DAVID SILVAی سال تابستون رفتم حالا ما کرمانشاه کوهستانی اونجا اهواز چشت روز بد نبینه شب رسیدیم اونجا زیاد حالیم نبود صبح شد نزدیک ظهر برق رفت کولرا خاموش یا حضرت عباس داشتم میرفتم تو کما نفس نمیتونستم بکشم پشه ها ی گنده ای بودن نیش میزدن دست آدم فلج میشد
نمیدونم چطور زنده موندم
دیگه برنمیگردم بمیرمم🤣🤣