مطلب ارسالی کاربران
وقتی به مادرم میگفتم نوشابه میخوام، میگفت چند روز صبر کن و من نمیفهمیدم اون به خاطر یه نوشابه تا ۳ صبح کار میکرد
همه چی از رادیو شروع شد؛ وقتی در طول جام جهانی ۱۹۷۰، با پدرم جلوی رادیو مینشستیم و جادوی فوتبال رو گوش میکردیم. یادمه یه بازی توستائو پاس داد و کلودالدو گل زد و من در ذهنم مرور میکردم:" کلودالدو که یه هافبک دفاعیه، چه طور تونست گل بزنه؟ چه طور توستائو که مهاجمه بهش پاس داد؟" وقتی بعداً تحلیل هارو در روزنامه خوندم، درک کردم."
" خانوادهی فقیری بودیم، پدرم در یک کارخانه کار میکرد و مادرم خیاط بود. وقتی به مادرم میگفتم نوشابه میخوام، میگفت چند روز صبر کن و من نمیفهمیدم اون به خاطر یه نوشابه تا ۳ صبح کار میکرد تا برای من تهیهاش کنه.
مثل همهی بچه های برزیلی منم دلم میخواست در تیم ملی بازی کنم ولی ۷ عمل جراحی روی زانو باعث شد در ۲۷ سالگی رهاش کنم و مسیر زندگیم رو عوض کنم."
" مربی الوحده امارات بودم که بهم زنگ زدن:" ما میخوایم شمارو در کورینتیانس داشته باشیم." چند ماه اول عالی بود تا اینکه ما از رسیدن به لیبرتادورس باز موندیم. وقتی برگشتیم، شیشه ماشینامون خرد شده بود و بازیکنامون تهدید میشدن. لحظات ترسناکی بود. رافائل، دروازه بانمون، مقابل هوادارا ایستاد:" ما دزد نیستیم، ما انسانیم، خانواده داریم، ما تلاشمونو کردیم." و گریهاش گرفت. بهش گفتم درستش میکنیم رافائل. اون شب وقتی با ماشینم که شیشه هاش خرد شده بود به خونه برمیگشتم از خودم میپرسیدم یعنی فردا هم مربی هستم؟ یک سال بعد ما ۴ صبح، با جام قهرمانی لیبرتادورس به خونه برگشتیم، هوادارا بیرون خونه جمع شده بودن و یک صدا منو تشویق می کردن."
" فکر می کردم بعد ۲۰۱۴ سرمربی تیم ملی بشم ولی نشد. ناراحت شدم اما مهم نبود. جلساتی با آقای آنجلوتی و بیانجی داشتم و تونستم قهرمان برزیل هم بشم. در ژوئن ۲۰۱۶ که فدراسیون باهام تماس گرفت، بدترین موقع بود؛ اگه مقابل اکوادور میباختیم به معنای واقعی کلمه وارد بحران میشدیم. یاد سال اولم در کورینتیانس افتادم، یعنی ممکنه برزیل با من به جام جهانی نرسه؟ نمیخواستم قبول کنم ولی من در یک قدمی رویام بودم."
" با بازیکنا تماس گرفتم، حرفای مارسلو واسم جالب بود، بهش گفتم مصدومیت داری؟ گفت:" از ۱۷ سالگی در تیم ملی بازی کردم ولی هنوزم وقتی دعوتم کنن مثل روز اول ذوق دارم، اگه شما بخواین، هر طور شده خودمو میرسونم." صحبتای بازیکنا امیدوار کننده بود و من دلگرم شدم. ما ۳-۰ اکوادور رو بردیم."
" میدونین، با اینکه دنیا پیشرفت کرده ولی من فکر میکنم هنوز هستن کودکانی که پای رادیو بازی های تیم ملی رو گوش میکنن و من دوست دارم بهترین داستان رو براشون تعریف کنم