در این بخش از شاعران خواسته شد شعری با موضوع آزاد ارسال کنند.
KIAN⭐ MOLTAFET
جا ماندهام
جامانده ام در انتهای دماوند ،
بی خورشید .
انباشته از سکوت ،
درحسرت ِچکاوکی که بیاید....
چون قله ای غر یب.
مسهورِ جام اخر مستی ،
که محوِ خشم یهودا ست .
و سجاده ای نجیب ،
که از شب و ستاره و اندوه ، لبریز است.
هان اخرین عطش !
میراث یلدایی !
شولای شبزده ای ،
پیچیده بر دریغ و درد ،
درکدام بهار، ریشه میزند ؟
وسپیده را به کدام افق می راند .
جامانده ام میان سایه های غریب
و نبض افتاب را شماره میکنم ....
آواز ِ
پایداری تو،
بیقراری من .
دل ستاندن ِ تو ،
دل سپاری من .
رازداری تو ،
شرمساری من.
مهرورزی تو،
سوگواری من ....
جامانده ام میان ماندن و رفتن
وطواف قبله ای که از هم می پاشد.
رو به قطب ِ خاک،
وانجمادِ زمان .
ARASH 🏹 📖:یه لحظه به یاد «متنهایی برای هیچ» از ساموئل بکت افتادم.
والا امروز از ساعت ۷ صبح تا ۲ بعد از ظهر بدون خوردن چیزی درحال کار بودم. و اولین شعری که خوندم این بود. و به راستی مغز ما سوت کشید.
شعر از دو بخش تشکیل شده انگار، یکی قبل «آواز» و یکی هم بعدش.
بخش اول ارتباط محیط با حس درونی شخصه. این مورد زیاد در اشعار سپید دیدم. من خودم اعتراف میکنم که شعر سپید بسیااار کم خوندم(یعنی اشعار شاملو و فروغ هم زیاد نخوندم حقیقتا). به هرحال نظرمو میگم.
همونطور که گفتم بخش اول ارتباط بیرون و درونه. گره زدن سیاهی شب و میراث یلدا و این شولای شبزده و سجادهی مرواریدی به شبهای تیرهی اندوه انسان.
ولی یه مشکلی هست. اول میای میگی «بیخورشید». آدم به یاد شب یا صبح پیش از طلوع میوفته.
بعدش میای میگی «نبض آفتاب را شماره میکنم»
خب اینجا آدم به یاد غروب و مرگ خورشید میوفته. شایدم منظورت طلوع باشه. که خب با توجه به مفهوم شعر که میگی «سپیده را به کدام افق میراند»، درنتیجه غروب درسته.
بعدش دوم. یعنی بخش آواز، میتونه ارتباط با خورشید باشه. یعنی خورشید درحال غروبه و درنهایت وقتی غروب میکنه میگی «سوگواری من»
«مهرورزی تو» رو خیلی دوست داشتم. چون به خورشید هم اشاره داره. و اینطوری میشه دو بخش رو به همدیگه ربط داد. آواز مشترک تو و خورشید که در هم گره خورده و درنهایت به سوگواری ختم میشه. نه فقط سوگواری تو برای خورشید، بلکه سوگواری زندگی برای تو. چون همزمان با غروب خورشید، تو هم غروب میکنی.
راستش خوشم اومد. این آمیختگی طبیعت و انسان در شعر برام جذاب بود و هماهنگ پیش رفت. هرچند شاید کاستیهایی داشت، ولی ترجیح دادم خیلی واردشون نشم و به همینقدر بسنده کنم.
نمره: ۵.۷۵
|
MASTER⭐NEGAN:یه شعر نوی مطلوب و واقعا دلنشین. اولین باری بود که همچین شعر نوی پخته ای از شرکت کننده ها دیدم. به هر حال شعر نو از نوعی رهایی از بند قوانین شعر کهن هست و دست شرکت کننده رو باز میذاره و این مورد رو به زیبایی ازش بهره برده شرکت کننده عزیز.
احساسات و حال و هوای شعر هم عجیب دراماتیک و جالب بود برام و از لحاظ عروض و وزنی که کا در شعر نو تعریف میکنیم هم کم نقص بود.
نمره این شعر 10
|
محمد طغانی:ممنون از نویسنده،بسیار زیبا و دلنشین،پایداری تو،
بیقراری من .
دل ستاندن ِ تو ،
دل سپاری من .
رازداری تو ،
شرمساری من.
مهرورزی تو،
سوگواری من ....
این قسمت از نوشته رو خیلی میپسندم،هشت از ده |
مجموع نمره داوران: 23.75 از 30
نمره کاربران: 8.5 از 10
مجموع نمرات: 32.25 از 40
|
Master⭐Shayea
شعر راجب تفاوت و شباهت های انسانها با مرده ها است
_____
پریشانم من از افراد؛ندارم فرق با اموات
که من از سمع این اصوات؛ و او بی گوش می نالد
------
در این احوال پر دردان؛دیار ناجوانمردان
منم هشیار و سرگردان؛ و او بی هوش می نالد
-----
به فکر اقتصادم من؛رفیق انتقادم من
کنون در انجمادم من؛ و او از جوش می نالد
-----
دمادم میکنم کوشش؛گهی آرام و گه جوشش
منم عریان و بی پوشش؛ و او خوش پوش می نالد
-----
همه دادند بر بادم؛به فکر رفتن از یادم
فلک کر کرده فریادم؛ و او خاموش می نالد
ARASH 🏹 📖:قافیهها مشکلی نداره
وزن هم اوکیه تا حدی.
یه سوالی برام پیش میاد حقیقتا. یک آدم مرده از چی میناله؟ یعنی میخوام بگم یه تیکه جسد از چی میناله؟ راستش هدف این شعر رو درک نکردم. اینکه آدم زنده میناله خب اوکیه. ولی اصلا درک نکردم این نالهی آدم مرده رو. منظورت جهان پس از مرگه؟(تنها چیزی که میتونه خوب در بیاد اینه که فکر کنم از جهان پس از مرگ حرف میزنی توی شعر)
«کنون در انجمادم من؛ و او از جوش می نالد»
جوش اینجا معنی حرارت بالا و گرما بده، منو یاد جهنم میندازه. پس میشه گفت داری از جهان پس از مرگ حرف میزنی.
«منم عریان و بی پوشش؛ و او خوش پوش می نالد» این بیت برام تا حدی گنگ بود. منظورت اینه اون کفن پوشیده؟ تو چرا عریانی حالا؟ دلیل اینو نفهمیدم.
ببین. چیزی که من حس کردم تو این شعر، مقایسه دنیا و آخرته. حالا من سلیقهی خودم رو وارد شعر نمیکنم ولی شعر ضعیفی بود. آره قافیه و وزن داشت ولی به چه قیمتی؟ مفهوم و معنا هم مهمه. هدف شاعر مهمه. اینکه از چی به چی برسی مهمه. اینکه چه پیامی به ما بدی مهمه.
یه چیزی هم که هست، تو اولش میگی «ندارم فرق با اموات» ولی در ادامه کلی تفاوت میاری.
واژگانی که استفاده کردی حقیقتا ضعیف بود. بهرهگیری از واژگان عربی در شعر برای آهنگین کردنش کار بسیار راحتیه. چون در وزنهای مشخصی هستن و به راحتی میشه براش واژهای همقافیه پیدا کرد که آهنگینش کنه. چنانچه این مورد در شعر زیاد بشه، کاملا میزنه تو ذوق. و مشخص میکنه ناتوانی شاعر رو.
نمره: ۴ |
MASTER⭐NEGAN:شعری گوش نواز در وزنی گوش نواز به نام: هزج مثمن سالم(4 تا مفاعیلن) و بهره گیری از قالب مناسب قطعه با محوریت قافیه های زوج!
کلیت انسجام،وزن،آهنگ و ریتم عالی بود و به خوبی اون تناسب ریتمی رو رعایت کرد. در وجوه دیگر هم از لحاظ معنی و مفهوم و زیبایی های ادبی موفق عمل کرد.
نمره:9 |
محمد طغانی:شعر دوم:تشكر میکنم از نگارنده، مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن،اوزان و نشست قافیه ها بجا و دوست داشتنی،تنها ایراد جزیی اینکه آرایه ای خاص رو به تکرار میبینیم درتمامی ابیات،نه از ده |
مجموع نمره داوران: 22 از 30
نمره کاربران: 8.25 از 10
مجموع نمرات : 30.25 از 40
|
محمد حسین JUST Real
ای ملت من
روزگاران بر شما میگذرد
در سایه ی ظلم و ستم میگذرد
وقت است به پا خیزید
ای ملت من
وقتی شکم دغدغه تان است
وقتی بند شُل، تنبانتان است
دیگر چه باید گفت
ای ملت من
پله کردن دیگران تا کی؟
خون برادر میخورید
مستهزی بودنِ کل جهان تا کی؟
ای ملت من
اصلِ انقلاب ،درونی است
زر و مال اولویت نیست
وقت دگر گونی است
ای ملت من
عزت نفس پیشه کنید
طلب حق بکنید
غرشی چون شیر بیشه کنید
ای ملت من
خود باید پشت خود بخارانید
گناهتان کمتر نیست
خود ستم پذیر ستم کارانید
ARASH 🏹 📖:
ای شاعر من. شعر سپید گفتی.
مفهوم بخش اول:
روزگارمون بده و وقتشه که پاشیم تغییرات ایجاد کنیم
دوم:
وقتی شکم دغدغهمونه و مثل سگ حشری هستیم، چه باید گفت؟(شاعر ترجیح داده سکوت کنه)
«وقتی بند شُل، تنبانتان است» معنی نمیده اصلااا. یعنی جای واژهها اشتباهه. هرچند فهمیدم منظورتو.
سوم:
این بخش کلا رفت تو فاز اینکه داریم به هم ظلم میکنیم. از هم سو استفاده میکنیم. برداشت اکثر افراد از بخش اول اینه که یه قدرت بزرگ داره به مردم زور میگه ولی اینجا تو بخش سه کلا عوض شد قضیه. مردم دارن به هم زور میگن. این پرش رو اصلا دوست نداشتم.
بخش چهار:
اینجا کلاااا عرفانی شد. یعنی از انقلاب علیه دیکتاتور رفت تو فاز انتقاد فرهنگ مردم و و در ادامه رسید به عرفان و این چیزا. یعنی انقلاب بیرونی نیست(ضد بخشهای قبل) و باید در خودتون انقلاب ایجاد کنید.
بخش پنجم:
تموم شد؟ خیلی تاثیرگذار بود. پندی کاملا بدیهی و واضح بود.
بخش شش:
«خود ستم پذیر ستم کارانید» یعنی چی؟
یعنی هم ستمپذیرید و هم ستمکارید؟
یا که یعنی ستمپذیری برای ستمکارانید؟
که در هردو صورت خوشم نیومد.
نمره: ۱.۵
|
MASTER⭐NEGAN:متوسط. تلاش ارزنده ای بود برای ثبت یک شعر به اصطلاح بیدار کننده و انتقاد غیر مستقیم. تلفیق حماسی-انتقادی-بیداری.
اما حداقل در زیبایی و رسایی وزنی و ریتم شعری نظر من رو جلب نکرد.
نمره:7.5 |
محمد طغانی: ممنونم از شاعر،خوانش نوشته در بعضی وارد روان نیست،شش از ده |
مجموع نمره داوران:15 از 30
نمره کاربران: 5.5 از 10
مجموع نمرات: 20.5 از 40
|
Reza Forlán
اگر افسرده و بی کس شدم بی تو خیالی نیست
برای من در این دوران به جز غصه دیاری نیست.
• • •
به وقت رفتنت گفتی فراموشم کن و خوش باش
نفهمیدی که آزادی ز بندت اختیاری نیست
• • •
خودت رفتی و مهرت بر دل. وامانده ام جا ماند
ندانستی که قلب من محل یادگاری نیست
• • •
درست است زندگی بعد از تو هم خواد گذشت اما
برای تک درخت عمر من دیگر بهاری نیست
• • •
به خاطر دارم آن روزی که گفتی با تو می مانم
ولی حالا چه آسان بین ما دیگر قراری نیست
• • •
دم آخر که یک لحظه به شک افتادی می گویم
فراموشم کن و خوش باش به جز این انتظاری نیست
ARASH 🏹 📖:اگه قصدت غزل بوده، خودتم میدونی خیال و دیار همقافیه نیست. حالا از این میگذریم. بقیه قافیهها مشکلی نداره.
وزن هم عالی
شعر به راستی زیبایی بود. عاشقانهای جذاب و فراتر از حد مسابقات.
هرچند اون «خیالی نیست» اذیتم میکنه. من واقعا از این خوشم نمیاد که واژهای صرفا برای آهنگین شدن گذاشته شه و به معنای شعر نیاد. آیا واقعا خیالی نیست؟ اینهمه بدبختی خیالی نیست؟ میدونم مثل اینه که از غصه داری میترکی ولی میگی بیخیال مهم نیست. اما خیلی هم مهمه. به هرحال بابت این نمره کم نمیکنم ولی خودم خیلی باهاش حال نکردم.
مصرع چهارم منو به یاد شعر حافظ میندازه که میگه «من از آن روز که در بند توام آزادم» و خب حافظ اختیارا خودشو در بند قرار میده. ولی تو میگی اختیاری ندارم که از بندت رها شم. تفاوت جالبیه.
«ندانستی که قلب من محل یادگاری نیست» اگه قلبت محل یادگاری نیست پس کجاست؟ خب اون بدبخت باید یهجوری تو دلت جا باز میکرد تا عاشقش شی دیگه :/ وگرنه که اصلا براش شعر نمیگفتی.
بیت چهارم رو دوست داشتم. آفرین.
بیت آخر رو دوست نداشتم. تو داری در کل شعر خودتو به در و دیوار میزنی و حتی میگی بعد از تو درخت زندگانی من بهاری نداره. بعد که طرف شک کرده، میای با غرور میگی فراموشم کن و خوش باش؟؟؟ شگفتااا.
هعییی
شاعر عزیز
«تو عاشق نبودی که درد دل عاشقا رو بفهمی.
عزیزت نرفته که تشویش سوت قطارو بفهمی
تو از دست ندادی، بفهمی چیه ترس از دست دادن
جای من نبودی، بدونی چیه فرق بین تو و من»
۷.۲۵ |
MASTER⭐NEGAN:همون اول کار خروج وزنی شعر تو بیت اول و دوم مشهوده. از فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن به 4تا مفاعیلن. اما خو اگر صرف شنونده باشیم ریتم شعر مناسب و ثابت بود. از لحاظ عاطفی و القای غم موجود در قلب شاعر هم شعر موفق عمل کرد و نمیشه از لحاظ ادبی و مفهومی ایراد خاصی گرفت.
نمره:9 |
محمد طغانی:زیبا و قابل تحسین،تشكرمیکنم از شاعر،منتهای مراتب از دید حقیر وزن بیت اول با بقیه ابیات متفاوته،هشت از ده. |
مجموع نمره داوران: 24.25 از 30
نمره کاربران:9 از 10
مجموع نمرات: 33.25 از 40
|
حال از شما می خواهیم به این پنج شعر نمره مورد نظر خود را بدهید( 1 تا 10) لطفا در دادن نمره رفاقت را در نظر نگیرید. تا فردا ساعت 12 ظهر برای اعلام نمره خود فرصت دارید.