الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها:(
حافظ! تنها یک کلمه س ولی با شنیدن این اسم یاد چه چیزایی میفتیم؟ یاد هرچی هم بیفتیم مطمئنم دلیل نامگذاریش به حافظ جزو موارد آخر میتونه باشه:)
حافظ مثل شعراش مرموزه:) هر گروه و هر دسته ای میخوان اونو برا خودشون بردارن:) تا به حال ادعاهایی مبنی بر ستاره پرست بودن، مسیحی،زرتشتی، شیعه، سنی و صوفی بودن و حتی بی دینی حافظ شنیده شده
این مسئله زمانی نمود بیشتر پیدا میکنه که مثلا بخوان به آخوندا تیکه بندازن میگن :
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند....................................... چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس.............................................توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند
:)))
اما خب مسئله اونجایی جالب تر میشه که خود همین واعظان بقدری شعر حافظ براشون عزیز و ارزشمند هست که خب همین اشعار حافظ هر از گاهی در مجالس روضه خوانده میشه، شاعران آیینی از تضمین حافظ استفاده میکنند و مداحان هم از شعرش تو مداحیشون استفاده میکنن(مداحی زیبای من از آن روز که در بند توام آزادم)
و باز هم بریم جلوتر، از کلماتی که بیشترین بار منفی رو در اشعار حافظ داره، میشه به کلمه ی صوفی اشاره کرد:
نقد صوفی نه همه صافی بیغش باشد.......................ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
اما مسئله ی پارادوکسیکال اینجاست که عقاید صوفیان امروزی بطرز عجیبی با اشعار حافظ همخونی داره و شبیهه:) ینی دقیقا همونایی که حافظ تف و نفرین بهشون میفرستاده، قرن ها بعد خودشونو شبیه حافظ کردن:)
و این محبوبیت حافظ زیباست، که 700 سال از مرگش میگذره ولی تمام گفتمان ها و عقاید، اونو دوست دارن:) خواجه ی شیرازی جوری با فرهنگ ما عجین شده که تو همین شب یلدا در اقصی نقاط ایران فال حافظ میگرفتن:) و چه زیباست که فال حافظ جوریه که آدم هر نیتی کنه، فالی که درمیاد مرتبطه:) دلیلش هم همین مرموز بودن و صحبت حافظ درمورد مطالب متنوعه
فقط حافظ میتونه با فاصله ی یکی دو بیت معشوق رو اندازه ی خدا ببره بالا و خدا رو اندازه ی معشوق بیاره پایین:|
این شعر حافظ بی نظیره، یجا میگه "نظر پاک تواند رخ جانان دیدن" خب احتمال زیاد منظورش خدا بوده اما تو همون بیت اول داریم "دست در حلقه ی آن زلف دوتا نتوان کرد" خب قاعدتا در مورد خدا نیست و اینجوری همه رو گیج کرده:) و قسمت های دیگه ی همین شعر... تکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد؟:)) چه تیکه ی نابی انداخته
"آنچه سعی است من اندر طلبت بنمایم..... آن قَدَر هست که تغییر قضا نتوان کرد" برا حس کردن زیبایی شعر فقط باید به یاد کلمه ی قضا و قَدَر بیفتین تا موهای زائد بدنتون بریزه:))
و بیت چهارم! ماه که نماد زیبایی و عظمته رو بعنوان بی سر و پا خطاب کرده:) چقد زیبا و بدیعه بعد از این همه سال!!
و بیت یکی مونده به آخر و یه کنایه ی ناب دیگه:) من چه گویم که تورا نازکی طبع لطیف......... تا به حدیست که آهسته دعا نتوان کرد:)))))
من هرچی بگم از زیبایی شعر کم میشه، فقط شما نازکی طبع لطیف رو با اینکه حتی نتونه به آهستگی دعا کنه رو کنار هم بزارید تا سنگینی کنایه رو درک کنید:)
جالبه حتی حضرت سلیمان هم از کنایه های حافظ در امان نمونده:) بر حکمت سلیمان، آن کس که شک نماید................بر عقل و دانش او خندند مرغ و ماهی:|||||
شما هر جای دیوان حافظ رو بطور اتفاقی باز کنید قول میدم بهتون با احتمال 90 درصد با یک شاهکار ادبی مواجه میشید:) انقد چگالی اشعارش بالاست (که البته کتب درسی زحمت کشیدن اون 10 درصد رو پیدا کردن و دقیقا از همون ده درصد تو کتاب دوازدهم گذاشتن:) )
نمیخواستم انقد طولانی بشه ولی حیفم میاد بعنوان حسن ختام این بیت رو براتون نگم
مگر که لاله بدانست بیوفایی دهر.................... که تا بزاد و بشد جام می ز کف ننهاد
این گل لاله رو ببینید، این قسمت تیره ی پایینش رو دقت کنید
بله! جام می