بیژن ذوالفقارنسب، پیشکسوت فوتبال ایران یکی دیگر از کسانی بود که مقابل دوربین طرفداری قرار گرفته و برترین های قرن خود را انتخاب کرد.
این برنامه شنبه تقدیم تان شد، در حاشیه انتخاب برترین های قرن، سامان خدایی به خاطره بازی بیژن ذوالفقارنسب نیز پرداخت و با نشان دادن برخی عکس های قدیمی از او، بیژن ذوالفقارنسب را به نوعی سورپرایز کرد.
همانطور که می دانید از شنبه تا چهارشنبه هر هفته برنامه تیم منتخب قرن با اهالی فوتبال تقدیم تان می شود و پنجشنبه هم نتایج رای گیری اعلام می شود. جمعه ها هم پشت صحنه یا خاطره بازی مربوط به یکی از میهمانان از طریق رسانه طرفداری پخش خواهد شد.
امروز نوبت بیژن ذوالفقارنسب است؛ خاطره بازی با بیژن ذوالفقارنسب در دو قسمت تقدیم تان می شود....
سلامی دوباره به مخاطبان رسانه طرفداری، حتما برنامه تیم منتخب و برترین های قرن را با جناب آقای بیژن ذوالفقارنسب تماشا کردید. میهمان گرانقدر این برنامه بودند و خب از انتخاب های فنی شان و صحبت هایشان لذت بردیم. اما خب اصلا نمی شد این بخش را از دست بدهیم وقتی که ایشان حضور دارند. یک قسمت خاطره بازی است و تصاویری را نشان آقای دکتر می دهم و چند سوال خیلی مهم هم دارم که اگر اجازه بدید آغاز کنیم.
دست برادرم و عباس کردنوری را می بوسم
عکس اول برای باشگاه افسر است. اولین تیم دوران حرفه ای شما.
بله، شاید بگویم جزو اولین عکس هایی است که من در روزنامه داشتم. تیم افسر بازی می کردم. دو سال بود که به تهران آمده بودم. سال اول دبیرستان بودم و فرصت تمرین زیادی نداشتم. شدیدا تحت کنترل برادرم بودم. چون من تا کلاس یازدهم هر سال قبول می شدم اما به دلیل اینکه خوب درس نمی خواندم، با 4-5 تجدید قبول می شدم. برای سال آخر دبیرستان، برادرم من را آورد تهران که از فوتبال دور باشم و بتوانم دانشگاه قبول شوم. هیچ زمان فراموش نمی کنم که من نزدیک هشت ماه که جمعا 5 جلسه هم نتوانستم تمرین کنم. روزی 12 ساعت، 14 ساعت فقط درس می خواندم تا در دانشگاه قبول شدم. این موفقیتم را هم در فوتبال و هم در ورزش مرهون برادرم می دانم. شاید در برنامه شما نگنجد ولی وظیفه ام هست نسبت به برادرم که به من محبت کرده و زندگی مرا تغییر داده، تشکر کنم. اینجا یک تشکر دیگه هم از آقای عباس کرد نوری مربی تیم افسر می کنم. خودشان هم یکی دو سال همزمان بازی می کردند. از شخصیت های ورزشی، فرهنگی و اجتماعی خیلی خوب کشورمان. من اینجا دستشان را می بوسم. سلام عرض می کنم و ان شاالله سلامت باشند. همه هم چهره های خیلی خوب و ورزشی. ممنونم که این عکس را امروز به من نشان دادید.
تاجی یا پرسپولیسی؟ من یک ایرانی ورزشکار هستم!
برادرتان استقلال سنندج بازی می کردند و خود شما هم می گفتند تاجی هستید، درست است؟
به هر صورت فوتبال را از سنندج یاد گرفتم. از سن 9-10 سالگی که فوتبال را شروع کردم، فوتبال را آنجا یاد گرفتم. همین تیم افسر هر سال به دعوت باشگاه تاج سنندج که متعلق به برادر بزرگ من بود، می آمد سنندج و این آقای کرد نوری فوتبال مرا در سنندج دید و به اصرار و توصیه ایشان به برادرم که این پسر را بیاور تهران و خوب می شود. برای سال سومی که آمدند، برادرم مجاب شد و من هم دیپلم را نگرفته بودم. هم باید درس می خواندم و گاهی هم تمرین باشگاه می رفتم. واقعا زندگی من از آنجا تغییر کرد. چون در همان سنندج من داشتم دوستانی که هم بازی بودیم. اگر 30 تا فوتبالیست خوب آن موقع در سنندج بود، شاید 5-6 نفرشان از من هم بهتر بودند. اما چون در آنجا امکانات و مربی خوب و مسابقات منظم نیست، استعدادها پرورش پیدا نمی کند. رشد نمی کند. من شانس آوردم که آمدم تهران. هم دانشگاه رفتم و هم فوتبالیست شدم. این قدردانی را باید از برادرم داشته باشم و از آقای کردنوری هم به من فرصت دادند و آموختن که به چه شکل منظم باشم، به چه شکل باید رفتار کنم در فوتبال و برای یادگیری مهارت خیلی به من کمک کردند. من ممنون ایشان هستم. خیلی ها می گویند من تاجی ام، بله من پرسپولیس هم 5 سال بازی کردم. به آنجا هم تعلق خاطر دارم. ولی در کل من یک ایرانی ورزشکار هستم. خادم جامعه ورزش هستم.
وقتی به تیم ب دعوت شدم، دو شب نخوابیدم
ولی خب چه اتفاق خوبی بود حضور شما در تهران و آغاز فوتبال حرفه ای. تمام فوتبالی ها با خدماتی که شما به فوتبال ما کردید آشنا هستند. اما عکس دوم ما، تیم ملی ب هست. شما هم کاپیتان این تیم بودید و هم سرمربی تیم.
بله این تیم دوم ایران بود. یک مسابقاتی را برگزار کردند، جام دوستی. که چند کشور آفریقایی و اروپایی آمدند ایران. تعداد تیم ها 10 تیم بود ولی 4 تیم نیامدند، درگیر سایر مسابقات بودند. ایران دو تا تیم داشت. من براساس عملکردم، چون آن موقع دو سال تیم پاس بازی کردم. از افسر به پاس رفتم و دوران سربازی ام را در آنجا سپری کردم. سال اولم بود که پرسپولیس آمده بودم. نیم فصل پرسپولیس بودم و بازی بدی هم انجام نمی دادم. تعداد بیشتری از حد متعارف به تیم ملی دعوت کردند. چون برنامه داشتند که از این تیم دو تیم انتخاب شود برای آن تورنمنتی که قرار بود در تهران برگزار شود. وقتی که اسامی دو تیم را اعلام کردند، اسم من در تیم ب بود. واقعیتش دو شب من نخوابیدم. خیلی ناراحت بودم. همه دوست دارند که تیم اول بازی کنند. ولی آن موقع مربی خارجی، آقای اوفارل بودند. ایشان دستیاران ایرانی خیلی خوبی داشت. مثل آقای حسن حبیبی، مربی تیم ملوان آقای صالح نیا، آقای اصغر شرفی، آقای حشمت مهاجرانی که اصلا جز کادر اولیه خودشان بودند. چون شناخت خیلی خوب و عمیقی از بازیکنان جوانی داشتند که به واقع آن رشد را پیدا کردند بودند و تمامی زوایای اخلاقی، فنی و اجتماعی فوتبالیست های جوانانی که بالا آمده بودند، مثل حسن روشن، حسن نظری و خیلی های دیگر. این گروه همه در صدد تشکیل تیم اصلی بودند در نتیجه تیم ب را خیلی دست کم گرفته بودند. عرض کنم که مسابقات که شروع شد، در دو گروه ما نتایجی که گرفتیم، خیلی بهتر از نتایجی بود که تیم الف گرفت. روز اول و دوم، اکثر این بچه ها مثلا حسن نظری در همین تیم بود، حالا اسم نبرم. بازیکنانی که اینجا بودند بازی خیلی خوبی را انجام دادند ولی تیم ملی حذف شد و ما توانستیم با تیم ب به فینال برویم. این فکر کنم بازی مقابل تیم آفریقایی بود. ما مرحله اول تیم ملی روسیه را هم شکست داده بودیم. رفتیم فینال با تیم مجارستانی بازی کردیم. در دقایق پایانی بازی روی یک ضربه ایستگاهی توپ را تبدیل به گل کردند و قهرمان شدند و تیم ما دوم شد. این نشان می داد که آن موقع در اردوهای تیم ملی خیلی خوب کار می شد. حدود 40 بازیکن بودند که این 40 بازیکن اختلاف سطح شان 5 درصد هم نمی شد. خیلی ها در تیم الف 27-28 سال بودند و احساس خطر می کردند. هم آن ها کیفیت فنی شان را بالا بردند و هم این جوانان تلاش می کردند که به سطح آن ها برسند. در واقع این روشی بود که مسئولان فدراسیون فوتبال آن موقع در پیش گرفتند و بسیار به جا و خوب بود. فوتبال ما جایگاه خوبی را پیدا کرد.
ما خیلی وقت است که تیم ملی ب نداریم و شما بخشی از فوایدی که تیم ملی ب دارد را گفتید. اما چقدر می تواند برای فوتبال ما مفید باشد که ما دو تیم ملی داشته باشیم؟
الان نه تنها تمامی کشورها تیم ملی شان تیم دومی هم دارند، اکثر باشگاه های اروپایی بدون استثنا تیم دوم هم دارند. احتمال دارد بازیکن شان یکی دو جلسه محروم شود. می روند در تیم دوم بازی کنند. در تیم دوم سازماندهی شان 5 درصد تفاوت دارد با تیم الف شان. که از شرایط فنی و از شرایط بازی جدا نشوند. این مرسوم است که تمامی تیم های خوب دنیا تیم ملی اصلی و تیم ب دارند. ما متاسفانه در کشورمان این کار راحتی باشگاه ها هم انجام نمی دهند.
خودم این عکس را ندیده بودم؛ تیم ملی با پیراهن آبی کویت!
امیدوارم که مورد توجه مسئولان فدراسیون فوتبال قرار بگیرد. حالا شاید در باشگاهی سخت باشد اما حتما در تیم ملی این کار را انجام بدهند که یک تیم ملی قدرتمند داشته باشیم. اما خب ما عکس از تاج نشان دادیم، از افسر. حالا نوبت به پرپسولیس است. پرسپولیس قهرمان جام تخت جمشید.
خب من این عکس را می بینم، دو تا از عزیزانی که از دنیا رفته اند، مرحوم ایرج سلیمانی، محروم ابراهیم آشتیانی، دو بازیکن بسیار بسیار خوش نام، بسیار فداکار و متعصب به تیم پرپسولیس بودند. به لحاظ فنی فوق العاده خوب بودند. این تیم بسیار یکنواخت به لحاظ سطح فنی بود. اگر اشتباه نکنم چند سال هم مقام قهرمانی به دست آورد و جزو سال های خوبی ورزشی من می تواند باشد.
یک نکته دیگر عکس ها هم این است که شما را با چند تیپ مختلف داریم می بینیم. برویم سراغ عکس های ملی. قهرمانی با تیم ملی ایران. خیلی ها فکر می کردند که تیم ملی آبی پوشیده است ولی مثل اینکه لباس کویت بر تن شما بود.
این پیراهن را آنجا عوض کردند. خود کویتی ها خیلی مشتاق بودند. بازی بسیار حساس و خوبی بود. اینجا ما قلیچ خانی را هم می بینیم. کاپیتان ارزنده فوتبال ایران. من این عکس را ندیده بودم.
فکر می کنم با کویتی ها رابطه خوبی هم داشتید؟
بله فدراسیون فوتبال ما ارتباط خیلی خوبی با همه کشورهای حوزه خلیج فارس داشتند. آغاز راه فوتبالی شان بود. کویت هم یک مربی برزیلی به آنجا آوردند. حتی یک دوران به جام جهانی هم رفتند. الان کویت دیگر آن ظرفیت فنی را ندارد. قطر و امارات و بحرین و این ها، سرمایه گذاری و توجه بیشتری کرده اند. کویت در بین کشورهای حوزه خلیج فارس، آوازه بیشتری داشت.
وسط گرمای مرداد تهران، سرمای استرالیا غافلگیرمان کرد
این تصویر اتوبوس تیم ملی ایران؛ خاطره تان است برای چه زمانی است؟
فکر می کنم داشتیم به مصاف استرالیا می رفتیم. با حضور آقای مهدی لواسانی من متوجه شدم. یک خاطره از این عکس توی رسانه خیلی خوب شما برای اولین بار می خواهم بیان کنم. بازی ایران استرالیا، آن موقع اولین بازی در استرالیا باید برگزار می شد. یادم نمی رود که من، آقای قلیچ خانی، آقای لواسانی و یکی دو نفر دیگر از بازیکنان، دوره سربازی مان بود. دانشگاه تمام شده بود و باید به پادگان می رفتیم. برای این مسافرت ما را مرخصی گرفتند و خیلی شانس آوردیم و حدود یک ماه پادگان نرفتیم. این مسافرت را که ما رفتیم استرالیا، میزان اطلاعات آن سال ها را می خواهم بگویم با اطلاعات و آگاهی هایی که این روزها دنیای مجازی به فوتبال داده است و چه کمک های ارزنده ای از این طریق به باشگاه ها و فدراسیون ها می شود. ما که رسیدیم به استرالیا، ساعت 7 و نیم بعد از ظهر بود. هوا تازه تاریک شده بود. از پله ها آمدیم پایین، آن قدر هوا سرد بود که خیلی ها برگشتند که گرمکن ها و لباس های شان را پوشیدند که سردشان نشود. پیاده شدیم و تنها چیزی که از ما گرفتند، کفش های فوتبال مان بود. گفتند با این کفش ها روی زمین چمن بازی کردید و شاید آلوده باشد. کفش های ما را بردند و فردا آوردند و نوی نو کرده بودند که هیچ خطری برای زمین چمن نداشته باشد. حرف اصلی من این است که ما مرداد ماه رفتیم و آن جا می شود فصل زمستان. هوا خیلی سرد بود. هیچکس هم لباس گرم با خودش نیاورده بود. رسیدیم آنجا همان شب رفتند توسط مسئولان خود فدراسیون فوتبال، فروشگاه های بزرگ، مسئولان شان را پیدا کرده بودند و ساعت 10-11 شب لباس و وسایل و کاور و پالتو خریدند. که ما با گرمکن تمرینات مان را شروع کنیم. دو تا گرم کن می پوشیدیم که سرما نخوریم. در تهران با آستین کوتاه بازی می کردیم. می خواهم بگویم که فدراسیون آن موقع با توجه به تمامی کارهای ارزنده ای که انجام می دادند، تمام پیش بینی های لازم را انجام می دادند اما در این زمینه کوتاه شد یک خاطره برای ما. به عنوان یک مربی هر جا که می خواهیم برویم، باید یک اطلاعات خیلی وسیع و گسترده از محیطی که می خواهیم 30 نفر را ببریم آنجا و مسابقه انجام بدهیم، باید داشته باشیم. بله این عکس برای روزی است که داشتیم اعزام می شدیم به فرودگاه و از آنجا برویم به استرالیا.
و خب عکس آخر که مربوط به همان دوران است و بازی برگشت.
بله این عکس را من دارم. یکی از نشریات ورزشی ما چاپ کرده بود. بسیار عکس جالب و خوبی است. برادران بیاتی، محمد آقایشان را خدا رحمت کند. محمود خان، بزرگ مرد فوتبال ایران و شخصیتی بسیار قابل احترام، میهن پرست و فداکار. مدیریت خیلی خوبی داشتند در بازی های آن موقع.
جالب است که بازیکنان لباس برزیل و سایر تیم ها را پوشیده اند.
خب آن موقع بازیکنان با لباس های خودشان می آمدند. فقط با کاور تفکیک می شدند و بازی می کردند. خوشبختانه بیش از 15-20 سال است که همه تیم ها یونیفرم می پوشند.
پایان قسمت اول
قسمت دوم ساعت 20 تقدیم تان می شود
قسمت دوم گفتگو با دکتر بیژن ذوالفقار نسب را حتما ببینید و بخوانید. دکتر در این بخش حقایقی را درباره ایویچ، ویرا، علی کریمی و ... می گوید که تا به حال نشنیده بودید.