آلبر کامو، نویسنده و اندیشمندی فرانسوی بود که در عمر کوتاهش رمان، داستان، نمایشنامه و مقاله های بی بدیلی و پراهمیتی را به رشته تحریر درآورد و در ۴۴ سالگی موفق شد، پس از انتشار رمان سقوط در ۱۹۵۶ میلادی جایزه نوبل ادبیات را برای آثار و زندگی هنری خود دریافت کند، این اثر، کوتاهترین رمان نویسنده است و توانایی نویسنده در نوشتن داستان کوتاه اما پرمحتوا را نشان میدهد. سقوط، روایت مختصر مفاهیم و معانی زندگی است که از شهر آمستردام شروع میشود. رمان سقوط به بیش از ۱۰ زبان دنیا ترجمه شد و حدود پنج ترجمه هم به زبان فارسی دارد. ژان پل سارتر رمان نویس و منتقد فرانسوی درباره این اثر گفته است: سقوط زیباترین و درک نشدهترین اثر کامو است.
کامو در هفتم نوامبر ۱۹۱۳ میلادی در الجزایر که تحت استعمار فرانسه بود، متولد شد. خانواده او اصالتی اروپایی داشت، پدرش آلزاسی تبار و مادر وی اهل اسپانیایی بود. مادرِ کامو بیسواد و نیمه شنوا بود و پدرش، کارگر ساده مزرعه بود که در یکی از نخستین نبردهای جنگ اول جهانی زخمی شد و مدتی بعد از به دنیا آمدن کامو درگذشت؛ این مساله اوضاع اقتصادی خانواده وی را بدتر کرد. آنها سالهای زیادی از زندگیشان را در فقر گذراندند؛ به همین دلیل، کامو از همان دوران کودکی کار میکرد. او بعدها از خانواده اش با احترام یاد می کرد: با سکوتشان، با خودداری شان و با غرور طبیعی و محدودشان، این افراد، که حتی سواد خواندن و نوشتن نداشتند، بزرگ ترین درس ها را به من دادند.
این رمان نویس برجسته در نوجوانی توجه معلم هایش را به استعداد خود جلب کرده بود. او با گرفتن بورس به تحصیل در دبیرستان پرداخت و سپس با کمک یکی از استادنش، وارد دانشگاه الجزایر شد و در رشته فلسفه تحصیل کرد و با انتشار آثار ویژه خود توانست، مفاهیم خاص در فلسفه را با ادبیات پیوند دهد و تحسین «ژان پل سارتر» فیلسوف و اگزیستانسیالیست اهل فرانسه را برانگیزد.
بعد از پایان تحصیلات دانشگاهی، نخستین فعالیت های فرهنگی کامو با روزنامه نگاری و تشکیل گروه تئاتر شروع شد. در این مدت نمایش نامه های متعددی از اجرای تراژدی های یونانی گرفته تا اقتباس از آثار آندره ژید و آندرو مالرو را روی صحنه برد. همچنین از جمله روزنامههایی که او از ۱۹۳۸ تا ۱۹۴۰ میلادی در آنها مشغول بهکار بود می توان به: آلژه ریپوبلیکن، الجزیره جمهوریخواه، ریواژ، ساحلها و لوسوار ریپوبلیکن اشاره کرد. در ۱۹۴۰میلادی مقامات الجزایری روزنامه او را به اتهام هواداری از صلح و طرفداری از اعراب تعطیل کردند و از او خواستند که الجزایر را ترک کند. در واقع کامو با نوشتن گزارشی درباره فقر و شرایط سخت زندگی عربهای الجزایر مجبور به ترک آن کشور شد و به پاریس رفت در آنجا به ویراستاری در انتشارات گالیمار مشغول شد.
آلبر کامو معتقد بود آنهایی که به وضوح مینویسند، خواننده دارند و آنهایی که پیچیده نویسی میکنند، مُفسِر هستند. شاید به دلیل این ویژگی برجسته است که برای نمونه رمان وی به نام بیگانه به بیش از ۴۰ زبان ترجمه شده و بیش از هشت میلیون نسخه از آن به فروش رسیده است این اثر را بزرگانی همچون «جلال آل احمد»، «لیلی گلستان» و «خشایار دیهیمی» به فارسی برگرداندهاند. همچنین «لوکینو ویسکونتی» کارگردان به نام ایتالیایی بر اساس داستان این کتاب یک فیلم سینمایی در ۱۹۶۷میلادی ساخت. این رمان تصویرگر محیطی از درون دنیای استعماری است که در آن انسان ها بر اساس مولفه «نژاد» دستهبندی میشوند. رمانهای کامو به ترتیب سال انتشار عبارتند از بیگانه، طاعون، سقوط، مرگ خوش و آدم اول که از مهمترین آثار ادبیات فرانسه و گنجینه باارزشی از ادبیات نیمه اول سده بیستم هستند.
موضوع و حواشی رمان طاعون
رمان طاعون یکی از شاهکارهای برجسته کامو و از بزرگترین آثار منثور ادبیات فرانسه به شمار میآید که در ۱۹۴۷میلادی به چاپ رسید. اهمیت این رمان فلسفی تا اندازه ای بود که در طول چند هفته، صدهزار نسخه از آن به فروش رفت و برنده جایزۀ انتقادی آن زمان شد.
این کتاب، داستان ایستادگی قهرمانان اساسی کتاب در مقابل مرگ است، وی در سراسر داستانهایش مرگ، مسایل پیچیده فلسفی و بیهدف زندگی را به تصویر کشیده است در واقع کامو در رمان طاعون مشکلات وجدان بشر امروزی را بررسی و انسان را با مفهوم مرگ آشنا کرد. او براین باور بود که انسان قادر است به پوچی و هیچ بودن زندگی خود پایان ببخشد. او این مفاهیم سخت و پیچیده را در قالب داستانهای خواندنی روایت کرد و مفهوم پوچی را در ادبیات شرح داد. کامو در این اثر، داستان دلواپسیها، اضطرابها، فداکاریها و بیغیرتیهای مردم شهر طاعونزده را به تصویر میکشد.
این داستان در شهری از الجزایر به نام اُران رخ میدهد، موش های صحرایی در این شهر شروع به مردن می کنند. مقامات در ابتدا توجهی به مساله ندارند ولی خیلی زود درمی یابند که طاعون وارد شهر شده است. ساکنان شهر با قرنطینه شدن بایستی راهی برای زندگی و مبارزه با طاعون بیایند. وقایع رمان از زبان راوی که بعدها خود را دکتر ریو معرفی میکند، نقل میشود. کتاب با توضیحی از مردم و شهر آغاز میشود و سپس به زیاد شدن تعداد موشها در شهر و مرگ آنها اشاره میکند. آقای میشل، سرایدار منزل دکتر ریو بر اثر بیماریای با بروز تاولها و خیارکها میمیرد و مرگ چند تن دیگر با همین علائم باعث میشود، دکتر ریو علت مرگ را بیماری احتمالا مسری بداند و کمی بعد دکتر کاستل این بیماری را طاعون تشخیص میدهد. با کم کاری مسوولان، بعد از مدتی در شهر طاعون و وضع قرنطینه اعلام میشود.
قسمتی از کتاب طاعون:
در دنیا همانقدر که جنگ بوده طاعون هم بوده است. با وجود این، طاعونها و جنگها پیوسته مردم را غافلگیر میکنند. وقتی که جنگی در میگیرد، مردم میگویند: «ادامه نخواهد یافت، ابلهانه است.» و بیشک جنگ بسیار ابلهانه است، اما این نکته مانع ادامه یافتن آن نمیشود. بلاهت پیوسته پابرجاست و اگر انسان پیوسته به فکر خویشتن نبود آن را مشاهده میکرد. همشهریانِ ما نیز در برابر این وضع مانند همه مردم بودند، به خویشتن فکر میکردند یا به عبارت دیگر اومانیست بودند. بلاها را باور نداشتند. بلا مقیاس انسانی ندارد. از اینرو انسان با خود میگوید که بلا حقیقت ندارد و خواب آشفتهای است که میگذرد و انسانها هستند که از خواب آشفتهای به خواب آشفته دیگری دچار میشوند، و قبل از همه این خوابهای آشفته گریبان اومانیستها را میگیرد زیرا آنها پیشبینیهای لازم را نکردهاند. همشهریان ما را نمیشد بیشتر از دیگران متهم ساخت. آنها فقط فراموش میکردند که متواضع باشند. و گمانان میبردند که هنوز همه چیز امکان دارد. و در نتیجه این تصور پیش میآمد که بلا ناممکن است. به داد و ستدها ادامه میدادند. آمادهی سفر میشدند و عقایدی داشتند. چگونه میتوانستند به طاعون فکر کنند که آینده را، سفرها را و بحثها و مشاجرتها را از میان میبرد؟ خود را آزاد میشمردند ولی تا بلا وجود دارد هیچ کس آزاد نخواهد بود. (کتاب طاعون – صفحه ۷۱)