مطلب ارسالی کاربران
دیشب فهمیدم رفیق بچگیام رو با هشت کیلو مواد گرفتن
سلام
وظیفه خودم دونستم تا ی سریا چیزارو بهتون بگم.
من تو یکی از مناطق پایین و ضعیف یکی از شهرهای ایران زندگی میکنم.
منطقه ای که بیشتر مردم اون رو قشر ضعیف و فقیر جامعه تشکیل میدن که اسم نمیارم.
متاسفانه آمار معتاد ها و مواد فروشا محله طی چند سال اخیر خیلی بیشتر شده ، طوری که اکثر رفقای هم بازی من در کودکی الان به این کارها روی آوردن هرچند افراد شریفی هم پیدا میشن که با زحمت بسیار پولی ناچیز در میارن و فقط زنده میمونن نه بیشتر ؛
اما میخوام داستان ی دبیرستان رو براتون تعریف کنم.
این محله فقط یک دبیرستان داشت که پاسخگوی نیاز های محله بود چون تعداد کمی از بچه ها بعد از دوران راهنمایی ادامه تحصیل میدادن
دبیرستان محله ما سابقه زیادی داشت یعنی حدودا از وسطای دهه شصت افتتاح شده بود.
این سالای آخر دبیرستان (پنج سال پیش) تعداد دانش آموزاش به مراتب کمتر شده بود و همون تعداد کم هم به فکر درس نبودن در واقع یه جورایی روشون نمیشد دیپلم نگرفته درس رو ول کنن ؛
مثلا تو دیوارای اکثر مدارس دانش آموزا مینویسن : من امسال پزشک میشوم یا من امسال دانشگاه شریف قبول میشم اما تو این مدرسه با یادش هایی عجیب روبرو میشدید از قبیل : من امسال قبول خرداد میشوم ، من امسال مردود نمی شوم.
خلاصه وضع مدرسه خوب نبود و از طرفی آموزش و پروش دست به تصمیمی عجیب زد و تنها دبیرستان خود در این منطقه را واگذار کرد و مدرسه به پاساژ تبدیل شد.
همون دانش آموزا ام که تنها محصلای این محل بودن ترک تحصیل کردن و رفتن سرکار .
آموزش و پرورش ۱۰۰۰ تا کار میتونست بکنه که یکم حال محل خوب شه ولی راحت ترین کار رو انتخاب کرد.
بچه ها رفتن سرکار ، کار که نه، بهتره بگیم بیگاری .
از بین این بچه ها یه ممد نامی بود که خیلی جنگید تا کار خوبی پیدا کنه و پول حلال دربیاره ولی نشد و دیشب فهمیدم که با هشت کیلو شیشه گرفتنش.
درسته که ممد مقصره ولی تنها مقصر داستان نیست ، هممون مقصریم ، هممون