برای مشاهده قسمت های قبلی اینجا کلیک کنید
قطعه هفتم
در قطعه هفتم از پازل نگار به ترک مورفین میرسیم.
در این ترک هم مانند ترک قبلی سکان روایت در دستان نگار است.
درابتدا ما با جهان عجیبی مواجه میشویم؛ جهانی که در آن شکم کارد را میبرد، گلوها طناب را میجوند و معده سم را میبرد. همه از مردن ناامید شدند و هرکس به دنبال مرگ رفته، دست خالی برگشته است. خطر به خواب عمیقی فرو رفته است و بیدار نمیشود و انسانی که با خطر خو گرفته و بدون آن قادر به زندگی نیست. شکل زندگی عجیب شده است.
اما نگار میگوید شهر همیشه ها شهرِ لطافت تیغ است. اگر در زندگی دقیق شوند متوجه میشوند این آرامش ساختگی بوده و همه به آن تظاهر میکردند و در همه شعر ها خطر تیغ وجود دارد ولی مردم این تیغ را لطیف میدیدند و دچار آرامشی ساختگی شده بودند. به نام قطعه دقت کنید. مورفین. کار این دارو ساختن آرامشی تصنعی برای شماست. او شما را خوب نمی کند و فقط درد هایتان را می پوشاند.
در ادامه نگار از باد، نماد آگاهی و قاتل غفلت میخواهد به این آرامش ساختگی پایان بدهد و سکون را بشکند و مرگ را از محبس آزاد کند. و در ادامه به همان مورفین که روی تیغ حقیقت را پوشانده اشاره میکند و میگوید وقتی حقیقت آشکار بشود این دنیا، خوار و پوچ میشود.
نگار در ابتدا با افرادی که میخواهند جلوی او را بگیرند صحبت میکند.
میگوید با اینکه زور دشمنانش زیاد است و میخواهند جلوی او را بگیرند اما او دست بردار نیست و با دیگران فرق دارد و به قول خودش جور دیگری است.
و در ادامه گریزی به ترک نقش میزند و میگوید خود را از محدودیتی که سورنا برای امنیت او ساخته بود رها کرد و زنجیر خود را پاره کرده است.
و در ادامه دشمنان خود را افرادی لانتور و پرمدعا خطاب میکند و میگوید از من تقلید کنید و دست از راه پر اشتباهتون بردارید. و برای پیروی از خودش دلیل میآورد و میگوید من شجاع و توقف ناپذیرم و تمام حقایق را بیان میکنم و خود را به آتش تشبیه میسازد.
و این بارهم گریزی به ترک کشتی؛ نگار به سورنا میگوید دنبال او در اقیانوس نگردد و سورنا را به اقیانوسی تشبیه میسازد که ساکت و آرام است و اگر نگار به او نزدیک شود، داغی و سوزنداننگی نگار را کم می کند. سپس نگار میگوید که به سورنا نزدیک نخواهد شد و شروع به رجزخوانی میکند و به آدم های پر مدعا می گوید نابود کردن شما برای من کاری ندارد و آرامش را از شما میگیرم.
نگار جسور قصد جنگ دارد.
ادامه دارد...
کاری از حزب استادان