بهش پیام دادم و ازش خواسته بودم سره یه فرصت مناسب بهش پیام بدم تا حرف دلم رو بهش بزنم
تا اینکه عمم تو واتساپ وضعیت نامزدیش رو گذاشت
خیلی بد حالم گرفته شد
یه متنی واسش اماده کرده بودم راجب زندگی ایندمون که میخواستم واسش بفرستم ولی بد ضدحال خوردم
حالا این متن رو میخوام واسه شما بزارم
تا ببینید چی میخواستم بهش بگم
.....
خوبی سلام
ی مسئله ای بود ، میخواستم بهت بگم بدور از حاشیه ها
اگه موافق بودی که یه مسئلست اگر هم مخالف بودی همه چیو فراموش کن و انگار نه انگار که چیزی گفتم و چیزی دیدی و شنیدی به همین راحتی همه چی برمیگرده به روال قبل
یعنی سلام ، علیک سلام و تمام به کسی هم چیزی نگو..
قبل از هر چیزی اینو بگم که از من بهترون خیلی زیاده
اختلاف طبقاتی توی شهر زیاده
شهر بزرگه آدمای زیادی توشن یکی غنیه یکی فقیره یکی متوسطه
همه نوع آدم داریم
حالا میام سراغ خودم ، بابای پولدار ندارم که منو ساپورت مالی کنه و ماشین بندازه زیر پام مثل خیلیا
خودم برای ایندم دارم کار میکنم
و یواش یواش زندگیمو جمع و جور میکنم
شرایط کاریه من جوریه که ۳ & ۴ ماه خونه نمیتونم بیام
ولی وقتی بیام میتونم جبران کنم
حرفای زیاد دیگه ی هم دارم که بستگی به تو داره ادامه این جریان
اگه دستتو گذاشتی تو دستم و گفتی یا علی
منم تا تهش هستم
میخوام کنارم باشی
میدونم مرد رویاهات نیستم
ولی میتونم مرد زندگیت باشم
پیگیر پیجت نیستم ، پیگیر قلبتم
چیکار کنم دلتو بدست بیارم
اگر شرطی داری شرط هاتو بهم بگو
اگر هم واقعا فکر میکنی من کلا آدمی نیستم که مناسبت باشم
حرفی ندارم و باور کن نه گفتن تو منو ناراحت نمیکنه
میشم همون ادم سابق ، سرم پایین ، سلام ، علیک سلام
هیچ فشار و ناراحتیی در کار نیست
نمیدونم تصمیم گیری راجب من واست سخته یا مثل آب خوردن اسون واقعا نمیدونم چون تا حالا باهام همصحبت نشدی ، رفت و امدی نبوده به اونصورت
ولی ادم تا خودش نخواد اتفاقی نمیفته
فکر هاتو بکن بهم جوابش رو بده