اکثر سیتکامایی که این روزا بین ملت محبوبن،حول محور ماجراهای خنده دار چند تا رفیق میگردن.
و خب یجورایی این آشیه که جری ساینفلد با seinfeld پخت.
این وسط خیلی به ندرت سیتکامایی پیدا میشه که داستان یه خانواده رو برای ما روایت کنه.
arrested development یکی از اون سیتکامای نابیه که کمتر از اون چیزی که لایقشه دیده شده.
یکی از اون سیتکامایی که مثل سیتکامای خاطره انگیز آمریکایی داستان یه خانواده رو روایت میکنه و تنها وجه مشترکش با اون سریالها همینه.
وگرنه با یکی از مدرنترین و منحصر به فردترین و خلاقانه ترین سیتکامای تاریخ تلویزیون آمریکا طرفیم.
داستان،داستان یک خانواده ثروتمنده که به خاطر کثافت کاریهای پدر خانواده همه چیزش رو از دست میده،و پسر نجیب و درستکار(تقریبا!) خانواده به نام مایکل بلوث،چاره ای جز کنار هم نگه داشتن کل خانواده کناره هم و آزادکردن پدر از زندان نداره.
قبل از شمردن جذابیت های این سیتکام بگم یکی از خالقان سریال که اتفاقا نقش راوی جذاب و آگاه فیلم رو دارن جناب "ران هاوارد" هستن.
اگه منبعتون واسه فیلم دیدن ۲۵۰ فیلم برتر IMDBعه قطعا ایشون رو میشناسید.
اگر سینفایل باشید هم که دیگه هیچی.
یکی از بدعت های مهم این سریال به نظر من اینه که شاید جزو اولین سیتکامایی باشه که اون صداهای آزاردهنده ی قهقهه موسوم به "laugh track" درش وجود نداره،و این خودش یه موهبته،پس از این نظر راحتید.
و ویژگی دیگه دگما ۹۵ بازی و استفاده از دوربین روی دسته.
یکی از ویژگی های جذاب دیگه استفاده از تصاویر و فیلمهای آرشیوی،درست زمانی که یکی از شخصیتها یه خاطره یا رویداد رو یادآوری میکنن هستش.(یه چیزی شبیه Family guy)
و شاید مهمترین زیبایی،وجود "Running Gag"های بی نظیر.
اگه احیانا نمیدونید Running gag چیه باید بگم یه شوخیه که بارها و بارها تکرار میشه منتهی هر دفعه به شیوه ی متفاوت.
نکته ی دیگه ای که خیلی خیلی این سیتکام رو برام خواستنی میکنه،اینه که برخلاف اون چیزی که تو اغلب سیتکام ها مرسومه،اپیزودیک هست،اما یه خط داستانی ثابت هم تو کل سیتکام جریان داره.
مثلا تو فصل اول سعی مایکل بلوث(و یجورایی کل خانواده!)برای آزادکردن پدر خانواده از زندان.
چون حرف مایکل شد یه گذری به شخصیتها بزنیم:
مایکل بلوث پسر وسطی خانواده،که یجورایی شخصیت اصلی سریاله،مردی نجیبه که با پسرش جرج مایکل زندگی میکنه،پسری که "پسر کو ندارد نشان از پدر" رو به یادتون میاره.
این خانواده دو پسر دیگه هم داره:
پسر ارشد خانواده به نام جوب،که یجورایی یه هیولا با قلب سیندرلاییه!!
و صدالبته یه شعبده باز فاجعه...
پسر کوچک خانواده هم باستره که...آدم بسیار عجیبیه و دعواهاش با مادر دائم الخمر خانواده یعنی لوسیل بلوث یکی از رانینگ گگ های جذاب سریاله.
تک دختر خانواده یعنی لیندزی،یه زن بی مسئولیت و آرمانگراست که با همسرش دکتر توبایس(که اصلا معلوم نیست مدرکش رو از کجا گرفته و خودش به صد تا روانپزشک نیاز داره)و دخترشون میبی که یه دختر ماجراجوئه و خیلی دوست داره از شر خانواده اش خلاص بشه زندگی میکنه.(ماجراهای عاشقانه مییی و پسرداییش مایکل هم جذابیتای خاص خودش رو داره)
احساس میکنم از خانواده ی توبایس میتونن یه اسپین اف خفن بسازن!!!
و در نهایت جورج بلوث،پدر فاسد خانواده که هر کار فسادی که بگی ازش بر میاد،از همکاری با صدام حسین تا رابطه ی نامشروع با منشی.
اینطوریاست که یجورایی به جز مایکل و پسرش،شخصیتهای اصلی سیتکام،به قول یه منتقدی که الان اسمش رو یادم نمیاد،"افراد بزرگسالی هستن که رفتارهای کودکانه دارن"،و این تناقضات بود که خانواده بلوث رو زنده نگه داشت.
شخصیتهای فرعی جذاب زیادی تو سریال وجود دارن که همشون بامزه و طبعا عجیب و غریبن،از بری وکیل خانواده که یه منحرف تمام عیاره،تا ان بی صورت دوست دختر جرج مایکل،تا لوسیل دوم که دوست لوسیل مادر خانواده است و در عین حال معشوقه باستر و در ادامه جوب.
یه نکته ی خیلی جالب درباره ی شخصیت لوسیل دوم وجود داره،نه درباره ی شخصیت،درباره ی شخصی که اون نقش رو بازی میکنه،خانم لیزا مینلی.
حضور لیزا مینلی،که برای خودش برو و بیایی داشته و خواننده و بازیگر معروفیه،به عنوان یکی از شخصیتهای فرعی،یکی از نکات قابل توجه سریاله.
به طور کل ترکیب بازیگرا تو این سریال بهتر از هر سیتکام دیگه ایه که دیدم.
در نهایت باید بگم این سیتکام برخلاف سیتکامای محبوب دیگه،کوتاه تر از اون چیزیه که فکرش رو بکنید.
۵ سیزن و فقط ۸۴ اپیزود!!!
تازه این نکته رو فراموش نکنیم که دو فصل پایانی اونقدرا چنگی به دل نمیزنن.
در واقع بعد پایان فصل سوم،قرار نبود سریال ادامه داشته باشه،با این حال نتفلیکس ملعون اومد و سریال رو دو فصل دیگه تمدید کرد.
و خب این یه اتفاق غیرقابل انتظار بود،اتفاق غیرقابل انتظاری که با تغییرای غیرقابل انتظار نتایج جالبی رو رقم نزد.
با اینحال دیدن سه فصل اول این سریال به شدت پیشنهاد میشه.
امیدوارم بعد خوندن این مطلب به خودتون نگید:
"i've made a huge mistake"