فراز کمالوند امروز در مصاحبه ای از تصمیمش برای خروج از سایپا گفت تا شرایط خودروسازان برای ادامه فصل بحرانی تر شود و علاوه بر جنگ برای بقا و حضور در منطقه سقوط آن ها بدون سرمربی هم شوند. سایپا هم اکنون با 23 امتیاز در رتبه پانزدهم جدول رده بندی لیگ بیستم حضور دارد و با تیم چهاردهم یعنی ذوب آهن 3 امتیاز فاصله دارد. اگرچه استعفای فراز کمالوند از سمت سرمربیگری سایپا از طرف مدیریت باشگاه تایید نشده اما فراز در پایان مصاحبه اش صحبت هایی در مورد امکانات و شرایط خوب باشگاه سایپا کرد و گفت؛ «این تیم با چنین امکاناتی نباید از لیگ برتر سقوط کند.» صحبت هایی که نیاز به کنکاش دارد... واقعا مشکل باشگاه سایپا چیست؟
پیوند انگیزه و هوادار
در فوتبال، شما برای موفقیت باید مجموعه ای از فاکتور های مختلف را کنار هم داشته باشید. یعنی برای مثال باشگاه سایپا نمی تواند تنها با یکسری امکانات خوب، پرداختی های به موقع و مربی ای با تجربه وارد جرگه تیم های موفق شود. اگر بخواهیم خیلی سر راست بگوییم، فوتبال بر پایه شور و انگیزه به پر طرفدار ترین ورزش جهان و یکی از پدیده های پول ساز جهان تبدیل شده و در واقع بدون انگیزه و شور که سر الکس فرگوسن با واژه ای تحت عنوان passion از آن یاد می کند، فوتبال مثل خیلی از ورزش های بدون طرفدار دیگر از مرکز توجهات خارج می شد. در مجامع مختلف و از زبان افراد مختلف قطعا ما صحبت های زیادی در مورد فوتبال بدون هوادار را شنیده ایم، در واقع دو مقوله انگیزه در فوتبال و هواداران ارتباطی ناگسستنی با هم دارند.
تفاوت بحران در تیم بی پول و بحران در تیم بی هوادار
ما در لیگ مان تیم هایی داریم مثل سایپا که پول دارند اما هوادار ندارند و در عوض باشگاه هایی داریم که هوادار دارند و پول ندارند. در مدل دوم، همان هوادار برای بازیکن انگیزه ایجاد می کند اما در مدل اول، پول نمی تواند برای بازیکن و تیم هوادار بسازد. تیم پر هوادار وقتی به بحران مالی بخورد، درست مثل شرایط امروز استقلال و پرسپولیس مربی اش می تواند با پاداش های چند ده میلیونی و وسط کشیدن احساسات هواداران، انگیزه را به تیم برگرداند (مدل فرهاد مجیدی) یا با تاکید مستمر روی حفظ جایگاه اول و ادامه دادن روند موفقیت آمیز چند ساله، مانع ریزش انگیزه بازیکنان شود (مدل یحیی گل محمدی) اما وقتی تیم پولدار و بی هواداری مثل سایپا وارد بحران نتیجه می شود، مربی چه باید کند؟ بازیکنی که به رغم برد و باخت، پولش را همیشه سر ماه به موقع گرفته، چگونه باید سر شوق و ذوق بیاید؟
فوتبال در فضای کارمندی؛ یکنواخت و بی روح
باشگاه های بدون هواداری مثل سایپا به راحتی با چند تصمیم اشتباه وارد مقوله کشنده بی انگیزگی در فوتبال می شوند و دقیقا اوضاعی شبیه شرایط این روزهای تیم فراز کمالوند پیدا می کنند. این باشگاه ها علاوه بر معضل بی هواداری به عنوان یک باشگاه صنعتی که زیر نظر یک کارخانه خودروسازی فعالیت می کند، در فضایی غیر فوتبالی قرار دارند و اگر این فضا از سوی مربی تیم کنترل نشود، بازیکن فوتبال در این فضا احساس کارمندی می کند و تصور می کند هیچ تفاوتی با کارمند شرکت سایپا که ساعات مشخصی را در کارخانه می گذارند ندارد چرا که بازیکن این تیم سر ساعت مشخصی سر تمرین می رود و سر ساعت مشخصی نیز از باشگاه خارج می شود و در این بین هیچ هواداری هم حضور ندارد تا به او انگیزه دهد و او را حمایت کند. بسیاری از بازیکنان فوتبال معتقدند هیچ هنر دیگری به غیر از فوتبال بازی کردن ندارند و در وقت های خالی خود دچار همین احساس بی انگیزگی می شوند. برای مدیریت زندگی بازیکنان جوان مربیانی همچون دکتر بیژن ذوالفقارنسب با طراحی برنامه هایی جامع و کامل یک روز بازیکن فوتبال را پر می کردند. ذوالفقارنسب با تصویر این دورنما که اگر روزی لژیونر شوید، نیاز به دانستن زبان دارید، هفته ای سه جلسه شاگردانش را سر کلاس زبان می نشاند و هم اوقات فراغت شان را پر می کرد و هم مانع یکنواختی و روزمرگی می شد. حالا بازیکنان سایپا را تصور کنید که هر روز صبح مثل کارگران کارخانه خودروسازی سر کار خود می روند، یک تا دو جلسه تمرین می کنند و عصر هم به خانه برمی گردند. آنها ببرند یا ببازند، مبلغ مشخصی از قراردادشان که در قالب حقوق ماهیانه به آنها پرداخت می شود را می گیرند و به مرور از قالب فوتبالیست به قالب کارمند تغییر ماهیت می دهند.
راه حل سایپا از زبان پیروز قربانی
سایپایی ها امسال به هیچ عنوان نتوانستند این فضا را کنترل کنند. تیم هایی مثل سایپا راه های زیادی برای بهتر کردن شرایط خود ندارند. یکی از راهکار ها برای خروج از این فضا حضور شخصیت های کاریزماتیک و کاراکترهای جذاب در باشگاه است، کاراکتر هایی که به نوعی هر کدام می توانند الگوی یک فوتبالیست باشند و بازیکن جوان تیم از کار با او لذت ببرد. برای مثال پیروز قربانی که هفته گذشته میهمان طرفداری بود، به دوره حضور دایی در سایپا اشاره کرد. دورانی که علی دایی در این تیم مربیگری می کرد با روش های مختلف به خوبی این قضیه را کنترل کرده بود و تیم سایپا تا یک قدمی حضور در مرحله گروهی لیگ قهرمانان آسیا نیز پیش رفت و در پلی آف مغلوب الریان شد.
پیروز قربانی می گفت:
سایپا تحت تاثیر شخصیت دایی قرار گرفته بود و تاثیر پذیری بازیکنان این تیم از علی دایی که روحیه ای جنگجو دارد و تحت هیچ شرایطی با باخت کنار نمی آید، باعث شد شور و شوق و انگیزه نتیجه گرفتن بر فضای کارمندی تیم غلبه کند.

حق با پیروز قربانی است، از آن تیم که تحت تاثیر شخصیت دایی، انگیزه دوچندان پیدا کرده بود، بازیکنان و جوان های مستعدی همچون آرش رضاوند، رضا اسدی، آرمان رمضانی، علی قلی زاده، محمد دانشگر، مهدی ترابی و ... به فوتبال ایران معرفی شدند و یا برای مثال در اوایل دهه هشتاد با حضور شخصیتی مثل احمدرضا عابدزاده تیم سایپا به خوبی وارد فضای رو به پیشرفتی شده بود و در همان مدت اندکی که عابدزاده با تیم تمرین می کرد و روی نیمکت سایپا می نشست، این تیم تحت تاثیر روحیه احمدرضا، از قعر جدول فاصله گرفت. در مجموع شخصیت هایی مثل فراز کمالوند و ابراهیم صادقی با این که مربیان قابل و خوبی هستند اما نتوانستند مجموعه را با خود همسو کنند بلکه در این فضا به نوعی غرق شدند اما شخصیتی مثل علی دایی با شخصیت خود، مجموعه را با خودش همسو کرد.
دو راه پیش پای سایپا؛ بازسازی یا شخصیت سازی
یکی دیگر از راهکارهای موجود برای چنین تیم هایی استفاده از بازیکنان جوان و با انگیزه ای است که برای ساختن آینده خود انگیزه شان را تحت هیچ شرایطی از دست نمی دهند. البته در این بین باشگاه می تواند با استفاده از چند بازیکن با تجربه و با انگیزه توازن خوبی را در تیم برقرار کند. برای این کار باشگاه باید خودش را از خریدهای پر سر و صدا در بازار نقل و انتقالات بی نیاز کند و کاملا از محصولات آکادمی خود استفاده کند. سایپا اگر قصد دارد این رویه را در پیش بگیرد، باید تیم را بکوبد و از نو بسازد.
در مجموع باشگاه سایپا امکانات بسیار خوبی دارد و به نوعی انگیزه حلقه گمشده چنین تیمی است و مدیران سایپا باید به صورت ریشه ای این معضل را حل کنند. به زیان ساده تر؛ سایپا راهی جز این ندارد که یا متکی به محصولات آکادمی خودش شود و دیواری که از ابتدا تا ثریا کج رفته را از نو، بر پایه ای درست و اصولی، استوار سازد و یا با جذب شخصیت های برجسته، به تیمی که بی روح شده و به اصطلاح، خلق و خوی کارمندی پیدا کرده، شور و هیجان تزریق کند.