امیر خانتوضیحشم میدادی بد نبود ولی من میدم مشکلی نی.
"این پسر بچه تو کارنامه ش مردودی آورده و با سرخوردگی میاد خونه تو نگاه برادر کوچیکه یه جور طعنه پیداس که مشخصه از اینکه بزرگه مردود شده دلش خنک شده،نگاه خواهرش یه جور خودشیفتگیه که داره میفهمونه به برادره که تو مردودی و به پای من نمیرسی؛مادره هم با تاسف داره نگاه میکنه بهش و فقط سگه که بیخیال همه چی با خوشحالی رفته استقبال این پسر."