فوتبال مدرن را چطور تعریف میکنیم؟
....
شش سال از اولین ملاقات در شمالغرب انگلستان میگذرد. از روزهای اول سفر پپ گواردیولا و یورگن کلاپ به انگلستان. انگارههای متفاوت. دسامبر جانفرسا. ژانویه، دور از آتش گرم شومینه. لشکر مصدومان، بازیهای سفت و سخت، برنلی جنگجو، داوران پرحاشیه، مطبوعات بیرحم.... به انگلستان خوش آمدید آقایان...
|
بازی شش سال قبل و نخستین رویارویی پپ- کلاپ آنقدرها هم رویایی نیست. کافیست نگاهی به ترکیبها بیندازیم. ترکیبی که تنها چهار بازیکن آن، در بازی بزرگ دیشب در استادیوم اتحاد به میدان رفتند. ترکیبی نه با حضور قهرمانان بی نقص. کلاوان و امره جان با لباس سرخ. براوو و و اوتامندی در تیم پپ. جملات کلاپ پس از برتری 1-0 با گل جینی فاینالدوم همه چیز را بیان میکند:
"ما نمیخواهیم نشان دهیم که چقدر خوب هستیم. ما فقط امتیاز میخواستیم...."

این 6 سال. هر دو مربی، بارقههای نبوغ خود را به رخ میکشند. شبیه جراحان چیره دست. شبیه مهندسان کاربلد. بیرون کشیدن بازیکنان ناکارآمد. جراحی مشکلات. روی هم گذاشتن آجرها. آلیسون به جای کاریوس و مینیوله. بنا کردن خط دفاعی روی ستون ویرجیل فن دایک. دو دفاع کناری بریتانیایی. ترنت و رابرتسون. بدون صرف پولهای هنگفت. فابینیو و کیتا. مغزهای متفکر. موتور پیشران ماشین کلاپ. ساخت آتش بار در برابر دروازهی رقبا. جادوگران آفریقایی. کشف گوهر وجودی مانه ی قدکوتاه. و سرانجام پادشاهی برای شلیک تیر خلاص. با مو صلاح، میشود، میتوانی جشن بگیری...
هر بازی، به جدال بزرگتری تبدیل میشود. از رویارویی تیم دوم و تیم پنجم جدول، تا یک بازی فاخر در لیگ قهرمانان اروپا. از جدال دو تیم، بدون کسب جام در سال 2015، تا قدم نهادن کاپیتان هندو در کنار داوید سیلوا با جامهای نقرهای رنگ. تا کسب مجموع 195 امتیاز توسط دو تیم در طول یک فصل. تا به ثمر رساندن 180 گل توسط خط آتش سیتی و لیورپول. تا جدالی به اندازهی میلیمترهایی که تنها تکنولوژی قادر به تشخیص آن است. تا جدال تاریخی دیشب، و بازتاب آن در رسانههای دنیا:
"این، بهترین رقابت تاریخ فوتبال انگلستان است"

قرار گرفتن در صدر یک لیست با نامهای پرطمطراق. جدال دان روی و برایان کلاف، کلاف و پیزلی، دالگلیش و کندال، فرگی، ونگر و مورینیو.... جدال من سیتی و لیورپول، در طول شش سال اخیر اما از جنس دیگریست... فوتبال مدرن. با تمام مختصات آن. از سنتهای لیورپول سخن به میان میآید و پولهای شیخ منصور. حقیقت اما اینست که هر دو تیم جز 7 باشگاه ثروتمند فوتبال جهان هستند. هر دو در لیست تیمهای سوپرلیگ. هر دو با ترکیبی بسیار ارزشمند، دستمزدهای نجومی و در پی افتخاراتی بسیار بسیار بزرگ.
یک فتح لیگ توسط دان رِوی در لیدز، یک اف ای کاپ ونگر یا یک برد بازی مستقیم به دست کلاف، هرگز طرفداران این عصر دو تیم را سیر نمیکنید. عطش سه گانه، چهارگانه، قهرمانی بدون باخت، 100 گل در طول فصل.... نبردی که تلویزیونها را از ابتدای صبح در سانفرانسیسکو روشن کرد. حتی با وجود بازگشت تایگر وودز. نبردی که در 188 کشور از 193 عضو رسمی سازمان ملل متحد، به طور رسمی پخش خواهد شد. میلیونها تماشاگر در آفریقا با گل مانه به آسمان پریدند. و هزاران نفر در خاورمیانه، شادمان از شلیک دیبروین. ریو با ضربهی ژسوس رقصید، پکن، بمبئی.... چیزی شبیه نبردهای ال کلاسیکو میان مسی و کریستیانو، چیزی شبیه نبردهای ماتریکس

و نبرد روی نیمکت. دو مربی، پیشقراول یک تیم بزرگ مدیریتی. روانشناسان آلمانی اطراف کلاپ، دستیاران پپ، پزشکان حاذق،، تیمهای رسانهای و در نهایت آن دو مرد. یکی با ذهنی پیچیده. با جملات غامض. با تاکتیکهای دست نیافتنی. با چشمهایی که با نگاه به آنها، به درون نابغه اسپانیایی پی نخواهی برد. در برابر یورگن برونگرا. یورگن صمیمی. یورگن، از جنس "باشگاه مردم". از جنس دیوار زرد وستفالن و کاپ سرخ.... به قول خودش The Normal One.
بله، بازی دیشب کسی را به یاد جدال بیل شنکلی و جو مرسر در دههی شصت نخواهد انداخت. کسی یادش نمیآید که چهل سال قبل، در 10 اپریل 82، درست مقارن با روز بازی دیشب، دالگلیش و رفقا با پنج گل دروازهی سیتی و جو کوریگن نگونبخت را گشودند. کسی از سر مت بازبی به عنوان بزرگترین بازیکن مشترک دو باشگاه حرف نمیزند، از بازگشت کیگن به آنفیلد در کسوت مربی من سیتی در حال سقوط، از گذشته، گذشته و گذشته.... من سیتی، لیورپول، بازتاب فوتبال این دوران است. نبردی که پول، مالکان خارجی، تکنولوژی خط دروازه، VAR و ستارگانی از پنج قاره با دو مربی آلمانی و اسپانیایی بخشی از هویت آن هستند... بازتاب فوتبال مدرن، خوب.... یا بد...
