مطلب ارسالی کاربران
داستان ها و افسانه های مکزیکی،قسمت سوم
طبق سنت مایا ها، وقتی خالق بزرگ هوناب کو (همان خدا) دنیا را خالق کرد،فقط گیاهان،دریا ها،زمین و حیوانات وجود داشتند و این باعث شد که هوناب کو احساس تنهایی کند. او برای اینکه دیگر این حس را نداشته باشد تصمیم گرفت موجوداتی را خلق کند که هوشمند باشند و بتوانند او را عبادت کنند، و انسان ها را نخستین بار از خشت ساخت. آنها خوب بودند ولی خیلی زود ترک می خوردند و خرد میشدند. برای جبران این تلاش نا موفق برای بار دوم انسان ها از چوب خلق شدند. انسان های چوبی زیبا و قدرتمند بودند ولی قادر به صحبت نبودند و نمی توانستند او را عبادت کنند و این باعث شد که هوناب کو همه ی آنها را از بین ببرد(چقدر خشن). هوناب۲ کو برای آخرین تلاش تصمیم گرفت انسان را از ذرت بسازد. انسان هایی که برای بار سوم خلق کرد همه چیز را می دانستند و همه چیز را می دیدند و در رنگ های مختلف بودند(مگه میخواست ماشین بخره؟؟؟)و این باعث حسادت خدایان شد. هوناب کو هم غباری در چشمان آنها ریخت و باعث شد که آنها دیگر نتوانند خدایان را ببینند ولی به عبادتشان ادامه دهند.