خمارلو مرکز شهرستان خداآفرین
خُمارْلو (خداآفرین) شمالیترین شهر استان آذربایجان شرقی و مرکز اداری شهرستان خداآفرین است. جمعیت این شهر در سال ۱۳۹۵ خورشیدی بالغ بر ۱٬۹۰۲ نفر بوده و ۵۸ اُمین شهر استان محسوب میشود.
نخستین اشاره به خمارلو در نوشتهها توصیفی است که رابرت میگنان ارائه کردهاست، «.. روستای خمارلو، در دامنه کوههای شیبدار قرار گرفته است. منازل ساکنین در شیب کنده شدهاند به نحوی که خانهها فقط یک دیوار گلی دارند که در آن دریچهای ۳–۴ فوت مربعی نقش پنجره را دارد و چند تکه تخته پاره شکسته بجای در نصب شده است… ساکنین فقیرترین مردمی بودند که تاکنون دیدهام. مردان و زنان کهنهای به تن کرده بودند و کودکان تا هفت ساله لخت بودند. آنها تعداد کمی گوسفند و بز، و ذخیرهای کافی انگور داشتند که بهخوبی تا زمستان نگاه داشته بودند…»
در اواخر دهه ۱۳۲۰، بر اساس جلد چهارم فرهنگ جغرافیایی ایران، خمارلو ۳۹۶ تن سکنه داشت. در آستانه انقلاب سفید، که نقشی عمده در فروپاشی نهایی ساختار ایلی ایران داشت، تیرهای از ایل محمد خانلو، شامل ۶۰ خانوار، از روستای خمارلو به عنوان قشلاق استفاده میکردند. اهمیت ده صرفاً به خاطر استقرار مرزبانی و نمایندهٔ آمار در آنجا بود. خمارلو، در سال ۱۳۷۷، با تصویب هیئت وزیران به شهر تبدیل شد. از آثار قدیمی و مهم شهرستان خداآفرین پلهای قدیمی و تاریخی خداآفرین هستند که در نزدیکی شهرخمارلو قرار دارند.
شهرستان خداآفرین
شهرستان خدا آفرین شهرستانی در شمال شرقی استان آذربایجان شرقی است. این شهرستان از شمال با کشور آذربایجان، از شرق با شهرستان کلیبر، از جنوب با شهرستان ورزقان و از غرب با شهرستان جلفا مرز کشوری و مرز شهرستانی دارد. مرکز این شهرستان، شهر خمارلو است. این شهرستان ۳ بخش به نامهای مرکزی، گرمادوز و منجوان دارد. این شهرستان با وسعت ۱۵۲۵ حدود سه درصد و سه دهم درصد استان آذربایجان شرقی را تشکیل میدهد. در سال ۱۳۸۵ جمعیت حدوداً ۳۶۰۰۰ نفر است. این شهرستان دومین شهرستان کم جمعیت استان است. ازاین جمعیت ۱۱۰۰۰ نفر در بخش مرکزی ۱۳۰۰۰ نفر در بخش گرمادوز و ۱۲۰۰۰ نفر در بخش منجوان زندگی میکنند. اکثریت مردم پیرو اسلام و شیعهٔ دوازده امامی هستند. مردم شهرستان آذربایجانی هستند و به زبان ترکی آذربایجانی صحبت میکنند. در سال ۱۳۵۵ آخرین نفر ارمنی این شهرستان درگذشت. قصر وینق، پل خدا آفرین وقصر اینالو از اماکن دیدنی این شهر هست. همچنین این شهرستان ییلاقها و زیارتگاههای بسیار قشنگی دارد. موسیقی عاشقی، موسیقی سنتی و قدیمی بومیان این شهرستان است.
نخستین بار حمدالله مستوفی در نیمه قرن هشتم هجری به نام خدا آفرین اشاره میکند، زنگیان چند پاره ده است و اکنون داخل مردانقم، پل خدا آفرین بر آب ارس در آن حدود است. بکر ابن عبدالله صاحب رسولالله سالی الله علیه و سلم ساخت در سنه خمس عشر هجری. در زمان جنگهای ایران و روسیه بخش مهمی از مردم شهرستان زندگی عشایری داشتند. عشایر ارسباران قسمت عمدهای از جنگاوران قشون ایران را تأمین میکردند و به همان نسبت نیز صدمات جنگ را متحمل میشدند. شهرستان خداآفرین، بعلت قرار گرفتن در خت مقدم، بشدت آسیب دید. برای نمایش بیچارگی اهالی شهرستان در اوایل قرن نوزدهم گزارشی از یک دیپلمات انگلیسی را در اینجا میآوریم: رابرت میگان خمارلو را چنین توصیف میکند،... روستای خمارلو، در دامنه کوههای شیبدار قرار گرفتهاست. منازل ساکنین در شیب کنده شدهاند به نحوی که خانهها فقط یک دیوار گلی دارند که در آن دریچهای ۳–۴ فوت مربعی نقش پنجره را دارد و چند تکه تخته پاره شکسته به جای در نصب شدهاست… ساکنین فقیرترین مردمی بودند که تاکنون دیدهام. مردان و زنان کهنهای به تن کرده بودند و کودکان تا هفت ساله لخت بودند. آنها تعداد کمی گوسفند و بز، و ذخیرهای کافی انگور داشتند که به خوبی تا زمستان نگاه داشته بودند…
طبق نوشته لغتنامه دهخدا، به نقل از جلد چهارم فرهنگ جغرافیایی ایران، در اواخر دهه بیست خداآفرین یکی از بخشهای ششگانهٔ شهرستان تبریز بود. بخش خداآفرین از دو دهستان بشرح زیر تشکیل شده بود: دهستان کیوان شامل ۴۰ آبادی و دارای ۴۹۶۹ تن سکنه و دهستان منجوان حاوی ۶۳ آبادی و دارای ۸۴۶۴ تن سکنه. محل بخشداری خداآفرین در آبادی عربشاه خان و ادارهٔ مرزبانی و نمایندهٔ آمار در آبادی خمارلو قرار داشتند. بعد از آن، تا سال ۱۳۴۵ خدا آفرین یکی از بخشهای اهر ارسباران بود. با وجود استقرار پاسگاه ژاندارمری در خمارلو، مرکزیت غیررسمی منطقه روستای عباسآباد بود چرا که هم روحانی سرشناس و سر دفتر اسناد رسمی و هم عاشق رسول قربانی آنجا ساکن بودند. کشیدن جاده شوسه در امتداد ارس و تأسیس شهرستان کلیبر درست بعد از انقلابٔ بر اهمیت خمارلو افزود.
خداآفرین تا سال ۱۳۹۰ بخشی از شهرستان کلیبر بود و در این سال از آن جدا شد. قسمتهایی از دیزمار شرقی که سابقاً تابع دیزمار ارسباران به مرکزیت خاروانا بودند ضمیمه بخش منجوان شدهاست. مابقی دیزمار شرقی بین بخش مرکزی ورزقان و بخش سیه رود تقسیم شدهاست.
پیش از انقلاب اسلامی خدا آفرین، که در آن زمان دهستانی از شهرستان کلیبر بود، اقتصاد پویایی داشت. تولید محصولات زراعی در مزارع حاصلخیز کنارههای ارس بیشتر از نیاز محلی بود. در طی فصل زمستان دامپروران وابسته به تیر ههای مختلف عشایر ارسباران از این اراضی به عنوان قشلاق استفاده میکردنند. در مناطق ییلاقی دامپروری رواج داشت و مازاد محصول برای فروش به اهر فرستاده میشد. از سالهای بعد از وقایع فرقه دمکرات آذربایجان، به دنبال مهاجرت دسته جمعی ساکنین ارمنی منطقه به تهران، مسافرت جوانان برای کارگری فصلی به تهران و تبریز آغاز شده بود. برخی از همین کارگران به تدریج به پیمانکاران ساختمانی تبدیل شده و در شهرهای بزرگ مستقر شده بودند. در اواسط دهه پنجاه تقریباً تمام مردان جوان نصف سال را در تهران میگذراندند. تغییرات آب و هوایی و کشت دیم در زمینهای شیب دار باعث فرسایش شدید خاک شده و بهرهوری را به تدریج کاهش داد. مردم مجبورشدند بخش عمده درآمد خود را از کارگری فصلی در تهران تأمین کنند. در دوره بی نظمیهای اول انقلاب بخش مهمی از اهالی شهرستان در زمینهای شمال شرق تهران خانه ساختند. به این ترتیب جمعیت شهرستان به نحو قابل ملاحظهای پایین آمد. از اواخر دهه ۶۰ دولت مرکزی سختگیری بر سخت و سازهای غیرقانونی در اطراف تهران کنار گذاشت. این کار به مهاجرت گسترده اهالی شهرستان به حاشیه تهران منجر شد. مهاجرین عموماً در کارهای ساختمانی، مخصوصاً نقاشی ساختمان، مشغول شدند.
از اواسط دهه هشتاد به بعد، به دلایلی که چندان مشخص نیستند، برخی از مهاجرین سابق به روستاها بازگشته و به ساخت ویلا و خانههای مدرن اقدام کردند. اینکار باعث رونق اقتصاد شهرستان شدهاست. به علاوه، اخیراً خیل عظیم مهاجرین سابق برای گذران تعطیلات تابستانی به منطقهٔ بر میگردند. این کار به نحوی صنعت گردشگری را توسعه خواهد داد. احتمال میرود بزودی گردشگری اساس اقتصاد شهرستان را تشکیل دهد.
در سالهای اخیر، زنبور داری به صورت یک شغل سودآور درآمدهاست. از کانونهای اصلی زنبور داری میتوان روستای مردانقم را نام برد.
با افتتاح سد خدا آفرین قدم اصلی در توسعه کلان منطقه برداشته شدهاست. اخیراً جاده ترانزیتی کلیبر--جانانلو، به طول ۴۰ کیلومتر، افتتاح شدهاست و، انتظار میرود، در ارتقاء اقتصاد محل نقش اصلی داشته باشد. از طرف دیگر قرار گرفتن بخشی از منطقه آزاد تجاری-صنعتی ارس در جانانلو به رشد اقتصادی شهرستان کمک خواهد کرد.
اکثریت مردم پیرو مذهب شیعه دوازدهامامی هستند. آخرین فرد ارمنی منطقه در سال ۱۳۵۵ از دنیا رفت. تعداد قابل توجّهی از اهالی پیروان اهل حق (گوران در زبان آذری) هستند. همه گورانها در اصل متعلق به طایفه شاملو هستند. این طایفه یکی از ارکان عمدهٔ قزلباشها در عهد شاه اسماعیل بود.
زبان گفتاری مردم زبان ترکی آذربایجانی است که متعلق به شاخه غربی گره جنوبی - غربی (اغوز) خانواده زبانهای ترکی میباشد. اغلب مردم، بعلاوه، با زبان فارسی آشنایی دارند. تا اوایل دهه پنجاه شمسی، اهالی مسن چهار روستا (چای کندی، کلاسر، خوینرود، ارزین) قادر با مکالمه به زبان تاتی بودند. در مناطق کوهستانی، به دلیل مشکل انتقال مکالمه، تکامل زبان صوتی امری رایج است. تا پیش از گسترش تلفن همراه، در ارسباران بیشتر مردان و پسران قادر به ارتباط مؤثر دوردست با صوت زدن بودند. امروزه، زبان صوتی عمدتاً به تقلید آلات موسیقی منحصر شدهاست و شنیدن اجرای استادانه موسیقی عاشقی با صوت در سراسر منطقه اتفاقی عادی است.
سنت عاشقی در فرهنگ ترکی آناتولی، آذربایجان و ایران در عقاید شمنی ترکان قدیم ریشه دارد. عاشقهای قدیم با لغاتی مانند بخشی، دده (روحانی) و اوزان نامیده شدهاند. انتقال شفاهی فرهنگ، ترویج ارزشها و سنن فرهنگی از جمله وظایف این صنف بود. ٔبر اساس حماسه نامه دده قورقود ریشه عاشقها حد اقل به قرن هفتم میلادی میرسد. کتاب دده قورقود شامل ۱۲ داستان راجع به دوران مهاجرت اوغوزها، قبیلهای صحرا گرد از ترکان، از آسیای میانه به ترکیه و آذربایجان است. طبیعی است که موسیقی عاشقی در طی این مهاجرت و درگیریهای مربوط با ساکنین اولیه سرزمینهای اشغال شده تکامل یافت. با این حال هسته اولیه موسیقی، یعنی توصیف حماسی زندگیٔ تا عصر حاضر حفظ شدهاست.
در طی سده اخیر به دلیل نفوذ فرهنگ غربی وبی توجّهی به فرهنگ آذربایجانی در دوران سلسله پهلوی موسیقی عاشیقی به قهقرا رفت. بنا بر نوشته ایلهان باشگوز (İlhan Başgöz)، که در اواخر دهه چهل از عاشیقلر قهوهخانه سی تبریز دیدن کرده، تقریباً همه مشتریان قهوهخانه مسافرین روستایی بودند. به دنبال استقلال جمهوری آذربایجان و تسامح فرهنگی دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی یک رنسانس فرهنگی در میان آذریها شکل گرفت. در نتیجه، موقعیت عاشقها، به مثابه حافظان فرهنگ، به شدت تقویت شد. از طرفی دیگر، دولت ایران با فرستادن عاشقها به تورهای جهانی در ترویج این هنر نقش سازندهای داشتهاست به نظر میآید که اکثر موسیقی عاشیقهای مطرح معاصر از شهرستان خدا آفرین آمدهاند. از این دیدگاه میتوان سهم مثبت شهرستان را در هویت فرهنگی اهالی آذربایجان مقیاس کرد.
حاصل اوج هنر قالیبافی در آذربایجان بافت ورنی است، که در قره باغ خلق شده و در طی مراودات فرهنگی وارد منطقه ارسباران شدهاست. ورنی نوعی گلیم یک رو یا گلیم فرش نما بدون پرز است که به سبک پود پیچی یعنی گذراندن پود اصلی از تار و پیچش نخ خامه به دور نخهای تار شکل گرفته و نقش میپذیرد. طرح کلی ورنی از سه جز حاشیه، متن، و ترنج (göl به معنی حوض) تشکیل شدهاست. دختران و زنان عشایر ارسباران، ورنی را، اغلب در اتاق نشیمن خانواده، بدون مراجعه به نقشه میبافند. در طرح تزیینی ورنی، اشکال ساده شده آهو، خروس، مار، پرندگان، گوسفند، شتر، گرگ، عقاب، در فرمی مشابه طرح سفالها، مورد استفاده قرار میگیرد. سمبل دکوری ویژه طرحها، عنصر S است، که گاهی در فرمی شبیه S یا ۵ نمایش داده میشود. این عنصر در فرهنگ کوچ نشینان مفهوم اژدها را القا میکند. ورنی بافی، علاوه بر اهمیت هنری، منبع درآمد قابل ملاحظهای برای عشایر است.
چنانکه در بالا گفته شد، علائم زیادی وجود دارد دال بر آنکه صنعت گردشگری به رکن اصلی اقتصاد شهرستان تبدیل میشود. علیرغم ضعف زیرساختها، منابع اصلی گردشگری، یعنی اماکن تاریخی و عوامل محیط زیستی متنوع، به وفور در سطح شهرستان پراکندهاند. از سال ۱۳۸۸، در اواخر مهر ماه هر سال، جشنواره انار در مردانقم برگزار میشود. جاذبه اصلی این جشنواره اجرای موسیقی عاشقی توسط عاشقهای معروف منطقه است. در اخبار منتشره اغلب بر جنبههای جذب گردشگری این جشنوارهها تأکید میشود.
قسمتی از منطقه ذخیرهگاه زیستکره ارسباران در شهرستان خداآفرین قرار دارد. زیست کره ارسباران علاوه بر آن که تحت تأثیر اقلیم مدیترانهای است درشعاع اثر اقلیمهای خزری و قفقازی نیز قرار دارد و به دلیل وجود اختلاف ارتفاع زیاد، از آب و هوا و اقلیمهای متنوعی بر خوردار است. میانگین بارش سالانه در ایستگاه هواشناسی کلیبر در یک دوره ۲۰ ساله، ۴۶۱ میلیمتر بود. بارندگی نسبتاً زیاد در این منطقه، که بیشتر به صورت برف است، و تبخیر کم آن باعث شده تا جویبارهای زیادی از کوهستانهای مرتفع آن سرچشمه گرفته و به داخل رود ارس وارد شوند.
از نظر جغرافیایی گیاهی ارسباران محل برخورد سه اقلیم مختلف خزری، قفقازی و مدیترانهای است. شکل ظاهری و توزیع پوشش گیاهی ارسباران قانونمندی خاصی دارد، بدین ترتیب که دامنههای جنوبی اصولاً پوشیده از مرتع است و جنگل عمدتاً در دامنههای شمالی و بین ارتفاعات ۸۰۰ متر تا حدود ۲۲۰ متر مشاهده میشود و مناطقی با ارتفاع بیشتر از ۲۲۰۰ متر و کمتر از ۸۰۰ متر مرتعی است. در پارک ملی ارسباران ۲۲۰ گونه پرنده، ۳۸ گونه خزنده، پنج گونه دوزیست، ۴۸گونه پستاندار (نظیر کل و بز، گراز، خرس قهوهای، گرگ، «وشق» (سیاهگوش) و «پلنگ») و ۲۲ گونه ماهی شناخته شدهاست. در این میان جنگلهای بلوط «ممرز» به همراه گونههایی چون «کیکم»، «سماق»، «زرشک»، «انار وحشی»، سیب و گلابی وحشی، تمشک وزغالاخته معرف مناطق جنگلی متراکم با اقلیم مرطوب، حکایت از غنای جنگلی این منطقه میکنند. قارچ دنبلان در بیشههای ساحل رود ارس، مخصوصاً در نزدیکیهای روستای دریلو به وفور یافت میشود.
جاذبه های خداآفرین
قصر وینق : قصر وینق در روستای وینق مرکز دهستان منجوان واقع شده است و یکی از جاذبه های پرتعداد خداآفرین به شمار می رود . این قصر در روستایی به همین نام واقع شده است و قدمت آن به دوره قاجار می رسد. در روستای وینق، رود ارس و قسمت قره باغ و راه اصلی کنار ارس هم وجود دارند . این قصر در دو طبقه و از سنگهای تراشیده شده به شکل مربع ساخته شده است. قصر وینق سال ۱۹۰۷ احداث شده و توضیحات کاملی در سر درب ورودی آن درج شده است.
پل خدا آفرین: یکی از آثار قدیمی و مهم شهرستان پل های قدیمی و تاریخی خدا آفرین میباشد. در نزدیکی شهر خمارلو دو پل قدیمی به چشم میخورد که یکی خراب شده ولی دیگری تعمیر شده است و هنوز هم برای پیاده قابل استفاده است. طول پل سالم ۱۶۰متر است که ۱۲۰ متر متعلق به ایران و ۴۰ متر متعلق به جمهوری آذربایجان است. محل پل ها تنگ ترین معابر رود ارس میباشد که بستر سنگی دارد ولی سایر جاهای محل عبور رود آهکی و نرم است که در آن زمان برای ساختن پل توانایی و امکانات نداشتند.
قصر آینالو: از دیگر جاهای دیدنی خمارلو قصر آینالو می باشد. این قصر در ته یکی از دره ها در روستای آینالو قرار دارد این قصر به ثروتمند معروف ارمنی دوران قاجاریه (طومانیاس) بوده است. از ساختمان با عظمت آن امروزه چیزهای زیادی باقی نماندهاست. بنای نیمه سالم و باقی مانده این عمارت که در جهت شمال جنوب ساخته شده است در حدود ۱۲*۲۰ متر میباشد که قسمت جنوبی آن از در اصلی تا جنوب ۵/۶ متر میباشد این ساختمان ۳ طبقه یعنی (قسمت جنوبی) سه طبقه ولی بقیه ساختمانها ۲ طبقه میباشد. نامگذاری این قصر به نام آئینه لوبه خاطر سقف فلزی و درخشندگی بیش از حد آن بوده و چون مردم برای اولین بار شاهد این چنین سقفی میشدند آن را آئینه لو نامیدند.
ییلاقات چپرلی: چپرلی (Chaparli) مرتعی در بالای کوههای جنوب شرقی روستای عباسآباد است. این مرتع سکونتگاه تابستانی (ییلاق) آن بخش از اهالی دریلو است که زندگی ایلاتی نیمه ساکن دارند، و همزمان به دامپروری اند کشاورزی مشغولند. این عشایر در واقع از بازماندگان روسای ایل محمد خانلو هستند. تا اواخر دهه پنجاه خورشیدی حدود چهل خانوار در ییلاق چپرلی چادر زده و فصل گرم سال را در آنجا سپری میکردند. بتدریج منزلت اجتماعی شغل چوپانی تنزل کرد، و بعلت کمبود چوپانان خبره، پرورش گوسفند صرفه اقتصادی خود را از دست داد. در سالهای اخیر، عشایر از ترس اینکه ممکن است دادگاه مالکیت مرتع را به اهالی روستای عباسآباد واگذار کند، کوچ تابستانی را از سر گرفته اند، هر چند که تعداد گلهها بصورت محسوسی کم شده است. در بخش غربی کمپ، بری تسهیل آبدهی گله ها، چشمه را با کانالی سیمانی مجهز کرده اند. در گوشهای توالت عمومی ساخته شده است. با اینحال، هنوز چادرها بر روی زمینی بر پا میشوند که در طی دههها از لایه ای ضخیم از فضولات حیوانی تشکیل شده است. در مجموع امکانات رفاهی کمپ حد اقلی است.
روستای گرمناب: گرمناب(Garmanab) یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در شهرستان خداآفرین واقع شدهاست. در اوایل قرن بیستم ساکنین روستا ارمنی بودند که تدریجا به تبریز یا ارمنستان مهاجرت کردند. در زمان رضا شاه یکی از خوانین ایل محمد خانلو، به نام رضاقلی خان، مالکیت روستا را بدست آورد. در بحبوحهٔ جنگ جهانی دوم روستا توسط شیعیان و پیروان اهل حق دوباره آباد شد. بر این اساس اسدالله خان محمد خانلو، در مصاحبهای در سال ۱۳۴۲، اهالی گرمناب را از اعضای ایل محمد خانلو بشمار آورده است. در اواخر دهه ۹۰ میلادی گرمناب کاملاً تخلیه شد. از سال ۲۰۰۵ تعدادی از ساکنین قبلی، که به تهران مهاجرت کرده بودند، برگشته و در مراتع نزدیک محل ده سابق خانههای مدرن ساختند. این افراد تابستان را در روستا میگذرانند، و زمستانها به تهران بر میگردنند.
آقداش: آقداش یا آغداش (Aqdash) مرتعی در بالای کوههای جنوبی روستای بالان است. این مرتع سکونتگاه تابستانی (ییلاق) آن بخش از اهالی ارسباران است که زندگی ایلاتی نیمه ساکن دارند، و همزمان به دامپروری و کشاورزی مشغولند. نام دیگر آقداش توپخانه است، ظاهراً، به این علت که در جنگهای روس-ایران توپخانه عباس میرزا در این محل مستقر شده بود. بر مبنای غول اهالی محل شکست بزرگ ایل محمد خانلو توسط نیروهای ایل حاج علیلو، به فرماندهی امیر ارشد، در حوالی آقداش اتفاق افتاده است.
.................................
آرشیو