مطلب ارسالی کاربران
بازگشت دشمن مرگ - قسمت چهارم
قرار بود جنگ بزرگی شکل بگیره
استاد روفوس میخواست توی کمتر از ۱ ماه تمام احکام جادوگری رو به یه بچه ۷ ساله انتقال بده
آتش تمایل به سوزاندن ، آب تمایل به جریان یافتن ، هوا تمایل به بالا رفتن ، خاک تمایل به چسباندن و هرج و مرج تمایل به بلعیدن دارد .
آخرین سازانایی که مقابل دشمنان جنگید و آموزش دید آرون بود دوست کالم که توسط یک پسر که ۳ سال از او بزرگتر بود کشته شد و این قتل به گردن کالم افتاد . و او ۱۵ ساله بود که دار فانی را وداع گفت
اما آخرین سازانایی که جنگید و در جنگ دوم جادوگری که به جنگ یخی معروف بود بین جبهه حق و جبهه شر که توسط کنستانتین فرماندهی می شد ؛ حضور داشت وریتی تورس بود
او همچنان قهرمان مردم است .
او در طی مدت ۲۱ سال و ۱۱ ماه و ۱۱ روز جنگ یخی ، حدود ۸۹۰۰ بار جنگید و جان خیلی ها را نجات داد اما در جنگی که در غار شکل گرفت و دشمن مرگ به خانواده جنگجویان حق حمله کرد او در راه برگشت به غار محاصره شد و برای همیشه از بین رفت .
در همان غار مادر کالم فوت شد و به همراه او بیش از ۱۸۰۰۰ نفر کشته شدند .
هر دانش آموز هم دروه کالم حداقل یکی از خانواده اش را در جنگ یخی از دست داده .
****
من و لویی بارها از مجستریوم خارج میشدیم و تجهیزات جنگی را به مجستریوم میاوردیم
تقریبا از ۷۰۰۰ اتاق مجستریوم ۳۰۰۰ اتاق پر بود از اسلحه .
استاد روفوس معتقد بود باید انسان هایی به زمین برگردند که ازین تجهیزات استفاده کنند چون ۴ نفر که و نفر آنها جادوگرست نمیتوانند با همه آن ها بجنگند.
اما سپس خودش نظر خود را نقض میکرد و اعلام میکرد جادوگران میتوانند بر روی همه چیز کنترل داشته باشند .
۱۹ اوت بود
ریش هایم به طور کامل سفید شده بود
از شروع پاندمی cta7 از چین که حیوانات تراریخته به زمین حمله کردند ، جو و آب هوا سرد شده و همه روز ها برفیست .
در مجستریوم سرپا گاهی انسان را تا پایان زندگی پیش میبرد .
در مجستریوم غذا گلسنگ هاییست که به آنها مزه غذا القا میشود
امروز مزه هات داگ یه غذایم القا شده بود .
- لویی و لوییس با شمام
+ بله استاد ؟
- تدریس به محمد به اتمام رسید و میتوانیم به دشمن یورش ببریم .
کمی مردد بودم ولی دوست نداشتم زمین از بین برود
+ بله ولی یه سوال ذهن منو درگیر کرده
- جانم لویی ؟
+ هرج و مرج از محمد پیروی میکند بهتر نیست ما فقط با تراریخته ها بجنگیم ؟
- هرج و مرج از محمد پیروی میکنم اما برای محمد . هرج و مرج ما را میبلعد و پس از آن محمد هم از آنها پیروی خواهد کرد .
+ نفهمیدم ! خب محمد میگه ما رو نکشن
- محمد فقط میتونه ازونا بخواد خودشو نکشن حتی اگه اونا رو تنبیه کنه هم بازم اونا غیر سازانا ها رو خواهند کشت
این مکالمه مرا ترساند
پایان قسمت چهارم