنت ناتینگ ۱۹۳۶ بود. تنها ناکامی او در تورنمنت استادان بزرگ A.V.R.O در ۱۹۳۷ بود. در این هنگام نزدیک به پنجاه سال سن داشت و از فشارخون رنج می برد . چند سال بعد همین عارضه او را از پای در آورد.
مقایسه قدرت شطرنج بازان
قدرت شطرنج بازان بزرگ را نمی توان با دقت ارزیابی کرد زیرا قدرت آنها جنبه ایستا ندارد . به ندرت پیش می آید که شطرنج باز و حریفش هر دو در جریان یک مسابقه دو جانبه در اوج قدرت باشند. قهرمان حاکم به خصوص میل چندانی به بازی با حریفان نیرومند ندارد ، مگر آنکه مجبور شود . شاید این ضعفهای انسانی باشد ، اما قضیه منحصر به شطرنج نیست . نمی دانیم اگر لاسکر در ۱۸۹۸ با تاراش مسابقه می داد چه می شد ، یا لاسکر در ۱۹۱۴ با کاپابلانکا چه می کرد . یا کاپابلانکا در ۱۹۲۵ چه بر سر آلخین می آورد . معیار صحیح برای استادان شطرنج ( هم چنین برای استادان سایر رشته ها ) این است که آیا آثارشان با گذشت نسل ها دوام می یابد یا نه . از این جهت ، کاپابلانکا جاودانه است .
دوران کودکی کاپابلانکا :
خوزه رائول کاپابلانکائی گراوپرا در ۱۹ نوامبر ۱۸۸۸ در شهر هاوانا به دنیا آمد . چهار ساله بود که نشانه های استعداد بی مانندش را در شطرنج بروز داد. واقعه از این قرار بود که روزی بازی پدرش را با یکی از دوستانش دید مهره های شطرنج مجذوبش کردند و او روز بعد هم به آن بازی چشم دوخت روز سوم دید که پدرش اسبی را از یک خانه سفید به خانه سفید دیگری برده است . در پایان باز ، کودک به پدرش خندید و گفت در بازی تقلب کرده است . پدرش در جواب گفت که او حرکت مهره ها را نمی داند ، پس چگونه چنین حرفی را می زند . خوسه رائول به پدرش گفت که حاضر است با او بازی کند و شکستش بدهد . همان روز دوبار از پدرش برد . به این ترتیب ، پسرک نابغه بی آنکه شطرنج از کسی آموخته باشد دو بازی اول زندگی اش را برد . در چند سال بعدی ، به توصیه پزشکان ، فقط در موارد معدودی به کودک اجازه بازی شطرنج دادند .
شروع زندگی شطرنجی کاپابلانکا
رائول را پس از جشن تولد هشت سالگی اش به باشگاه شطرنج هاوانا بردند و به این گونه زندگی شطرنجی او شروع شد . باشگاه شطرنج هاوانا یکی از فعال ترین و پر طرفدارترین باشگاه های جهان به شمار می رفت . در محل راحت و زیبای این باشگاه ، مسابقات دو جانبه مهمی برگزار شده بود . مانند اشتایتینس – چیگورین ، و چیگورین – گونسبرگ . بازیکنان برجسته ای مهمان این باشگاه شده بودند ، مانند مورفی ، کاپیتان مکنزی ، بلکبورن ، پیلزبری و عده ای دیگر . اعضای باشگاه پرشمار بودند و همیشه شطرنج بازان پر قدرتی در آنجا حضور داشتند .
نابغه جوان در این محیط شکوفا شد و سه ماه پس از عضویت در باشگاه به مقام شطرنج باز درجه یک رسید و به خوبی با قوی ترین شطرنج بازان باشگاه ، به استثنای واسکس و کورسو ، مقابله کرد، پیشرفت جوان شطرنج باز به قدری سریع بود که قرار شد مسابقه دو جانبه ای میان او و صاحب عنوان قهرمانی باشگاه یعنی خوان کورسو انجام شود . کورسو دو بازی اول را برد و به نظر می آمد که مدعی جوان از پا افتاده است . اما رائول با پیگیری و سماجتی که زیبنده یک استاد با تجربه است . مایوس نشد و در پایان با نتیجه ۷ بر ۵ پیروز از کارزار در آمد.
درس یا شطرنج :
پس از کامیابی چشمگیر ، پسرک را از شطرنج دور کردند تا بیشتر درس بخواند و مخصوصا زبان انگلیسی را در حدی فرا بگیرد که بتواند در امتحان ورودی دانشگاه کلمبیا قبول شود. کاپابلانکا در سال ۱۹۰۵ برای اولین بار به باشگاه شطرنج منتهتن رفت و در دیدار های بعدی اش چنان ابراز وجود کرد که یک سال بعد ، همتایی در این باشگاه معروف نداشت . در شطرنج سریع از همه برتر بود ، و در سال ۱۹۰۶ ،در جریان دیدار دکتر لاسکر ف یک تورنمنت سریع را فتح کرد و قهرمان جهان را در مسابقه انفرادای شکست داد . همان سال وارد دانشگاه کلمبیا شد در امتحان ورودی در رشته های علمی نمره های ممتاز گرفت و در جبر ۹۹ درصد نمره را آورد . پس از دو سال مطالعه بی امان در دانشگاه و ضمن پرداختن به ورزش ، دانشگاه را ترک گفت و بیشتر وقتش را به شطرنج اختصاص داد .
شروع ماجراجویی :
در این سال ۱۹۰۸ ، برای نخستین بار در ایالات متحده به سفر شطرنجی رفت و با نتایج عالی و سرعت بازی های سیمولتانه اش همه رکوردها را شکست . ۱۶۸ بازی در ده نوبت پیاپی انجام داد و فقط در مینیاپولیس بود که از ۲۲ بازی یک بازی را باخت. در مورد سرعتش در بازی کافی است بگوییم که او در آن موقع همواره در کمتر از دو ساعت می توانست ۳۰ بازی را به پایان برد. بر روی هم ، در نخستین سفرش در ایالات متحده ۷۰۳ باز را برد ، ۱۹ بازی را مساوی کرد و فقط ۱۲ بازی را باخت.
بیش از حد مطالعه نکنید قدرت خلاقیت و محاسبه حرف اوّل را می زند :
آن گاه نوبت به نخستین آزمون راستین رسید – مسابقه دو جانبه اش با فرانک مارشال ، همان که پس از مرگ پیلیزبری سلطان بی منازع شطرنج امریکا بود . مارشال در مسابقه های اروپا بسیار کامیاب ظاهر شده بود و در کمبریج اسپرینگز ۱۹۰۴ پیروزی شگفت آوری کسب کرده بود و هیچ کس تصور نمی کرد که مارشال در برابر حریف جوان و بی تجربه ای چون کاپابلانکا به زحمت بیفتد. کاپابلانکا به گفته خودش هیچ گاه کتابی درباره گشایش ها نخوانده بود و نتیجه مسابقه دوجانبه اش با مارشال ( پیروزی ۸ بر ۱ برای کاپابلانکا ) همه را و بیش از همه خود مارشال را به حیرت انداخت. اندکی پس از این مسابقه دو جانبه ، کاپابلانکا به میهنش کوبا برگشت . پنج سال بود که به کوبا نرفته بود و چیزی نمانده بود که زبان مادری اش را فراموش کند .
ذهن سالم در بدن سالم :
کاپابلانکا در برگشتش به ایالات متحده ، به سفر شطرنجی دومش رفت این سفر بسیار پر هیجان بود و او دریافت که وضع جسمانی اش اجازه نمی دهد تا به اروپا برود ، حال آن که دعوت شرکت در تورنمنت بین المللی ۱۹۱۰ هامبورگ را پذیرفته بود . عده ای تفسیرهای تلخ ارائه دادند و بعضی کارشناسان اروپایی گفتند که علت انصراف کاپابلانکا ترس از رویارویی با حریفان قدرتمند بوده است . سال بعد باز هم به سفر پرهیجانی در ایالات متحده پرداخت . بعد از آن در تورنمنتی در نیویورک شرکت کرد که به نظر خودش تمرین خوبی برای تورنمنت بعدی در سان سباستیان بود. تنها حریف قدرتمندش در نیویورک مارشال بود ، اما کاپابلانکا در سفر ایالات متحده خسته شده بود آغاز خیلی بدی داشت و در نیمه مسابقات در جای پنجم ایستاد . سپس خود را بازیافت و پنج بازی پیاپی را برد و سرانجام پس از مارشال در مقام دوم قرار گرفت
یک روزه قهرمان شدن را از ذهنتان بیرون کنید :
اندکی بعد به کشتی نشست تا به اروپا برود و کار پیشینیانش یعنی مورفی و پیلزبری را تکرار کند و با بهترین شطرنج بازان اروپا پنجه در پنجه شود. تورنمنت سان سباستیان ۱۹۱۱ نخستین رویدادی بود که می شد به اصطلاح امروزی آن را ترونمنت استادان بزرگ خواند . از شرایط شرکت در این تورنمنت این بود که هر حریفی می بایست دست کم در تورنمنت های بسیار قوی دوبار به مقام سوم رسیده باشد. در نتیجه ، شطرنج بازان قدرتمندی در سان سباستیان حضور داشتند ، مانند روبینشتاین ، ویدمار ، مارشال ، نیمزوویچ ، شلشتر ، تاراش ، برنشتاین ، اشپلیمان ، تایشمان ، یانوفسکی ، ماروتسی ، بورن ، دوراس و لئونهارت . این جمع قوی ترین جمعی بود که تا آن زمان در یک تورنمنت گرد آمده بود.
کاپابلانکای جوان فقط به خاطر پیروزی پر اهمیتش بر مارشال بود که در تورنمنت راه یافته بود . وگرنه در هیچ تورنمنت مهمی شرکت نکرده بود چه رسد به کسب دو مقام سوم . اعتراض هایی هم شد ، مخصوصا به خاطر ناکامی نسبی کاپابلانکا در یک تورنمنت درجه دوم در زمانی اندک پیشتر ، و بعضی از استادان شرکت کننده در تورنمنت سان سباستیان به پذیرش کاپابلانکا سخت اعتراض کردند و دست بر قضا کاپابلانکا ، برنشتاین را در دور اول با درخشندگی فوق العاده ای مغلوب کرد و بعد نیمزوویچ را نیز در هم شکست . مجموعا فقط یک بازی را باخت ( در برابر روبینشتاین ) ، شش بازی را برد و هفت بازی را مساوی کرد . امتیاز نفرات برتر عبارت بود از : کاپابلانکا ۵/۹ ، روبینشتاین و ویدمار ۹ ، مارشال ۵/۸ .
هیچ کس انتظار نداشت که این تازه وارد تورنمنتی را فتح کند که همه بزرگان به استثنای دکتر لاسکر در آن حضور داشتند . با اطمینان می توان گفت که در تاریخ شطرنج هیچ گاه شگفتی از این بزرگتر دیده نشده بود.
برداشت ثمره تلاش و صبر بسیار شیرین است :
در نتیجه ، کاپابلانکا با دعوتهای عدیده ای از سوی باشگاه های معروف سراسر اروپا روبه رو شد. اما چون سفری دو ماهه به آرژانتین در پیش داشت ، فقط سفر کوتاهی به آلمان کرد . دیدارش از آرژانتین بسیار موفقیت آمیز بود. با آنکه بهترین بازیکنان به صورت انفرادی یا چند نفره با او رو به رو شدند ، او همه بازی ها را برد جز یکی ، که بازی اش با دونفر به سامی ایلا و گلی بود و مساوی شد. در راه بازگشت از چند شهر آمریکای جنوبی عبور کرد و بعد به اروپا رفت و در سفری موفقیت آمیز از هلند ، دانمارک ، آلمان ، اتریش ، فرانسه و انگلستان دیدن کرد. نتایج باز های سیمولتانه اش شگفت آور بود .
هر باشگاهی که دعوتش می کرد بهترین بازیکنان را به مصافش می فرستاد ، اما کاپابلانکا بر صددرصد حریفان پیروز می شد . ورودی های این بازی ها هم بسیار بالا بود و همه با اشتیاق می خواستند با کاپابلانکا بازی کنند . شکی نیست که شطرنج حرفه ای از این بابت مدیون اوست.
قهرمان جهان هم که باشی غرور برایت معنا ندارد :
پس از آنکه در ۱۹۱۲ اروپا را ترک کرد ، تا مدتی حادثه مهمی رخ نداد ، فقط چند تورنمنت کوچک و چند سفر در کوبا و ایالات متحده ، کاپابلانکا در سال ۱۹۱۳ در تورنمنتی در نیویورک هر سیزده بازی اش را برد ، و هر چند که فقط دوراس در میان شرکت کنندگان صاحب اسم و رسم بود، پیروزی کاپابلانکا اهمیت کافی داشت
کاپابلانکا در سال ۱۹۱۳ در تورنمنتی در دوره ای در هاوانا یک بازی را به یانوفسکی باخت و در نتیجه با نیم اختلاف امتیاز ، پس از مارشال در مقام دوم ایستاد . نظر همگان این بود که مقام دوم برای این قهرمان محبوب یک ناکامی است.
شاغل بودن یک تهدید یا یک فرصت برای زندگی شطرنجی :
در سال ۱۹۱۳ کاپابلانکا وارد وزارت امور خارجه کوباشد . حقوق خوبی می گرفت و می توانست زیاد به سفر برود و با شطرنج بازان نیرومند بیشتر کشورها بازی کند . بیشتر کسان تصور می کردند که شغل جدید برای کاپابلانکا جنبه ارفاق دارد ، اما این طور نبود و با آنکه دولت کوبا از اهمیت تبلیغات ناشی از فعالیتهای شطرنجی این تبعه خود با خبر بود، کاپابلانکا وظایفش را پیش می برد و در دیپلماسی جدیت کافی نشان می داد و هیچ گاه از موضوعات محرمانه سیاسی با کسی حرف نمی زد .
نخستین ماموریتش به پترزبورگ بود . در سر راه نمایش های سیمولتانه ای در لندن ، پاریس و برلین داد . در اقامت کوتاهی در برلین ، چهار بازی نمایشی ترتیب دادند ، دو تا با تایشمان . کاپابلانکا هر چهار بازی رابرد . بلافاصله پس از ورودش به پترزبورگ ، شش بازی برایش ترتیب دادند . بازی هایش با آلخین ، زنوسکو – بوروفسکی و دوس – خوتیمیرسکی بود و با هر کدام دو بار ، کاپابلانکا پنج بازی را برد و یک بازی را به زنوسکو – بوروفسکی باخت.
سال بعد سفرهای بیشتری کرد و به وین ، پاریس و برلین رفت . علاوه بر بازی های سیمولتانه ، بازی های مهمی نیز با استادانی چون نیمزوویچ ، دکتر برنشتاین ، الخین و دیگران انجام داد . از ده بازی اش هشت بازی را برد و دو تا را مساوی کرد. این بازی ها از لحاظ دقت و مهارت بی مانند بودند .
در مسیری که انتخاب کرده اید صبور باشید بالاخره زمانش خواهد رسید :
آزمون بزرگ بعدی در پترزبورگ ۱۹۱۴ بود و کاپابلانکا برای اولین بار با دکتر لاسکر ، قهرمان جهان ، بازی کرد از لحاظ قدرت ؛ این تورنمنت هم پایه سان سباستیان ۱۹۱۱ بود ، اما مقررات خاصی گذاشته بودند مبنی بر اینکه پنج بازیکن اول در یک تورنمنت دو دوره ای برای کسب مقام با هم بازی کنند . ضمنا امتیازات تورنمنت مقدماتی هم در تورنمنت دوم به حساب می آمد . کاپابلانکا مرحله اول را با ۸ برد و بدون باخت ، با ۵/۱ امتیاز بیش از دکتر لاسکر و دکتر تاراش ، پشت سر گذاشت . آلخین و مارشال هر کدام با ۶ امتیاز در مقام های بعد قرار گرفتند . بدیهی می نمود که کاپابلانکا به مقام اول برسد ، اما دکتر لاسکر در یکی از آن آتشفشانهایی که به آنها شهرت داشت توانست ۲ امتیاز از حریف نیرومندش پیش بیفتد و در پایان با ۵/۱۳ امتیاز از کاپابلانکا که ۱۳ امتیاز آورده بود سبقت بگیرد .
آلخین با ۳ امتیاز اختلاف به مقام سوم رسید و این نخستین پیروزی بزرگ قهرمان آینده جهان بود . دکتر تاراش ۵/۸ امتیاز آورد و مارشال ۸ امتیاز . شاید این تورنمنت قدرت نسبی دکتر لاسکر و کاپابلانکا را نشان نداده باشد ، اما معلوم شد که هر دو در کلاس خاصی بازی می کنند و مدعی احتمالی قهرمانی جهان کسی نیست جز کاپابلانکا ، تلاشهایی شد تا این دو قهرمان را به رویاروی یکدیگر بفرستند ، اما جنگ ۱۹۱۴ به وقوع پیوست و فقط مدتها بعد مسابقه دو جانبه این دو انجام شد.
همیشه همه چیز آنطور که می خواهید پیش نمی رود از مشکلات فرصت سازی کنید :
اندکی پیش از جنگ ۱۹۱۴ ، کاپابلانکا پترزبورگ را به مقصد بوئنوس آیرس ترک کرد. اقامتش در بوئنوس آیرس از حد انتظار طولانی تر شد . همه کشتی ها با پرچم بریتانیا حرکت می کردند و بسیاری از آن ها در آن هنگام از حملات آلمان آسیب می دیدند . در اینجا مقام دیپلماتیکش به کار آمد و اجازه یافت بر یکی از کشتی های آرژانتینی که به فیلادلفیا می رفت سوار شود . درآغاز سال ۱۹۱۵ در فیلادلفیا از کشتی پیاده شد . در سال های جنگ امکان تجمع بزرگان شطرنج محدود بود .
کاپابلانکا دو تورنمنت کوچک را فتح کرد ، از هاوانا دیدن کرد و بازی های سیمولتانه انجام داد . در پاییز ۱۹۱۸ تورنمنتی دو دوره ای در نیویورک ترتیب دادند که چند استاد در آن شرکت کردند . کاپابلانکا ۵/۱۰ ، کوستیچ ۹ ، مارشال ۷ ، چاخس ۶ ، یانوفسکی ۴ ، بلک ۵/۳ ، ماریسن ۲ امتیاز آورد. کاپابلانکا و کوستیچ بدون باخت بودند و کوستیچ هر دو بازی اش با کاپابلانکا را مساوی کرد . کوستیچ پیشنهاد مبارزه داد و کاپابلانکا پذیرفت . مسابقه دو جانبه آنها در باشگاه اتحادیه هاوانا برگزار شد . کوستیچ پنج بازی را باخت و ادامه نداد.
نوآوری کنید، درس بگیرید امّا تقلید ممنوع :
با بررسی این پنج بازی به خوبی می توان دریافت که چرا کوستیچ احساس درماندگی کرد و ادامه نداد . او طبق اصول شناخته شده آن زمان بازی می کرد و این مسابقه دو جانبه شاید بهتر از هر پیروزی دیگر کاپابلانکا نشان دهنده این بود که نبوغ او جنبه ای ژرف تر و کاملا خود ویژه دارد که اساس بازی اش را تشکیل می دهد . این بازی ها در آن زمان برای دیگران قابل درک بود و آن ها را به حیرت می انداخت.
سبک بازی کاپابلانکا هیچ گاه ، اساس یک روش را تشکیل نداد و اصول نهفته در آن هیچ گاه مورد تجزیه و تحلیل قرار نگرفت و به عنوان پدیده ای جدید اعلام نشد . اما شکی نیست که خوراک فکری جویندگان و استادان جوان شد و تجدید نظری در عقاید رایج در شطرنج به دنبال آورد . من اطمینان دارم که کل ایده بازی مدرن که بعدا با سر و صدای زیاد نام ” هیپر مدرن ” گرفت از سبک بازی کاپابلانکا فرا جوشید.
تنها راز آمادگی تمرین ,تمرین و تمرین است :
در پایان جنگ جهانی اول ، باشگاه معروف هیستینگز به مناسبت پیروزی متفقین تورنمنتی برگزار کرد . دوازده شرکت کننده این تورنمنت در سطوح مختلفی از قدرت بودند و جای تعجب ندارد که کاپابلانکا ۵/۱۰ امتیاز آورد . او ۱۰ بازی را برد و فقط با کوستیچ مساوی کرد . کوستیچ با ۵/۹ امتیاز در جای دوم قرار گرفت . سرجورج تامس و ییتس مشترکا با ۷ امتیاز سوم و چهارم شدند . اما این پیروزی بی چون و چرا ، آن هم درست پس از آشوبهای جنگ ، توجه عموم را مجددا به شطرنج به طور اعم و به کاپابلانکا به طور خاص جلب کرد.
بررسی نتایج کاپابلانکا طی هشت سال مسابقه نشان می داد که تنها با احتساب بازی هایش در تورنمنت ها و مسابقات دو جانبه و نیز بازی های نمایشی اش با حریفان قدرتمند ، کاپابلانکا ۱۳۶ برد و فقط ۱۰ باخت داشته است . ۱۰ باخت در مدت ۸ سال. جالب آن که پس از آن هم ، به رغم ادعای بعضی از کسان که نقصانی در قدرت کاپابلانکا می دیدند ، او ظرف بیست سال ۱۸۷ برد و فقط ۲۴ باخت داشت . وانگهی در دوره اول فقط دو تورنمنت قوی در کارنامه کاپابلانکا به چشم می خورد ، حال ،آنکه در دوره دوم پانزده تورنمنت دشوار و مسابقه دو جانبه با دکتر آلخین در راه بود.
هر آرزویی شدنی است . ذهنتان را محدود نکنید :
سرانجام در سال ۱۹۲۱ مسابقه دو جانبه کاپابلانکا با دکتر لاسکر که همه مدتی دراز متظرش بودند اغاز شد. محل مسابقه هاوانا بود و کاپابلانکا با ۴ برد ، ۱۴ مساوی و بدون باخت دکتر لاسکر را شکست داد درباره این نتیجه زیاد نوشته اند و زیاد گفته اند . البته دکتر لاسکر به صورت آن غول روزهای پیشین ظاهر نشد ؛ اگر زودتر از این ها به مسابقه با مدعی جوان رضایت داده بود شاید نتیجه موزون تر از کار در می آمد و شاید هم نمی باخت . گذشت ایام نشان خود را نهاد و شاید هم چهار سال جنگ که هست و نیست دکتر لاسکر را از او گرفت بر وضع روحی و قدرت بازی اش تاثیر بسیاری گذاشت.
کاپابلانکا به اوج شهرت رسید در نخستین تورنمنت نیرومندی که پس از کسب مقام قهرمانی جهان در آن شرکت کرد ، یعنی تورنمنت ۱۹۲۲ لندن ، به سهولت فاتح شد . از ۱۵ بازی ۱۳ امتیاز آورد وفقط ۴ بازی به تساوی رضایت داد . دکتر آلخینبا ۵/۱۱ امتیاز دوم شد . آلخین هم به کسی نباخت اما هفت مساوی داشت . ولی در بازی کاپابلانکا چیزی کم شده بود . اراده اش به برد کمتر شده بود . او صرفا با تکیه بر مهارت محض به پیروزی می رسید نه با استفاده از روحیه جنگنده اش.
تاکید می کنم غرور هرگز، موفقیت ها همیشگی نیستند :
در تورنمنت بزرگ بعدی ، یکی نیویورک ۱۹۲۴ و دیگری مسکو ۱۹۲۵ ، این جنبه تشدید شد . در نیویورک با چهار مساوی اولیه خیلی بد شروع کرد و بعد یک بازی را به رتی باخت اما بعدا خودش را جمع و جور کرد و شایسته یک قهرمان ادامه داد . بقیه بازیها را در این تورنمنت سنگین دو دوره ای خوب ادامه داد و دیگر به کسی نباخت اما به هفت مساوی دیگر رضایت داد . در همین حال دکتر لاسکر به سبک روزهای اوج قدرتش برگشت و با آنکه دردو دیدارش با کاپابلانکا فقط ۵/۰ امتیاز آورد با ۱۶ امتیاز در مجموع فاتح تورنمنت شد .
کاپابلانکا در مسکو آغازی از این هم بدتر داشت و دو بازی را به دو استاد نسبتا گمنام ، یکی ایلین گنفسکی و دیگری ورلینسکی ، که به ترتیب دهم و چهار دهم شدند . باخت . در این تورنمنت بوگولیوبوف به مقام اول رسید و در میهن خود بزرگترین پیروزی سراسر عمرش را کسب کرد . بوگولیوبوف ۵/۱۵ ، لاسکر ۱۴ ؛ کاپابلانکا ۵/۱۳ امتیاز آورد . کاپابلانکا از بوگولیوبوف برده و لاسکر مساوی کرده بود اما هیچ کدام اینها شکستهایش را در دورهای اول جبران نمی کرد. سال بعد کاپابلانکا در تورنمنت دو دوره ای لیک هوپاتئونگ شرت کرد که ماروتسی ، مارشال و نیز ادوارد لاسکر و کویچیک در آن حضور داشتند . با چهار برد و چهار مساوی و بدون باخت به مقام اول رسید .
کویچیک در میان شگفتی با ۵/۴ امتیاز ، و تنها با یک باخت در مقابل کاپابلانکا دوم شد. در این هنگام مدعیانی برای عنوان قهرمانی جهان ظاهر شدند که از میان آنها به خصوص نیمزوویچ و آلخین با آنهمه فتوحات در تورنمنتها از جنگ جهانی اول به بعد ، مهیب به نظر می رسیدند . تورنمنتی با شرکت کاپابلانکا ، آلخین ، نیمزوویچ ، ویدمار ، اشپلیمان و مارشال ترتیب دادند . تورنمنت به صورت دو دوره ای برگزار می شد. و اگر قهرمان در آن فاتح نمی شد ، برنده تورنمنت مدعی عنوان قهرمانی به حساب می آمد. اگر قهرمان جهان فاتح تورنمنت می شد ، نفر دوم مدعی او می بود.
هیچ گاه به انتهای یک علم نخواهید رسید :
در این جنگ غول ها ، کاپابلانکا از تمامی قوای شگرف خود بهره گرفت و با ۱۴ امتیاز و بدون باخت ( ۸ پیروزی و ۱۲ تساوی ) به مقام اول رسید . آلخین با ۵/۱۱ امتیاز یعنی با ۵/۲ امتیاز کمتر ( با ۵ برد و ۱۳ مساوی و ۲ باخت) دوم شد.این پیروزی نقطه اوج کامیابی های قهرمان کوبایی بود و شاید از جهتی آغاز حضیض او در مسابقه دو جانبه با آلخین درهمان سال در بوئنوس آیرس به شمار می رفت.
کاپابلانکا پس از چنین پیروزی خرد کننده ای آلخین مدعی را چندان جدی نگرفت و تدارکی ندید . در بازی اول با مهره سفید در دفاع فرانسوی ، پس از آن که شانس تساوی را از دست داد . دیگر هیچگاه از این ضربه کمر راست نکرد . اما قهرمان جدید (آلخین ) پیروزی ساده ای نداشت زیرا ۶ برد و ۳ باخت آورد و ۲۵ بازی را هم مساوی کرد وکاپابلانکا پس از آن تلاش فراوان کرد تا مسابقه انتقامی برگزار شود و حق هم داشت . درتمام تورنمنتهایی که کاپابلانکا و آلخین هر دو در انها شرکت کردند ، فقط یک بار آلخین از او برد. اگر بازیهای نمایشی را در نظر نگیریم ، کاپابلانکا ۸ برد و ۳۲ تساوی و ۷ باخت در برابر آلخین داشته است.
هر علمی در سطح جهانی هم ممکن است مظلوم واقع شود :
شکی نیست که کاپابلانکا برای مسابقه انتقامی استحقاق کامل داشت . چنین مسابقه ای هیچ گاه برگزار نشد و در این میان بازنده اصلی همانا دنیای شطرنج است . امروزه تاسف ما دردی را درمان نمی کند ، ما چنین مسابقه ای با تمام مسابقات فرق می داشت زیرا کاپابلانکا مجبور می شد به روش دیگری در این میدان حاضر شود و با تدارک و آمادگی بیشتری به مسابقه بیاید و از آن شیوه سرسری گرفتن که عادتش بود دست بشوید. طی ده سال بعدی کاپابلانکا در تورنمنت های بسیاری شرکت کرد و کوشید دعوتش را به مسابقه انتقامی بقبولاند . روی هم رفته کامیاب بود اما گاه با کسب مقام سوم یا حتی چهارم امتیاز منفی برای خود می خرید.
شکست برای قهرمان جهان هم کلاس می گذارد :
در سال ۱۹۲۸ در سه تورنمنت مهم شرکت کرد . در بادکیسینگن با اختلاف یک امتیاز نسبت به بوگولیوبوف ، به مقام دوم رسید و ۷ امتیاز آورد . در برلین با ۵/۸ امتیاز اول شد و ۵/۱ امتیاز از نیزوویچ که دوم شد جلو افتاد . در بوداپست اول شد و مارشال با یک امتیاز کمتر به مقام دوم رسید در سال ۱۹۲۹ در کارلسباد مشترکا با اشپلیمان به مقام دوم رسید و ۵/۱۴ امتیاز کسب کرد حال آن که نیمزوویچ با ۱۵ امتیاز اول شده بود . در همین سال در سه تورنمنت دیگر ، اولی رمزگیت ، دومی بارسلون ، سومی بوداپست به مقام اول رسید.
طی پنج سال بعد انگار مایوس شد و فقط در تورنمنت کم اهمیت بازی کرد . در هیستینگز ۱۹۳۰ -۱۹۳۱ به مقام دوم رسید و در نیویورک ۱۹۳۱ به مقام اول . در ۱۹۳۵ فعالیتها را از سر گرفت اما کم کاری اش آثار منفی خود را باقی نهاده بود . در هیستینگز چهارم شد. در مسکو هم به مقام چهارم رسید . در سال ۱۹۳۶ بیشتر قدرتش را بازیافت. پس از کسب دو عنوان دوم در مسابقات کم اهمیت تر مارگیت در سالهای ۱۹۳۵ – ۱۹۳۶ در مسکو ۱۹۳۶ پیروزی چشمگیری کسب کرد و در این تورنمنت دو دوره ای با ۱۳ امتیاز به مقام قهرمانی رسید.
باتوینیک با امتیاز کمتر دوم شد و فلور با ۵/۳ امتیاز اختلاف در جای سوم قرار گرفت. در همین سال ۱۹۳۶ پیروزی مهم دیگری در یکی از قوی ترین تورنمنتهای شطرنج کسب کرد . در تورنمنت ناتینگم ، قهرمان جهان و سه قهرمان پیشین جهان حضور داشتند . کاپابلانکا همراه با باتوینیک ( قهرمان آینده جهان و ستاره جدید شطرنج شوروی ) به مقام اول رسید.
هیچ مقامی همیشگی نیست، دل بسته نباشیم :
اما این آواز قو ( اشاره به آخرین پیروزی های مهم کاپابلانکا ) بود . مقام سومی مشترکش با رشفسکی در تورنمنت زمرینگ ۱۹۳۵ ( در مقامی پس از کرس و فاین ) هنوز بد نبود . تورنمنت کم اهمیتی را در پاریس ۱۹۳۸ فتح کرد . در تورنمنت دو دوره ای V.R.0 A. در ۱۹۳۸ بسیار بد ظاهر شد و این تنها ناکامی بزرگش در سراسر زندگانی اش بود. در این زمان از بیماری قلبی رنج می برد و چند سال بعد در اثر همین بیماری بود که در گذشت.
پنجاه ساله بود و شرایط تورنمنت (که هر دور آن در یک شهر انجام می شد) با سفرهای خستگی آوری برای او همراه بود . وانگهی غیر از قهرمان جهان ، شش حریف او یعنی کرس ، فاین ، باتوینیک ، رشفسکی ، اویوه ، فلور ، همگی استادان بزرگ بودند و از هر لحاظ استحقاق ادعای قهرمانی را داشتند و از کاپابلانکا جوانتر هم بودند . دکتر آلخین هم که چهل و هفت ساله بود شرایط مسابقه را دشوار یافت و خوب ظاهر نشد و فقط یک امتیاز از کاپابلانکا بیشتر کسب کرد . با وجود این ، کاپابلانکا از فاتح مسابقات یعنی کرس فقط ۵/۲ امتیاز کمتر آورد و ۲ برد و ۴ باخت داشت.
کاپابلانکا پس از تورنمنت A V.R.O فقط در دو مسابقه دیگر شرکت جست. در مارگیت ۱۹۳۹ با ۵/۶ امتیاز دوم شد . کرس با ۵/۷ امتیاز اول شده بود . او و کرس در این تورنمنت بدون باخت بودند . در همان سال در بوئنوس آیرس در تورنمنت تیمی شرکت کرد . این سال آغاز جنگ جهانی دوم بود . کاپابلانکا در این رویداد واپسین عالی ظاهر شد . در میز اول تیم کوبا بازی کرد و از مجموع ۱۰ بازی اش ۶ برد و ۴ تساوی آورد.
سبک بال بار سفر ببندیم :
جنگ جهانی به رویدادهای بین المللی خاتمه داد . کاپابلانکا در ۸ مارس ۱۹۴۲ در اثر حمله قلبی در گذشت . در باشگاه شطرنج منهتن حمله قبلی به سراغش آمد او را در نیویورک به بیمارستان رساندند . حریف بزرگش ، دکتر لاسکر ، یک سال پیشتر چشم بر جهان فرو بسته بود .
فرانک مارشال در باره او چنین گفت :
” در مورد سبک بازی کاپابلانکا مطالب چندانی نوشته نشده است و تازه بیشتر چیزهایی که در مطبوعات نوشته اند ضد و نقیض است . خیلی ها بازی او را یکنواخت و خودش را یک ماشین دقیق ریاضی دانسته اند . اما در نخستین بازی اش در صحنه بین المللی ، یعنی در بازی اش با برنشتاین در سان سباستیان ۱۹۱۱ به حق جایزه اول درخشندگی را برد و آن بازی میان بازی های درخشان جنبه کلاسیک پیدا کرد . کاپابلانکا در تورنمنت های پیاپی جوایز درخشندگی گرفت . در بوداپست ۱۹۲۹ سه جایزه درخشندگی برد .
در واقع تعداد جوایز درخشندگی او در تورنمنتهای بزرگ تقریبا برابر با تعداد مسابقاتی است که در آن ها شرکت کرد. ” حقیقت این است که او در مقام یک هنرمند راستین احساس می کرد که ساده ترین راه برد هنرمندانه ترین راه هم هست . هیچگاه به خاطر درخشندگی به دنبال درخشندگی نمی رفت . فقط موقعی که قربانی و ترکیب کوتاهترین راه پیروزی بود کاپابلانکا استعداد برجسته خودش را در این زمینه نشان می داد ”
یومیزس منتقد و نویسنده برجسته ، در مقاله مفصلی در کتاب تورنمنت سان سباستیان ۱۹۱۱ چنین نوشت : ” در مورد نوع بازی اش باید گفت که بر خلاف انتظار همگان ، جوانانه و فارغ از پختگی نبود ، بازی کاپابلانکا کاملا پخته بود . نباید فراموش کرد که شخص کاپابلانکا جوان است اما بازی اش سن و سال دارد . او از چهار سالگی تا بیست و دو سالگی عملا وقتش را به شطرنج گذراند و این هجده سال را باید در دو یا سه ضرب کرد.
بسیاری ازکارشناسان می گویند که بین سبک بازی او و قهرمان جهان لاسکر ، خویشاوندی وجود دارد . شاید تا حدی درست باشد . بازی لاسکر به آب زلالی می ماند که قطره ای زهر آلوده اش کرده باشد. بازی کاپابلانکا شاید از این هم زلال تر باشد و حتی آن قطره زهر را هم نداشته باشد . در ۱۹۱۳ زنوسکو – بوروفسکی در باشگاه شطرنج پترزبورگ درباره استاد کوبایی نطقی کرد و به وضوح آشکار شد که این مولف روسی در واقع نخستین ایده اش را درباره تئوری زمان و فضا در شطرنج که در کتاب برجسته ” وسط بازی در شطرنج ” تدوین شد ، از بازی کاپابلانکا اخذ کرده است.
کاپابلانکا همچون بقیه قهرمانان جهان در آخر بازی عالی بود و آن را با چنان دقتی بازی می کرد که به ندرت کسی به او می رسید . در وسط بازی ، درک سریع پوزیسیونی اش باعث برتری تاکتیکی او در برابر بیشتر حریفان می شد و به ندرت نیاز پیدا می کرد تا وارد استراتژی های عمیق شود.
از کاپابلانکا درس می آموزیم :
گشایش هایش درست و طبق نقشه بود ، اما او از مطالعه گسترده کتاب گریزان بود . همین موضوع باعث کمبودهایی در بازی اش می شد که پس از باختن مقام قهرمانی جهان بیشتر به چشم می امد . در این زمان شمار زیادی از استادان پرشور و جوان که همه در رده قهرمانی جهان بودند . حضور خودرا بر شطرنج جهان تحمیل کردند . مانند دکتر آلخین ، باتوینیک ، کرس ، رشفسکی ، فاین ، اویوه ، فلور ، که همگی استحقاق قهرمانی جهان را داشتند و در پیچیدگی ها و دقایق و ظرایف استراتژی جدید گشایش ها تبحر یافته بودند.
شطرنج علم یا قوه تخیل :
نیکولای گرکوف در خاطرات شخصی اش شرح جالبی از حضور کاپابلانکا در روسیه می دهد که از هر مطلب منتشر شده دیگری بهتر زوایای شخصیت کاپابلانکا را باز می نماید : در ۱۹۱۴ در آستانه جنگ جهانی اول خوسه رائول کاپابلانکا در تورنمنت بزرگ پترزبورگ شرکت کرد . به خاطر شکست نامیمونش از تاراش ، نتوانست جایزه اول را ببرد . پس از لاسکر دوم شد اما جایزه مخصوص زیباترین بازی تورنمنت را از آن خود کرد . پس ازانقلاب اکتبر، من در سالهای ۱۹۲۵- ۱۹۳۵ – ۱۹۳۶ کاپابلانکا ر در جریان سه رویداد بزرگ بین المللی در مسکو دیدم . در ۱۹۲۵ با عنوان قهرمانی جهان آمده بود . در تورنمنت مسکو ۱۹۲۵ دو بازی را باخت . یکی به نام باریس ورلینسکی و دیگری به نام الکساندر ایلین – گنفسکی ( که در بمباران آلمانی ها در پاییز ۱۹۴۱ در حومه لنینگراد جان باخت ) .
کاپابلانکا تورنمنت ۱۹۲۵ را خیلی بد شروع کرد و سرانجام در مکان سوم ایستاد اما هیچ کس فتوحات پایانی او را فراموش نکرد. در ده بازی آخرش ۵/۸ امتیاز آورد . برنده تورنمنت را شکست داد و باز هم جایزه اول درخشندگی را تصاحب کرد. در مقام ویراستار مجله شطرنج شوروی مقاله ای از کاپابلانکا دریافت کردم که در آن نظرش را درباره شطرنج نوشته بود گفته بود بیائید به راه علم نرویم . شطرنج با تعقیب راه علم هیچ گاه به اوج خودش نمی رسد … پس بیایید دست به تلاش تازه ای بزنیم و به کمک قوه تخیل و نبرد تکنیکها راه به نبرد اندیشه ها تبدیل کنیم . این کلمات به خوبی نشان دهنده شخصیت و تلقی کاپابلانکاست . چرا که پیروزی های او حاصل کیفیات و استعدادهای طبیعی اش به عنوان بازیکن تورنمنت ها بود نه حاصل دانشش از تئوری شطرنج.
اخلاق و منش قهرمانانه داشته باشیم :
خصوصیتی که شطرنج بازان شوروی در قهرمان سابق جهان می ستودند خویشتنداری فوق العاده او بود . در سال ۱۹۳۵ پس از وقفه ای تقریبا سه ساله کاپابلانکا در تورنمنت بین المللی مسکو به مقام چهارم رسید . رویارویی تماشایی اش را با امانوئل لاسکر به یاد دارم . کاپابلانکا خود را در پوزیسیون دشواری یافت . لاسکر عصبی بود زیرا می ترسید پیروزی از میان دستهایش بلغزد . اما همسر لاسکر از او هیجان زده تر بود کاپابلانکا حرکت کرد و بعد به آرامی به آن سوی سالن رفت و به خانم لاسکر گفت که نگران نباشد زیرا به نظرش پوزیسیون شوهر او بهتر است.
به جای نو امیدی، امید را هدیه دهیم :
آخرین حضور کاپابلانکا در صحنه شطرنج شوروی بسیار چشمگیر بود او در تورنمنت دو دوره ای ۱۹۳۶ بدون باخت به مقام اول رسید . با توجه به حضور بزرگان برجسته ای چون باتیونیک ، لاسکر فلور و دیگران ، نتیجه کار برای کاپابلانکا بسیار درخشان بود. این بار هم جایزه اول درخشندگی را او برد.
واقعه جالب زیر در جریان تورنمنت ۱۹۳۶ مسکو روی داد . در میانه مسابقات پسر سیزده ساله ای به نام پاول پوموشنیکوف به نزد کاپابلانکا رفت و به فرانسوی واضحی قهرمان سابق جهان را به بازی دعوت کرد . کاپابلانکا که نمی خواست پسرک را برنجاند قبول کرد . پاول پوموشنیکوف سه بار پیاپی باخت و سرانجام تقاضای آوانس وزیر کرد . کاپابلانکا جواب داد که وزیر خیلی زیاد است . پسرک گفت که تا ده سال دیگر با او رویارو خواهد شد و حتی خواهد برد . قهرمان کوبایی از شطرنج باز جوان خواست تا برای مسابقه آینده شان خوب آماده شود و نسخه ای از کتاب خود را به او تقدیم کرد.
نوشته های کاپابلانکا در اتحاد شوروی محبوبیت گسترده ای دارد . تا به حال اصول شطرنج شش بار چاپ شده است . این کتاب برای یک نسل از شطرنج بازان شوروی مخصوصا میخائیل باتوینیک کتاب همیشه همراه بوده است . جالب آن که کاپابلانکا نخستین کسی بود که برای باتوینیک آینده درخشانی پیش بینی کرد . در جریان یک بازی سیمولتانه در لنینگراد در سال ۱۹۲۵ باتوینیک بازی اش را از او برد و کاپابلانکا گفت که این پسر به جاهای بالایی می رسد . پیش گوئی اش کاملا درست بود . ده سال بعد در تورنمنت بین المللی مسکو باتوینیک همراه با سالوفلور به مقام اول رسید و از استاد پیش افتاد .
در تورنمنت بزرگ ناتینگم همراه با سالوفلور به مقام اول رسید و از استاد پیش افتاد . در تورنمنت بزرگ ناتینگم ۱۹۳۶ باتوینیک مشترکا با کاپابلانکا اول شد . در تورنمنت مسکو ۱۹۳۶ باتیونیک به کاپابلانکا باخت اما در آمستردام ۱۹۳۸ انتقام گرفت . مجموعا باتیوینک ۷ بار با کاپابلانکا رئپویارو شد و حاصل کار ۱ برد ۱ باخت و ۵ تساوی بود.
برای دیگران الگو باشیم :
آخرین بار کاپابلانکا در ۱۹۳۶ از اتحاد شوروی دیدن کرد. او هر بار که به روسیه می آمد نه فقط در تورنمنتها بلکه در مسابقات مختلف سیمولتانه با آماتورها نیز بازی می کرد . همیشه دوست داشت بازی هایش را برای مردم تحلیل کند و قدرت درک پوزیسیونی اش رابا نگاهی آنی آشکار می کرد این ویژگی مختص نوابغ است. کاپابلانکا در سال ۱۹۲۵ در فیلمی که در مسکو به خاطر تورنمنت بین المللی مسکو ساخته شد شرکت کرد. اسم آن فیلم ” تب شطرنج ” بود و در سراسر کشور بسیار تماشاگر یافت.
کاپابلانا وقتی در روسیه شوروی بود دوست داشت در مسکو بگردد و خیلی وقتها به زمین بازی می رفت تا مخصوصا تنیس بازی کند. او طرفدار پرو پا قرص تئاتر بود و باله روسی را بسیار تحسین می کرد . کسانی که سعادت آشنایی با کاپابلانکا را داشته اند همواره از او عنوان انسانی جذاب و شطرنج بازی نابغه یاد خواهند کرد. کاپابلانکا سه کتاب نوشت ” زندگی شطرنجی من – اصول شطرنج – خود آموز شطرنج ” که هر سه در ادبیات شطرنج جای مهمی دارند و به بسیاری از زبانها ترجمه شده اند.
من افتخار داشتم که در انتشار دو کتاب اول با کاپابلانکا همکاری کنم و شخصیت این شطرنج باز بزرگ را بیشتر بشناسم . ویژگی اصلی اش به نظر من سادگی ، جذابیت و صداقت بود. پس از انتشار زندگی شطرنجی من مخصوصا منتقدان انگلیسی به او ایراد گرفتند و به خودخواهی متهمش کردند . من شخصا شاهد بودم که چنین اتهامی اصلا صحت نداشت . این منتقدان نمی فهمیدند که بین خلق و خوی جنوبی و خلق و خوی ما بین نظرات یک نابغه دست نیافتنی و افراد معمولی تفاوتهایی هست . یک انگلیسی کار مهمی می کند می گوید ” چیزی نبود ” و یا ” بد نبود” .کاپابلانکا می گفت من این آخر بازی را به بهترین نحو اداره کردم . وآخر ؛ واقعا هم چنین بود . این صرفا بیان یک حقیقت آشکار بود . نه لاف و گزاف توخالی .
انتقاد دیگری که از کاپابلانکا شد این بود که او هیچکدام از باختهایش را در کتاب زندگی شطرنجی من نیاورد. چرا باید کاپابلانکا را به خاطر انتخاب بهترین بازیهایش سرزنش کرد ؟ مخالفانش خیلی زود باختهایش را جمع کردند و به چاپ رساندند . دوجلد کتاب آلخین با ۲۵۰ بازی و کتاب بهترین بازی های کرس نیز شامل باخت های ایشان نیست. کاپابلانکا که در برابر انتقاد بسیار حساس بود ، در اصول شطرنج بازی های باخته خود را یک جا آورد. در این کتاب او از بیست و چهار بازی ارائه شده ۸ باخت خود را آورد.
شخصیت کاپابلانکا هم نبوغ آسا بود و هم جذب کننده . وقتی به سالنی پر ازدحام قدم می گذاشت ( نه لزوما جمع شطرنج بازان ) حضورش فورا احساس می شد و خیلی زود شمع محفل می شد. با رفتار دوستانه و بی ریای خود دوستان بی شمار یافت. یادم هست که در تورنمنت ۱۹۲۳ لندن بازی درخشانی را از دکتر ویدمار برد و بعد خنده کنان به پشت حریف زد و گفت : همیشه به من امکان درخشش می دهد . لقمه خودم است . این حرف را چنان با لبخند جذاب و نیک طبعانه ای بر زبان آورد که همه حتی دکتر ویدمار احساس کردند که او در واقع از حریف تمجید می کند . چه کسی جز او می توانست به حریفش چنین سخنی بگوید و احساس دوستانه ا در اوبیدار کند؟
بسیاری شطرنج باز بزرگ آمده اند و بسیاری هم خواهند آمد در میان رفتگان می توان از فیلیدور ، مورفی ، اشتاینیتس ، لاسکر ، کاپابلانکا و آلخین نام برد . کدام یک بزرگتر بود ؟ این نکته مسلم است که کاپابلانکا اوراق پرشکوه زرینی از تاریخ شطرنج را به خود اختصاص داده است و بازی هایش تا هنگامی که شطرنج وجود دارد لذت و شادی برای همگان می آفریند . به گفته مارشال ” بازی های او یادگاری های جاودانی اند.”
بی تردید این یکی از بهترین کتابها در تمامی تاریخ شطرنج است . کتابی است که همواره مورد استفاده شطرنج بازان و علاقه مندان شطرنج خواهد بود . کاپابلانکا این ستاره گرانقدر کهکشان شطرنج بیش ازهر بازیکن دیگری در تاریخ ، سرمش و الگوی شطرنج بازان بوده است