سلام.
دنیا دیگر فیلمسازی قد و اندازه کوروساوا به خود نخواهد دید.
این جمله را جان فورد،خدای فیلمسازان تمام دورانها گفته،پس باهم مرور میکنیم بهترین فیلم غیر انگلیسی تاریخ سینما،هفت سامورایی ساخته این فیلمساز بزرگ را.
کمتر فیلمی توانسته به اندازه فیلم «هفت سامورایی» ساخته آکیرا کوروساوا بر سینما تاثیرگذار باشد. ترکیب کلاسیک این فیلم از سرگرمی و فلسفه باعث موفقیت این فیلم در ابعادی غیرقابل تصور شد. داستان فیلم بسیار غنی و چند لایه است: هفت سامورایی غریبه برای دفاع از یک روستای کوچک در مقابل گروهی دزد که هر چند وقت یکبار محصول این روستاییان را به سرقت میبرند متحد میشوند. فیلم به شکلی استادانه شخصیت هر یک از این هفت سامورایی و تعاملات او با روستاییان را مورد بررسی قرار میدهد در حالی که بحثهای هوشمندانه و برنامه ریزی به سبک هنر جنگ فلسفی را در آن میآمیزد.
«هفت سامورایی» اولین فیلمی نبود که از تیمی از ستارگان استفاده میکرد، اما بدون شک یکی از موثرترین آنها بود. گروهی بازیگر سرشناس در برابر دوربین کوروساوا قرار میگیرند و هر چیزی ممکن است رخ دهد: ممکن است از یکدیگر متنفر باشند، یک یا تعداد بیشتری از آنها ممکن است سعی کنند بازی خود را به رخ بکشند و یا اینکه پیشنهادات خلاقانه آنها برای کارگردان دردسرساز شود و به آشوب و درگیری منتهی شود.
اما در فیلم کوروساوا هیچ یکی از این اتفاقات رخ نمیدهد. وقتی که داستان مجزای هر یک از شخصیتها روایت میشود، هر یک از بازیگران فرصتی مجزا برای درخشیدن دارند، اما وقتی که زمان کار در کنار هم فرار میرسد، شیمی و کشش بین شخصیتها بسیار جادویی است. تاثیرگذاری «هفت سامورایی» بدون شک با حضور بازیگران ستاره فیلم چند برابر شده و به همین دلیل بعدها بسیاری فیلمهای موفق از این رویه استفاده کردند.
توشیرو میفونه در حدود 15 فیلم از آثار استاد نقش ایفا کرده است که هر یک ویژگی های ممتاز خود را داشت اما بازی او در هفت سامورایی بالکل متفاوت از سایر نقش آفرینی هایش برای استاد است. تلفیق جنون و غرور و سلحشوری و دلقک بازی و اندیشمندی و طغیان و…در قالب یک شخصیت واحد ، فرایندی بسیار پیچیده و غامض است که تنها از نگاه تند ، زبان پرتحرک بدن و روح کاریزمایی جاری در شمایل میفونه می توانسته به درون مسیر هفتمین سامورایی حماسه کوروساوا نفوذ یابد. پرچمی که هیهاچی برای گروه شان درست کرد ، به درستی موقعیت او در کنار سایر سامورایی ها تبیین کرده بود: ستاره ای که در کنار شش دایره می درخشد.
در سكانس پایانی، چهار سامورایی كشتهشده بر فراز تپهیی دفن شدهاند و سه سامورایی باقیمانده كنار گور آنها ایستادهاند، آنسوتر دهقانان كار میكنند و سرود میخوانند، این میزانسن زیبا و پرمعنی است:
حضور ساموراییها در كنار گور دوستان خود، یاد و خاطرهی مبارزه یا لذت مبارزه را تداعی میكند.
فاصلهی ساموراییها با دهقانان، زدوده شدن خاطرهی اسطورهها را در ذهن روستاییان تداعی میكند و از همه زیباتر عشق نافرجام «كاتسوشیرو» و «شینو» تداعیكنندهی انزوای جبری این انسانهاست. «كامبهیی» حقیقت تلخی را اعتراف میكند:
– ما باز هم باختیم … برنده روستاییان هستند نه ما.
«رابرت وایز»، «اریك رد»، «تاركوفسكی»، «سام پكینپا»، «جان استرجس»، «جورج لوكاس» و … تنها نام عدهیی از بزرگان سینماست كه این فیلم را ستودهاند و حتی به تقلید از آن نیز پرداختهاند. برای مثال همین سكانس و همین نما برای پكینپا كافی بود تا با بهرهگیری از كاركرد روانی حركت آهستهی تصاویر، مؤلفهیی خاص به آثار خود ببخشد.
یكی از شاخصههای آثار سام پكینپا، نمایش فریم به فریم مرگ است. تنها تمایز آثار «كوروساوا» با پكینپا در استفاده از حركت آهستهی تصاویر لحظههای مرگ، تفاوت در نگرش آنها به این مقوله است. كوروساوا در جستوجوی رازهای نهفته و عمق و غنای مفهومی است و پكینپا در كنكاش دستیابی به جلوههای زیباییشناسی تصویر.
دوستان علاقمند به سینما حتما این شاهکار بی بدیل را دیده اند و به دوستانی که هنوز فیلمو ندیدن توصیه میکنم این اثر بزرگ را ببینن.
شب خوش