روز گذشته حمید جاسمیان درگذشت.
به گزارش طرفداری، هرچند همیشه می گویند اگر زمان بگذرد بسیاری از چیزها به باد فراموشی سپرده می شوند و کمتر کسی دیگر به آن ها فکر می کند اما این یک اشتباه بزرگ است؛ زمان چیزی را پاک نمی کند و فقط آن را کمرنگ تر می کند.
اما در برخی مواقع دقیقا این موضوع برعکس است، وقتی شما در یک مجموعه بزرگ اولین هستید، هرچه زمان بگذرد ارزش آن اولین شما بیشتر و بیشتر می شود. درست مثل اشیاء قدیمی که هرچه از عمرشان بیشتر می گذرد، بیشتر ارزشمند می شوند.
این موضوع در ورزش و باشگاه های ورزشی هم بیشتر نمایان است، مثل اولین گلزن تاریخ یک باشگاه، مثل اولین سرمربی یک باشگاه و البته مثل اولین رهبر یک باشگاه....
حمید جاسمان که یکی از فوتبالیست های محبوب شاهین آبادان بود و با نظر پرویز دهداری به این تیم پیوسته بود، بعد از 5 سال حضور در این تیم به شاهین تهران رفت و در این تیم به جام حذفی و جام باشگاه های تهران رسید و در مسابقات انتخابی المپیک ۱۹۶۶ توکیو و بازیهای آسیایی ۱۹۶۶ نیز عضوی از تیم ملی ایران بود. او همراه تیم به المپیک راه یافت و به مدال نقره بازی های آسیایی 1966 هم دست یافت.
هنگامی که قرار بود باشگاه پرسپولیس تاسیس شود، جاسمیان با آغوشی باز به سمت سرخ پوش شدن رفت و به اولین کاپیتان تاریخ این باشگاه تبدیل شد.
در مدت چهار ساله حضور حمید جاسمیان در پرسپولیس او یک قهرمانی با این تیم در لیگ تخت جمشید را هم تجربه کرد و در نهایت هم با پیراهن قرمز از دنیای فوتبال خداحافظی کرد.
حالا سال ها از حضور او بر بام فوتبال ایران می گذرد و چند مدتی بود که نخستین کاپیتان تاریخ باشگاه پرسپولیس درگیر ویروس کرونا شده بود. کرونا این روزها نفسمان را بند آورده، درست مثل خطری است که بیخ گوشمان نشسته و منتظر یک اشتباه است تا زهرش را بریزد.
اوایل شاید شکل و شمایلش ترسناک تر بود اما حالا انگار به مرگ آدم ها عادت کرده ایم...عادتی که تلخ است اما خب همانطور که از اسمش مشخص است، عادت است....
چند روز پیش خبری در فضای مجازی مبنی بر مرگ حمید جاسمیان منتشر شد که بعد چند ساعت تکذیب شد؛ ابتدا حالمان گرفته شد ولی به قولی انگار در تاریکی باور مرگ حمید جاسمیان، یک دریچه نور ایجاد شده بود....امیدوار بودیم کاپیتان پرسپولیس مثل همان روزها که بازی می کرد و به سیم خار دار سرخ ها معروف بود، از روی تخت بیمارستان بلند شود و با تکلی بلند کرونا را هم در هم بشکند اما حیف....شاید کلمه ای به جز حیف نتواند حال فوتبال ایران را ابراز کند...
فوتبال ایران که گویی مثل پدری است که حالا کمرش خم شده و یکی یکی فرزندان خود را از دست می دهد، فرزندانی که روزگاری دست پدر را می گرفتند و لبخند را به لبش می آوردند حالا می روند....یکی پس از دیگری و چه تلخ است.....
یادمان است سیم خار دار گفته بود دوست دارد ایستاده بمیرد و دوست ندارد در بستر بیماری مرگ را به آغوش بکشد اما روزگار با کسی مهربان نیست......
این آرزوی قلبی من است، دوست ندارم در بستر بیماری بمیرم و یا اینکه هر روز مرا با عصا به دکتر ببرند و در بیمارستان بستری شوم تا لحظه مرگم فرا برسد، مرگ حق است، دوست دارم شب بخوابم و دیگر بلند نشوم و یا سکته کنم، مرگ اینچنینی آرزوی قلبی من است.
بیشتر بخوانید:
حمید جاسمیان درگذشت