مطلب ارسالی کاربران
تلاش برای المثنی کردن شناسنامه ها
خدا و خرما حکایت این روزهای ماست. صرف ضرب المثلی به وقت شام. یک بازی برد_برد. شاید تعبیر خسیسی باشد که نم هم پس نمی دهد.
دایی و فرهادی؛ موج حملات، شناسنامه های ایران، فشار بیرحمانه، بازی روانی و الخ عنقریب رسیدن به هدف از پیش تعیین شده سیاسی. چه معلوم... ای بسا حدس و گمان است همه و لاغیر؛ ولی قرار است ما با سوال های بی جواب پرسه زنان مانیم و کسانی مانع رسیدن به جواب مان.
دو شناسنامه ایران را طوری هل می دهیم به جلو که نقدی نداشته باشند و انگار نه در حرفه ی شان شاغل.
دایی قرار نیست به حذف طارمی از تیم ملی منتقد باشد و بر اسکوچیچ اشکال بگیرد و بالاتر از آن در خفا پاژلی چیده می شود که در عالم فوتبال قید مربیگری را بزند. آشکارا خیلی ها خودشان را به موش مردگی می زند که چه شد و چی شد؟ جانماز آب کشیدن را گذاشته اند برای این روزها.
پای رونالدو که به میان آید؛ دایی مال ماست به اضافه افتخاراتش ولیکن سلب نقد از ایشان حق ماست و اگر لب به انتقاد بگشاید؛ رواست که به آماج حملات دچار شود. معمای "یا با مایی و یا باز با ما". راه دومی نیست.
فرهادی هم همچنین. جایزه می گیرد؛ خب معلوم است که مال ماست و اگر غیر از این باشد مال اغیار. اسکارش مال ماست چرا که لابی اش را کرده اند ولی چرا هیچ عاقلی پیدا نمی شود که بگوید: "شما اگر لابی بلد بودید فکری به برجام می کردید و به این همه معضلات."
هر چه هست و هر چه باشد این روزها دارند شناسنامه ها را می کوبند تا المثنی دیگری صادر کنند. آیا می توانند یا توانسته اند؟