محمد صادقی میهمان رسانه طرفداری بود.
به گزارش طرفداری، محمد صادقی، پیشکسوت باشگاه های پاس، پرسپولیس و شاهین که سال ها در تیم ملی ایران بازی کرد، در استودیو طرفداری حاضر شده و در پروژه برترین های قرن شرکت کرد.
سامان خدایی، صادقی را که بدون شک یکی از بهترین بازیکنان تاریخ فوتبال ایران بوده، در حاشیه این برنامه به سال های دور و زمان بازی اش برد و با او خاطره بازی کرد. صادقی پس از دیدن عکس های قدیمی توضیحات جالبی در خصوص دوران بازی خود ارائه داد و گاهی از تماشای عکس ها سورپرایز شد.
صحبت های جذاب صادقی را حتما ببینید و بخوانید...
خاطره بازی با محمد صادقی به دلیل سال های طولانی درخشش این بازیکن در سطح اول فوتبال ایران و حضورش در تمامی تورنمنت های مهم و قهرمانی های ملی، طولانی تر از برنامه های قبلی شد. به همین دلیل این برنامه در چهار بخش و دو قسمت تقدیم شما می شود...
در این مطلب بخش اول و دوم مصاحبه را در قالب دو فیلم جداگانه می بینید و قسمت بعدی که شامل بخش های سوم و چهارم است امشب تقدیم تان می شود... در این سال ها از محمد صادقی در فوتبال ایران خیلی کم صحبت شده، به همین دلیل توصیه می کنیم حوصله کنید و این چهار بخش را حتما ببینید...این خاطره بازی به شما کمک می کند با یکی از درخشان ترین ستاره های تاریخ فوتبال ایران آشنا شوید، ستاره ای که پرویز قلیچ خانی او را بهترین بازیکن تاریخ فوتبال ایران می داند...
سلام خدمت مخاطبین رسانه طرفداری. برنامه تیم منتخب قرن را با حضور آقای محمد صادقی دیدید. امروز در برنامه خاطره بازی خدمت ایشان هستیم.
آقای صادقی سلام در خدمتتان هستیم.
من هم خدمت رسانه های تصویری علی الخصوص طرفداری سلام عرض می کنم. امیدوارم هرکجا هستند خوش و خرم باشند. در خدمت شما هستم.
یک سری تصاویر از دوران درخشان فوتبال شما داریم. آن ها را یکی یکی بررسی می کنیم و اگر خاطره ای بود بفرمایید.
دوران ما همه اش درخشان بود.
عکس اول را به شما نشان دهم. تیم منتخب خوزستان در سال 1349.
این تیم جوانان خوزستان است. آقای کاردان مربی مان بود. امان الله نقدی در این عکس است که دروازه بان هما شد. علیرضا عزیزی، شاملی، لقمان، بیت سیاح و ... در این عکس هستند. البته منتخب خوزستان که می گویم، بیشتر تیم اهواز و آبادان بود. یک سری هایش مال آبادان و یک سری مال اهواز هستند. اینجا 17 ساله بودم.
اگر لطف کنید این عکس را امضا کنید.
این عکس ها را می شود ببرم؟
بله یک نمونه دیگر داریم می توانید ببرید. عکس دوم جام جهانی کوچک سال 1972 است.
این بازی با ایرلند است. فورواردهایمان غلامحسین مظلومی و حسین کلانی بودند. آن موقع 3-3-4 تازه مد شده بود و ما 2-4-4 بازی می کردیم. یعنی 4 فوروارده می شدیم. پس هافبک ها باید خیلی می دویدند. الان که صفر ایرانپاک، مظلومی و کلانی را دیدم، آن موقع بود که تازه سه فوروارده شده بودیم. ناصر، مصطفی عرب، جواد قراب، کاشانی، آشتیانی، اکبر کارگرجم، علی پروین، قلیچ خانی، کارو و من هستم. نفرات را ببینید. هرکدام یک ستون برای خود بودند. بعید می دانم تیمی مانند این داشته باشیم. هرچند پس از جام جهانی خیلی از این ها خط خوردند و جوانان آمدند. من خودم از بانکوک با جوانان آمده بودم و این قدر خوب کار کردم که مرا با بزرگسالان بردند. اینجا مثلا 20 سالم است و بقیه بازیکنان مثلا 30 ساله و بالاتر هستند. مصطفی عرب 12 سال از من بزرگتر بود. این بازی با ایرلند بود. این بازی خیلی یادم نیست ولی بازی با پرتغال یادم است. تونی اولیویرا مربی سابق تراکتور، هافبک وسط شان بود. واقعا گردن کلفت بود. با هم درگیر می شدیم و بزن بزن می کردیم. او هم عین من ساق نمی بست. خیلی هم گردن کلفت بازی می کرد. جام جهانی کوچک بابت بزرگداشت پله بود. تیم پله یعنی سانتوس به ایران آمده بود. تیم ما را به همین دلیل به جام جهانی کوچک دعوت کردند.
لباس تیم ملی هم خاص بوده است.
این لباس را تیم برزیل به ما داد. پرچم ما را هم برعکس زده بودند. نمی دانستند. فکر می کردند ما عراق هستیم. پرچم عراق هم الله اکبر داشت. به جای آن پرچم ما را گذاشتند. همان جا آن پیراهن را به ما دادند. این بیشتر شبیه به پیراهن تیم گرمیوی برزیل بود. تیم سانتوس سفید می پوشید. گرمیو هم مانند لباس ما بود. این عکس را واقعا ندیده بودم.
اما عکس سوم. شاید خیلی ها ندانند ما یک ایرانی داریم که مقابل بایرن مونیخ بازی کرده و هت تریک کرده است.
فکر می کنم این اولین بازی افتتاحیه استادیوم آزادی بود که تیم بایرن مونیخ را دعوت کردیم. آن ها هم قهرمان آلمان و هم قهرمان اروپا بودند. بازیکنان شان همه در حد تیم ملی آلمان. پل برایتنر، هولزن باین، گرد مولر، سپ مایر، بکن باوئر و ... همه اسطوره های آلمان بودند. یک عکس کنار همدیگر با گرد مولر هم داشتیم. اگر می دانستم آن را می آوردم. خود گرد مولر گرفته بود. گفت اگر بخواهم جای خودم کسی را بگویم، می گویم صادقی. من انگار برایم فرق نمی کرد نفر جلویم برایتنر، بکن باوئر یا ... هستند. همه را دریبل می کردم. دو تا را از هجده قدم زدم یکی را از پشت هجده. سپ مایر شب به باشگاه پاس آمده بود. می گفت باورم نمی شود یکی از آن جا به ما شوت بزند. اصلا فکر نمی کردند فوتبال ما اینطوری باشد و سپ مایر این را می گفت. همان سال مرا آلمان بردند. این قدر زبان شان سخت بود. هرچقدر گفتند بمان ولی گفتم نمی مانم. باشگاه بایرن مونیخ از همان اول تا آخر، همه بازیکنان و هواداران قدیمی اش بودند. همه همدیگر را می شناختند. آن موقع بکن باوئر را خیلی برایش احترام قائل بودند. کاپیتان تیم ملی بود، مربی تیم ملی هم بود. او را سوئیس فرستادند. اینجا ایران است که وقتی فوتبالت تمام شد، اصلا باید از اینجا بروی. ممنون که این عکس ها را جمع آوردی کردید. این همان تیمی است که از برزیل آمد. مصطفی عرب و ... فقط به جای کارو، مهدی مناجاتی را گذاشتند.
بازیکنان سابق شان همه کارمندهای باشگاه هستند.
هم کارمند هستند هم نظر می دهند. اینجا اینطوری نیست. هرکس دلالی می کند چهارتا بازیکن می برد و ... اصلا چند باشگاه ما هیات مدیره ورزشی دارند که بخواهند بازیکن یا مربی انتخاب کنند. هیات مدیره یا می خواهد پول بیاورد یا نماینده شود. آن زمان هیات مدیره واقعا بازیکن می آورد.
در خصوص این بازی شایعه ای هست. می گویند بایرن مونیخ که مستقیم از هواپیما آمد، انگار طوری بود که حالت طبیعی نداشتند.
بابا سه روز قبلش بود. هتل شرایتون بودند. اصلا تیم پاس آن ها را دعوت کرده بود. یک بازی هم با آن ها کردند. سه روز هتل بودند. سفیر ایران در آلمان فوتبالی بود. بایرن مونیخ را به خاطر افتتاحیه استادیوم آوردند که آن زمان اسمش آزادی نبود. بایرن مونیخ افتخار می کرد با ایران بازی کند. تازه بعد بازی با تیم ملی، با پاس هم 1-1 کردیم. اصلا چنین چیزهایی نبوده است. عقل خودمان را وسط بگذاریم. مگر می شود آدم مست باشد و وارد زمین شود؟ خانه اش نمی تواند برود، چطور توپ را می بیند؟ منتها ما خودمان را ضعیف حساب می کنیم و می گوییم آن ها جلویمان شل گرفتند. اصلا امکان ندارد. ما از بچگی یاد گرفته بودیم با پدرمان هم کشتی می گیریم، او را زمین بزنیم. از باخت بدمان می آمد. الان متاسفانه این طور غیرتی نیستند. ما یک سال و نیم به هیچکس نباختیم. تیم کره شمالی که پرتغال را در جام جهانی اذیت کرده بود، بیچاره اش کردیم، چه در زمین خودش چه اینجا. اصلا حشمت مهاجرانی می گفت اسم باخت را نیاورید. نمی دانم الان چطور شده است. الان چون پول آمده، بیشتر به خاطر آن بازی می کنند. زمان ما پول نبود و عشقی بازی می کردیم. یک نفر زخمی می شد، 30 نفر جایش بودند. مجبور بودیم همه اش بازی کنیم واگرنه جای ما را می گرفتند. همه بازیکنان نیز در تیم خود سلطان بودند.
بعد می گفتند بازیکنان بایرن مونیخ با داور صحبت می کردند تا شکست را سبک تر کنند.
دیگر ما را می زدند. دیدند دارد آبروی آلمان می رود، بکن باوئر تکل 20 متری می زد.
عکس بعدی که می خواهم نشان دهم، المپیک 77 مونیخ است.
بله. کنار من خدابیامرز آشتیانی است. پشت سرم منصور رشیدی، علی جباری، بیاتی و پسرش، جواد قراب و ... هستند. این تیمی بود که آدیداس با التماس آمد لباس هایمان را داد. با پوما دعوایشان شده بود. همه چیز دادند. از دمپایی و حوله و کفش بگیر تا ... با افتخار دادند. الان متاسفانه می بینم پیراهن را می کشند و پاره می شود.
این عکس کجاست؟
اینجا از هتل داریم به سمت محل تمرین می رویم. در همین المپیک بود که فلسطینی ها به اسرائیل حمله کردند. اینجا ما با مامور و اسکورت می رفتیم که درگیری نشود. خیلی آن سال سر و صدا کردند.
عکس بعدی هم همان المپیک است و بازی با مجارستان.
این بازی با مجارستان است. اینجا هم 20 ساله بودم. همان سالی بود که المپیک بودیم. در این دوره 1-0 برزیل را بردیم و حلوایی گل مان را زد. مهدی لواسانی و پرویز قلیچ خانی هم در عکس هستند.
گل حلوایی 40 متری بود؟
نه. تقریبا 27-28 متری. دم عکاس تان گرم. ما خودمان هیچ کدام از این ها را نداریم.
عکس بعدی، انتخاب جام جهانی 1974 است.
متاسفانه خیلی ها در این عکس الان نیستن. خدا بیامرزدشان. ایرج دانایی فرد، جعفر کاشانی و ... همه سلاطین هستند. از هرکدام بخواهی حساب کنی، بهترین بودند. پیراهن گرمیوی برزیل بود که گفتم؟ این همان پیراهن است.
پیراهن های مختلفی بازیکنان پوشیده اند. برزیل، پاس، تاج، تیم ملی و ....
این ها لباس هایی است که با بازیکنان چنج می کردیم. این قدر ایران خوب بود که آن ها لباس شان را با ما چنج می کردند. ما اصلا نمی دانستیم چنج چیست. آن ها می گفتند چنج؟ ما هم همینطوری می گفتیم چنج. مثلا لباس اصغر شرفی مال پرتغال بوده و لوگوی پاس روی او زده است.
این قبل از بازی استرالیای 74 است؟
بله باختیم. آن جا 3-0 باختیم. اینجا 2-0 بردیم. حشمت بزرگترین اشتباه را کرد که آنجا تیم را ول کرد. 2 روز ما را نبردند. 24 ساعت در هواپیما بودیم. رسیدیم و 2 روز بعد بازی کردیم. شب و روزمان گم شده بود. همه در زمین خواب بودیم. زمان بازی برای ما شب بود. عادت نداشتیم. حداقل باید یک هفته زودتر می رفتیم. اصلا امکانات نداشتیم. باید ما را زودتر می بردند تا با زمان و آب و هوا خود را وفق دهیم. انتظار آب و هوایی هم نداشتیم. همه با آستین کوتاه رفتیم. دیدیم زمستان است.
عکس بعدی تیم ملی ایران است. قهرمان بازی های آسیایی 53. اینجا هم که اسامی یکی از یکی بزرگتر.
البته به شما بگویم هرکجا عکس ها را می بینید من کنار قلیچ خانی هستم چون 6 ماه در خانه اش زندگی می کردم. این تیم را مدیون اوفارل هستیم. اوفارل و اسکینر خیلی زحمت کشیدند. از جوانان که بچه ها را آوردند و... از همین بازیکنان 4-5 تای آن ها با ما جام جهانی آمدند زیرا اوفارل آمد و گفت خیلی ها به درد نمی خورند و خط خوردند. این درست پس از قهرمانی مان در آسیا بود. مثلا در همین عکس حسن نظری، قاسمپور، ایرج دانایی فر، حسین فرکی، آندرانیک، نصرالله عبداللهی و ... نیستند. خیلی ها را عوض کردند. آن موقع وسطمان کاشانی و حلوایی بود. راست آشتیانی بود و چپ خدابیامرز جان ملکی. ولی واقعا تیم 78 را باید مدیون اوفارل و اسکینر بود. حشمت مهاجرانی و این ها بعدا آمدند و خیلی کنارشان بودند و خیلی خوب یاد گرفتند. هرچه آن ها می گفتند، گوش می دادند و بعدا نیز به اسم خودشان تمام شد. یعنی زرنگی کردند.
عکس بعدی جام ملت های آسیا 1976 تهران است که قهرمان شدیم. این هم مسابقه فینال با کویت است.
این فینال است که 1-0 بردیم. همه این پیراهن ها، پیراهن کویت است که با ما چنج کردند. دیگر آن موقع یاد گرفته بودیم. پیراهن ما آدیداس بود. نمی دانستیم بهترین مارک است. مثل الان نیست که هیچکس نمی خواهد با ایران پیراهنش را عوض کند. آن موقع همه آرزویشان این بود عوض کنند. زاگالو مربی شان بود. اسمی بود برای خودش. با پله بازی کرده بود.
شما 4 تا بازی را بازی کردید ولی در فینال حضور نداشتید. در عکس هم با گرمکن هستید.
در بازی قبلی مچ پایم گفتند مو برداشته ولی عکس گرفتند و گفتند نه. به جای من علیرضا خورشیدی را گذاشتند. در عکس ناصر حجازی را هم نمی بینم. پس منصور رشیدی گلر بوده است.
فکر کنم مصدوم بودند؟ آپاندیس عمل کرده بودند. 5 بازی هم گل نخوردیم. منصور رشیدی تنها گلری که با کلین شیت قهرمان شد.
بله همینطور است. یادم آمد چرا ناصر نیست.
قبل از آن منصور رشیدی با حشمت مهاجرانی دعوایی داشتند که پس از مصدومیت حجازی، به تیم ملی برگشت.
بله سر بهرام مودت بود.
عکس نهم، یکی از بازی های مقدماتی جام جهانی 78 است.
این بازی با هنگ کنگ است که 3-0 بردیم. دوتا غفور زد یکی کازرانی.
ما فکر کردیم این عکس مربوط به بازی با کره است که نصرالله عبداللهی و حسین گازرانی جابجا کردند.
بله آن بازی با کره بود. بازی با کره در نیمه اول منصور رشیدی گلر بود. نیمه دوم تعویض شد که روشن زاده گفت نمی دانم چرا او را تعویض کرد.
عکس بعدی همان سیزده بدر معروف است. هنوز نفهمیدیم کجاست. حسن روشن گفت شکارگاه سلطنتی است. آقای گازرانی گفت ورزشگاه آزادی است.
بله همان شکارگاه است. آن موقع فرح آباد بود الان سرخه حصار شده است. این ها کسانی بودند که به تیم ملی دعوت شده بودند. جایتان خالی یک نهار هم دادند. همین جا هم به شما بگویم چند جوان آوردند. بهتاش فریبا، مسلم خانی، حسین فرکی، ناصر نورایی، بشکار، قشقایی، پنجعلی، ابراهیم قاسمپور، دانایی فر، علی شجاعی و ... جدید آمده بودند. ما دیگر آن موقع جزو گنده ها بودیم. من، علی پروین، ناصر، یاوری و حسین گازرانی. هر سال 10-15 جوان می آمدند. مسابقات جوانان هر سال تیم ما قهرمان می شد و هر سال چند جوان به تیم اصلی می آمدند. جام گندم طلایی. یادش بخیر.
حسن روشن هم یک خاطره تعریف کرد پس از برنامه برایتان می گوییم.
بله. ایرانی ها به هیچ کس باج نمی دادند. هرکه می آمد استفاده می کردند ولی باج نمی دادند. می گفتند روی نیمکت تیم ملی غیرایرانی نباید بنشیند. خیلی روی نیمکت تیم ملی تعصب داشتند. متاسفانه ما بعد از انقلاب هر خارجی ای آوردیم حتی مهاجرانی حاضر نشد کمک اوفارل یا اسکینر باشد. اصغر شرفی را آورد. این قدر تعصب داشتند. حال تمرین می خواهد بدهد، خوب بدهد. یاد می گیریم ولی نمی گذاریم روی نیمکت بنشیند.
هنوز هم که هنوز است، حشمت مهاجرانی تنها مربی ای است که ایران را به جام جهانی برد.
می گویم که همه زحمات را اوفارل و اسکینر کشیدند ولی مهاجرانی می گفت نباید یک غیرایرانی روی نیمکت بنشیند. خودش هم مربی جوانان بود و رفاقت داشت و خوب هم از بچه ها بازی می گرفت. همه هم با دل و جان برایش بازی می کردند. همه هم همدیگر را دوست داشتند. مثلا اگر کسی علی پروین را می زد، قطعا به سمتش می رفتم که چرا این کار را کرده است. همه روی هم تعصب داشتیم. یکی مان دریبل می خورد یعنی بقیه دریبل خورده بودیم. واقعا پشت هم بودیم. الان متاسفانه از خدایشان است فلانی خط بخورد و جایش بیایند.
این سه عکس از اردوی تیم ملی قبل از جام جهانی 78 در فرانسه است.
خیر. این آرژانتین است. این یکی عکس در فرانسه است که با علی پروین بازی می کنیم و مسخره اش را درآوردم. دوتا عکس مال فرانسه و یکی مال آرژانتین هستند. داشتم کتاب گرگ بیابان را می خواندم. آن موقع تنها کسی که کتاب می خواند من بودم. حالا می گویند دارد از خودش تعریف می کند.
می خواستم بپرسم کتاب هم می خواندید؟
هرکس خودش کتاب می برد. در آرژانتین که گرگ بیابان نبود، خودمان می بردیم. وقتی تعطیل بودیم کتاب می خواندیم. یادم نیست چه کسی این عکس را گرفت. اینجا در مندوزای آرژانتین است. این گرمکن را ببییند. تا به حال آدیداس به این رنگ برای کسی درست کرده است؟ اصلا چنین گرمکنی در تمام تیم های دنیا پیدا می شود؟
کلا لباس های آن زمان خیلی قشنگ بودند.
آدیداس می گفت هرچه می خواهید می دهم ولی لباس تان با ما. هرچه می خواهید از حوله و ... فقط شما لباس ما را در آرژانتین بپوشید.
پایان قسمت اول
قسمت دوم امشب تقدیم شما می شود...