مهدی رجب زاده، اصالتا شیرازی و ساکن اصفهان است. گلزن محبوب ذوب آهن که با آمدن دخترش به ایران با خانواده عازم مشهد شده بود، در بازگشت از مشهد و حضور کوتاهش در تهران دعوت طرفداری را پذیرفت و میهمان استودیو طرفداری بود. از مهدی رجب زاده در خصوص سال های حضورش در فوتبال ایران و راز دوامش در ورزش حرفه ای پرسیدیم. همچنین به شوخی گفتیم چطور یک شیرازی می تواند این همه سال در اوج بماند. رجب زاده معتقد بود که تنها با عشق به فوتبال می تواند این کار را انجام دهد. در ادامه درخصوص جدایی پر حرف و حدیث او از ذوب آهن و حضور نداشتنش در کادر فنی ذوب آهن صحبت کردیم. وضعیت فجرسپاسی دیگر موضوع بحث بود. باشگاهی که مهدی رجب زاده خود را مدیونش می داند. وقتی پرسیدیم که آیا او می تواند به فجر کمک کند، پاسخ داد بله ولی کسی از او کمک نخواسته است. سوال پایانی بخش اول درخصوص علاقه رجب زاده به استقلال یا پرسپولیس بود.
بخش اول گفتگوی سامان خدائی با مهدی رجب زاده را می بینید و می خوانید. بخش دوم این گفتگو امشب تقدیم شما می شود.
سلام و درود می گویم به مخاطبان رسانه طرفداری، امروز یکی از با دوام ترین ستاره های فوتبال ایران و آسیا میهمان ماست. مهدی رجب زاده که 20 سال در فوتبال ایران و آسیا درخشید، سلام، خیلی خوش آمدید به استودیوی طرفداری.
به نام خدا من هم سلام و عرض احترام دارم به شما و همکارانتان و همچنین مخاطبان این برنامه. در خدمت تان هستم.
مهدی رجب زاده بیش از 16 سال در لیگ برتر بازی کرد با پیراهن تیم هایی چون فجرسپاسی، ذوب آهن، مقطعی مس قبل از آن لیگ آزادگان بودید بعد لژیونر، نادی الامارات، الظفره، تمام این سالها بازی کردید و در اوج بودید، راز این تداوم چیست؟
من به جوان هایی که همیشه با ما بودند، از زمانی که یک ذره پا به سن گذاشتم خیلی برایشان سوال بود. کسانی که در ذوب آهن یا فجر بودند می پرسیدند چجور است که این همه می توانی در اوج باشی اصلا یکی شان به من گفت مگر می شود آدم 20 سال در اوج باشد و تنها جوابی که برایش پیدا کردم این بود که عشق می تواند یک نفر را سر پا نگه دارد. اگر عاشق کاری باشی، همه شرایط ها را درست می کنی که آن عشقت را داشته باشی مثلا امثال من هم عاشق فوتبال بودیم. شبیه من هم هست، هم در فوتبال کشورمان هم در دنیا که تا سن 40 سالگی بازی کرده اند. زمانی که عاشق آن کار باشید و بخواهیدش، همه شرایط را فراهم می کنی که این موقعیت و عشق را از دست ندهی، حالا من به هر صورت حالا در استراحتم در تغذیه، زندگی شخصی، در زندگی بیرونی و ورزشی ام همیشه دنبال این بودم که شرایط فراهم کنم در اوج بودن را از دست ندهم که خدا هم همیشه به من لطف داشت و همیشه کمکم کرد و توانستم تا همان سال آخری که بازی کردم دیگر 40 سالم بود باز هم به من می گفتند بازی کن و همه دوست داشتند بازی کنم ولی خب دیگر خداحافظی کردم و گفتم بهتر است تا همه ذهن ها مثبت است از فوتبال کنار بروم، خداراشکر تا روزی که بازی کردم موثر بودم.
بزنم به تخته بدن جوری آماده است که همین الان هم می توانید لخت شوید و راهی زمین شوید.
فیزیک بدن را خودم معتقدم ما ها که می خواهیم وارد عرصه مربیگری شویم، مهمترین چیز، شکل ظاهر است برای یک سرمربی یا مربی که من هم فعلا سعی کرده ام حفظش کنم انشالله در آینده اضافه وزن نیاوریم.
مسلما همینطور خواهد بود. شما انقدر برای ذوب آهن بازی کردید که خیلی ها فکر می کنند اصفهانی هستید ولی خب بچه شیراز هستید و خیلی تعجب است یک شیرازی انقدر پشت کار داشته باشد.
خب شیرازی ها یک ذهنیتی دارند همه که ما می گوییم بی حال یا تنبل هستند ولی خب من با فوتبال عشق می کردم و هیچوقت دوست نداشتم یک بازی تمام شود یا مثلا چند صحنه خوب من ایجاد نکرده باشم موقعیت یا هر بازی که تمام می شد دنبال این بودم بهترین بازیکن زمین شده باشم و به خاطر همین همیشه چه در ذوب آهن چه فجرسپاسی که فوتبالم را شروع کردم، همیشه پرتلاش بودم و دونده بودم و زحمت می کشیدم و اعتقادی داشتم که خیلی ها می گفتند فلانی شانس دارد ولی من می گویم نه هرکس بیشتر زحمت بکشد شانس های بیشتری برایش پیش می آید و این برمی گردد به آن اراده و تلاشی که شما انجام می دهید.
بی تعارف، ذوب آهن بهتر بود یا فجرسپاسی.
من جفت شان را دوست دارم چون هر کدام برایم جنبه خاصی دارند. فجرسپاسی را به لحاظ اینکه فوتبال را از آنجا شروع کردم و معرفی شدم به فوتبال ایران و بعد تیم ملی دعوت شدم خب مدیون آن تیم هستم که این شرایط برایم به وجود آمد، کسانی که در آن تیم زحمت کشیدند در آن سالها و خیلی جوان ها در فوتبال شیراز آن سالها مطرح شدند و یک فرق دیگری هم که دارد تیم فجر تیمی ارزشی معنوی است و این را به جرات می گویم، دیده ام ولمس کرده ام هم خودم در زندگیم هم بچه هایی دیده ام که رویه زندگی شان و دیدگاه شان عوض شد خیلی ها حالا شاید درست نباشد ولی نماز خان و معتقد شدند به لحاظ اینکه کار فرهنگی آنجا انجام می شد به خاطر همین یک ارزش خاص و ویژه ای و نگاه دیگری به آن تیم دارم و یک احساس خوب و قلبی نسبت به آن تیم دارم ضمن اینکه زیربنای زندگی ام، فوتبالم حتی مادی و معنوی ام را مدیون فجر هستم. ذوب آهن هم شرایط به وجود آمد که یک تعلق خاطر و دلبستگی به لحاظ اینکه از روزی که به آنجا رفتم تماما اتفاقات خوب برایم افتاد همانطور که شما گفتید من پنج گل زده بودم و در کورس آقای گلی بودم از همان سال اول و خیلی زود جا افتادم و ارتباط برقرار کردم با اصفهان و مردم این شهر علی رغم اینکه این ذهنیت بود که اصفهانی ها سخت می پذیرند کسی را از بیرون ولی برای من خیلی خوب بود و سالهای خیلی خوبی در ذوب آهن داشتم و افتخارات خوبی بدست آوردم و این اتفاق افتاد به مرور، آن تعلق خاطر و علاقه و ارتباط دو طرفه به وجود آمد و موقعی که دیدم در ذوب آهن شرایط مهیاست و شرایط خوبی است و خانواده ام راحت هستند آنجا و حاشیه ای ندارم، باعث شد در ادامه در آن تیم بمانم و سالهای زیادی از فوتبالم را در ذوب آهن بگذرانم.
در مقاطعی هم عنوان شد به عنوان مربی برگردید ذوب آهن ولی این اتفاق نیوفتاد. دلیلش چه چیزی بود.
در آن مقطعی که خداحافظی کردم صحبت زیاد کردم در مورد آن حالا تکراری است ولی شاید خیلی ها ندانند. در مقطعی که من از فوتبال خداحافظی کردم من هنوز می توانستم یک فصل دیگر بازی کنم ولی صحبت شد با باشگاه و به من پیشنهاد شد در اوج هستی و الان بهترین فرصت برای خداحافظی است و نظرشان هم درست بود به نظرم چون بعدا فکر کردم دیدم بهترین فرصت است برای خداحافظی تا در یک شرایط خوب خداحافظی کنم و بعدش هم گفتند شما کنار کمک مربی کنار تیم مشغول به کار می شوی و کلاس های مربیگری ات را می روی در این یکی دو سال و مربیانی که می آیند اینجا از آنها تجربه بدست می آوری و ما از شما به عنوان نیرو و سرمایه ای از باشگاه و شخصی که از بدنه ذوب آهن یک مربی تحویل فوتبال کشور بدهیم روی شما سرمایه گذاری می کنیم. ولی در ادامه تا نیم فصل نمی خواهم باز کنم ولی شرایط خوبی برایم پیش نیامد و پس از آن از تیم کنار گذاشته شدم و تا الان هم نتوانسته ام، نه اینکه نتوانسته ام، نخواسته اند برگردم و این شد که تا الان برنگشتم ذوب آهن.
عجیب است که ذوب آهن از پیشکسوتان خودش اصلا ندیده ایم استفاده ای کند این باشگاه از پیشکسوتان خودش در کادر مربیگری و مدیریتی.
من هم معتقدم که در هر باشگاه باید به کسانی که سالهای زیادی آنجا کار کرده اند پیوسته و مداوم بوده اند و کیفیت لازم داشته اند و محبوبیت داشته اند از آنها استفاده کرد ولی یک نکته را باید در نظر بگیریم. مهمترین چیز قابلیت آن فرد است یعنی فقط کافی نیست یک نفر آنجا سالها بوده فوتبال بازی کرده و جزو پیشکسوت ها هست و هواداران دوستش دارند. مربیگری یک قابلیت ذاتی است از نظر من شاید یکسری چیزها اکتسابی باشد ولی آن جنم مربیگری و کاریزما را باید یک فرد داشته باشد مثل اینکه شما مثلا خیلی ها می روند درس مدیریت می خوانند ولی همه مدیر موفق می شوند؟ ولی کسی که درسش را نخوانده باشد ولی آن جنم و کاریزما را داشته باشد از بچگی اش در میان دور و بری های خودش مدیر است و جمع را اداره می کند اینها چیزهایی فردی است ولی خب کلاس هم تاثیرگذار است ولی مهمترین چیز قابلیت است. الان داریم در تیمهایی که صعود کرده اند به لیگ برتر داریم می بینیم مازیار زارع آمده خودش از قدیمی های ملوان است و تیم را آورده لیگ برتر، فرزاد حسین خانی کاپیتان مس کرمان بوده و تیم را آورده وقبل ترش هم دیده ایم که این اتفاق افتاده و الان خداراشکر نسل، نسل جوانی است و بچه ها همه انگیزه دارند و تقریبا همه از نسل ما هستند فکر میکنم امسال لیگ برتر بیشتر مربیها از نسل جوان هستند و کسانی اند که هم دوره های خود من بوده اند و این فضا ایجاد شده و به نظر من همه بچه ها که دوستان من هستند باید این قابلیت را نشان دهند که مدیران را وادار کنند به این نسل اعتماد کنند و دیگر ما نمی توانیم خودمان را گول بزنیم باید پوست اندازی انجام شود تا فوتبال ما به روز تر شود و بچه ها تجربه بدست بیاورند و کیفیت فنی بازیکنان مان و فوتبال مان بالاتر برود.
سوالی که پیش می آید، ما 16 تیم در لیگ داریم. لیگ یک و همه را جمع کنیم، به این همه پیشکسوتی که هستند در باشگاه ها تیم نمی رسد ولی می بینیم دارند وارد می شوند به مربیگری اما کمتر دیده ایم پیشکسوتان سراغ مدیریت بروند در حالی که مدیر بیشتر نیاز داریم. چرا علاقه به سمت مربیگری است تا مدیریت؟
فکر می کنم کسی که فوتبال بازی می کند و سالها در این جو فوتبال است دوست دارد در بطن کار باشد مثلا اگر به من بگویند مدیرعامل باشگاه شو قبول نمی کنم و دوست ندارم، دوست دارم در آن هیجان و تمرینات و زمین باشم، این مرا ارضا می کند در آن چمن، درگیری وچلنج با بازیکن با رسانه شرایط بازی حساسیت ها، اینها را دوست داریم به خاطر همین بازیکنانی که بازنشسته شده اند بیشتر دوست دارند سمت مربیگری بروند تا مدیریت.
ولی ضربه نمی زند این مسئله به فوتبال ما؟ مثلا الان در آلمان اولیور کان مربی بایرن مونیخ شده، در ایتالیا ندود مدیر است در یوونتوس، همه اینها رفته اند و فکر کنم اینکه یک مدیر فوتبالی باشد خیلی بهتر مربی و بازیکن را درک می کند.
این ایده آل است ولی باید فرهنگ سازی شود. ما هیچوقت به این دید نگاه نکرده ایم الان داریم می رسیم به اینکه ما نیاز به مدیران فوتبالی داریم حالا مدیرهای ورزشی هستند برای رشته های دیگر باز آنها موفق تر هستند نسبت به مدیرهایی که ورزشی نیستند و به لحاظ ارتباطات سیاسی وارد فوتبال میشوند ولی واقعا نیاز است. فوتبال باید دست فوتبالی ها باشد یعنی اگر این اتفاق بیوفتد در کشور ما که مدیران از جنس فوتبال باشند و بازیکنانی که تحصیلات عالیه دارند و مدارک دانشگاهی دارند یا مدرک تربیت بدنی دارند اینها می توانند به نظر من کمک کنند چون سرد و گرم این فوتبال را باید چشیده باشد کسی که می خواهد به عنوان مدیر فعالیت کند و خیلی می تواند تاثیر مثبت تری بگذارد.
گفتید که فصل آخر آن صحبت ها پیش آمد بین شما و ذوب آهن. می توانیم بگوییم دلخوری پیش آمد دیگر و این مسئله بین قاسم حدادی فر و ذوب آهن هم پیش آمد. اینطور به نظر می آید که ذوب آهن خوش استقبال و بد بدرقه است.
این ها اتفاقات خوبی نیست حالا نه اینکه من به خاطر خودم بگویم ولی همانطور که شما گفتید با قاسم هم چنین برخوردی شد که ناراحت شد و چند مصاحبه کرد خود من هم در آن مقطع ناراحت بودم، ناراحت نه اینکه از فوتبال بیرون آمده ام اتفاقا هرکس به من می گفت دلت تنگ نشده برای فوتبال می گفتم اصلا دلم تنگ نشده چون 20 سال بازی کرده ام و عرض شود خیلی ها این صحبت را مطرح می کنند ولی باید بگویم فکر می کنم این رفتارهایی که می شود با بازیکنان قدیمی و کسانی که هر باشگاهی آن شخص را به عنوان اسطوره خاطرات زیادی دارد، پذیرفته این را و مقبولیت دارد دیدگاهم این است، اتفاقا باشگاه ها باید زرنگ باشند و از این فرصت و از این امتیاز استفاده کنند در جهت پیشرفت و موفقیت شان، شما اگر یک بازیکن پیشکسوت خودت و کسی که سالها آنجا بوده و هواداران دوستش دارند را در مجموعه خودت نگه داری، باعث می شود حمایت بیشتری از خودت شود و باعث می شود تماشاچی ها خیلی راغب تر باشند و بیشتر به تیم شان برسند و ایجاد انگیزه بیشتری کنند و اینکه من حس می کنم شاید این حرف را نباید بگویم شاید ناراحت شوند یکسری از مدیران، نمی دانم بگویم یا نه ولی می گویم چون هیچوقت یک چیزی را قایم نکرده ام و همیشه راستش را گفته ام، به نظر من درست نیست که منِ مدیر پیش خودم بگویم بالفرض اگر کسی یا مهدی رجب زاده را به باشگاه بیاورم یا فلان بازیکن قدیمی که همه دوستش دارند را به مجموعه باشگاه بیاورم خب بعد این برای من دردسر می شود چون فکر می کنم، شاید هم اشتباه کنم، این دیدگاه غلط است و این ضعف مرا می رساند من اگر مدیر قوی ای باشم می توانم مهدی رجب زاده یا هر بازیکن بزرگ دیگری را مدیریت کنم به نظر من این کمی باعث می شود بعضی مدیران ما در باشگاه ها یکدفعه می آیند واز بازیکنان قدیمی خودشان می گذرند، خیلی راحت، بازیکنی که در روزهای خوب و بد بوده و خیلی پیشنهادهای خوبی داشته نمی گویم مجانی آمده در هرصورت او هم قرارداد بسته ولی به هر صورت عشقی داشته که آنجا آمده و مانده و اینها را باید ارزش و اعتبار دهیم بیشتر کمک می کند به آن مجموعه ولی بعضی وقت ها اتفاق می افتد مثلا روزی که ابراهیم صادقی سرمربی سایپا شد خیلی خوشحال شدم و همان شب به او زنگ زدم و به تو تبریک گفتم. گفتم بهترین کار را باشگاه سایپا کرد که از یک نیروی خودش و کسی که سرمایه باشگاه است استفاده کرد حالا آن قابلیت و توانمندی آن شخص است که بتواند خودش را نشان دهد ولی درستش این است که ما فضا را درست کنیم و چیزی که در اروپا اتفاق می افتد.
متاسفانه فجر هم سقوط کرد وسالها بود در لیگ آزادگان بود و دوباره بالا آمد، برای شیراز و استان فارس حیف است ولی خب کلا فوتبال دوستان نسبت به فحر حس نوستالژی دارند ولی حیف شد دوباره این تیم افتاد.
فجر تیمی دوست داشتنی است خب ما خیلی اینور آنور می رویم و مردم را می بینیم، رفتار و واکنش هایشان و صحبت هایشان می گویند حیف تیم فجر است. من دیدم کلی از هواداران دیگر تیم ها پیام دادند روزی که فجر لیگ برتری شد یعنی همه منتظر بودند این تیم بالا بیاید و واقعا هم یک استان پهناوری مثل فارس این همه استعداد و ظرفیت در این استان هست و من فکر می کنم با یک برنامه ریزی خوب، به لحاظ هزینه ای هم من می گویم نمی خواهد خیلی بریز و بپاش کنند، کسی نمی خواهد فجر قهرمان لیگ شود ولی یکسری دوست دارند سهمیه در لیگ حفظ شود دیگر. کاری که خیلی تیم ها با بودجه های مناسب انجام می دهند و تیم هایشان را حفظ می کنند و این می شود یک جایی فضایی برای جوانان آن استان که از خیلی از آسیب های اجتماعی دور می شوند. جوانان می توانند آنجا انرژی شان را تخلیه کنند و دنبال فوتبال بروند و ورزش کنند، این وقتی کور می شود یاس و ناامیدی در استان می آید و همه می روند. الان اتفاقا آنسری در برنامه تلویزیونی هم گفتم برای چه استان فارس دو یا یک بازیکن شیرازی در تیم فجر دارد، چرا همه جوانان می روند؟ اینها را باید برنامه ریزی کرد و اینها بمانند و اینها ظرفیت و سرمایه هستند. ما هرجا نگاه می کنیم یک ردپا از بازیکنان فارس داریم ولی در تیم خودمان نداریم. باید با برنامه و دید بازتر و بهتر و اینکه اینجا فضایی درست شود برای بچه های آن منطقه مقداری هم در رده های پایه بی انگیزگی به وجود می آید اینکه پول شده مسئله اصلی و برخلاف اینکه آموزش باید باشد و جوانان استعداد یابی شوند و بیایند نه تنها در فارس الان مدارس فوتبال فکر می کنم اولویت شان بحث مالی است تا آموزش و اینها آسیب زده است حالا انشالله فجرسپاسی هم فکر کنم با همین ظرفیت و شرایط و بازیکنانی که حالا فکر می کنم چند نفرشان هم دارند جدا می شوند، این قابلیت را دارد که برگردد و یک پوئن بزرگ دارد که بازیکن سرباز می تواند بگیرد. بازیکنانی که در رده جوانان و امید بازی می کنند و قابلیت بالایی دارند می توانند سرباز شوند آنجا، این بزرگترین پوئن است که من می گویم اولویت باید با خود جوانان استان باشد و به نظر من همین الان تا داغ است می شود این تیم را برگرداند چون من خودم لیگ یک هم بودم و بازی ها را دیدم، همین الان فجر سطحش از لیگ یک بالاتر است و می تواند امسال برگردد.
شما نمی توانستید کمک کنید به ماندن فجر در لیگ برتر؟
هرکسی دوست دارد کمک کند چرا کمک نکنم ولی باید از ما بخواهند من که نمی توانم بروم در باشگاه و بگویم آمده ام کمک کنم. باید شان و شخصیت و جایگاه افراد حفظ شود، باید از ما بخواهند و صحبت کنند اگر بتوانی بروی کمک کنی ولی خب تا پارسال که تیم در آن مقطع آن شرایط بد برایش اتفاق افتاد و انتخاب های به نظر من خوبی انجام نشد ومنجر به این شد که تیم سقوط کرد، نه کسی از ما کمک نخواست.
احتمال دارد امسال با فجر کار کنید؟
نمی دانم باید ببینم چه پیش می آید.
کلا دوست دارید کار کنید در فجر؟
بله من گفتم به شما، امثال من مدیون فجر سپاسی هستیم به دو دلیل یکی به لحاظ فوتبالی یکی به لحاظ معنوی، خیلی به ما چیز یاد دادند در آن باشگاه و در آن پنج شش سالی که بودیم و خیلی ها روش زندگی شان عوض شد آنجا و ما تغییرات را می دیدیم و یکی شان خود من بودم و ما تیم فجر را قلبا دوست داریم و قلب مان همیشه برایش می تپد مخصوصا در این مقطع که تیم افتاد، من در آن پنج شش هفته آخر عین اسپند روی آتش بودم و جوری بود که خانمم در خانه می گفت به تو چه من می گفتم تیم ماست این، این تیم در قلب مان است و تیم مان را دوست داریم، مگر می شود آدم در جایی که پرورش یافته و پیشرفت کرده و بزرگ شده به جاهای بالا رسیده و مدیونش است، بی خیالش باشد اصلا امکان ندارد، تمام بند بند وجود ما می لرزید و نهایتا آن اتفاق افتاد. امیدوارم امسال، عقیده من است که همین الان با همین تیم و شرایط می شود تیم به لیگ برتر برگردد.
شما استقلالی هستی یا پرسپولیسی؟
باید راستش را بگویم؟
اگر راستش را بگویید که عالی می شود.
اگر راستش را بگویم موقعی که کوچک بودم قبل از اینکه بیایم به فوتبال حرفه ای واقعیتش استقلالی بودم ولی بعد که به فجر آمدم و جلویشان در لیگ بازی کردم خدایی می گویم برایم دیگر فرقی نمی کرد و اینکه بخواهم طرفدار یک تیم باشم نبود، طرفدار تیم خودم بودم و دیگر خیلی برایم جذابیت نداشت چون خودمان در بطن کار بودیم می دیدیم چه اتفاقاتی دارد می افتد و هواداران چجوری برخورد می کنند و انقدر اعصاب هایشان بهم می ریزد و دعوا و کری هست، دیگر برای خود من جذابیتی نداشت طرفداری از یک رنگ و این مسائل.