یا مگر میشود از کنار جام جهانی بی تفاوت عبور کرد؟
...
در افسانههای یونان باستان آمده که روزی زوکسیس و پارهاسیوس، دو نقاش چیره دست یونانی برای انتخاب برترین هنرمند عصر خود تصمیم به مسابقهی نقاشی کشیدن گرفتند... دو تابلوی نقاشی روبروی هم... زوکسیس، تصویری از یک خوشه ی انگور را آنقدر طبیعی میکشید که پرندگان برای نوک زدن به انگورهای نقاشی اطراف آن جمع میشود... پس از زوکسیس برای تماشای تابلوی پارهاسیوس به سمت بوم او میرود تا پردهی کشیده شده روی تابلو را بردارد... غافل از اینکه نقاشی پارهاسیوس در واقع همان پرده است!!!
|
در موزههای بوسان، سئول و پوکت میتوانید آثار پیروان پارهاسیوس یونانی را به شکلی مدرن بیابید. تابلوهای سوررئال و سه بعدی که مرزهای میان حقیقت و واقعیت را در مینوردند. نقاشیهایی که شما را نسبت به چشمهایتان بی اعتماد میکنند... شبیه همان چیزی که در یک ماه گذشته در صحرای اطراف خلیج فارس رخ داد... شبیه جام جهانی قطر 2022..
پیش از آنکه سوت آغاز بازی اکوادور- قطر به صدا درآید، گردهمایی ساحران صحرا آغاز میشود. گلولههای آتش، زیر چادر غول آسای فایبرگلاسی البیت به آسمان پرتاب میشوند، جام 36 سانتی متری طلایی که باید یک ماه برای تماشای آن صبر کنی، ناگهان در ابعادی غول پیکر هویدا میشود. گروهی اطراف جام و آتش میرقصند و قرار است در 63 بازی چنین مناسکی را قبل از آغاز چرخش توپ نظاره کنیم...
دقایقی از بازی افتتاحیه نگذشته که بار دیگر تصویری غریب به چشم میآید. گروهی با لباسهای عنابی و عبارت قطر به دو زبان روی لباسها پشت دروازهی قطر در حال بالا و پایین پریدن هستند. در نگاه اول تصویری معمول از هواداران فوتبالی ست اما با گذشت زمان متوجه میشویم که این گروه پرشور در واقع بیخیال اتفاقات بازی، قرار است 90 دقیقه بی وقفه و با رقصهای هماهنگ تمرین شده و هیجانی به ظاهر واقعی قطر را تشویق کنند... گروهی متشکل از 1500 مرد جوان اهل لبنان، مصر و الجزایر و در ازای دریافت پرواز رایگان، اقامت رایگان، بلیت رایگان و کمک هزینهی روزانه!
آمیختگی واقعیت و حقیقت و مجاز، به بیرون از ورزشگاههای قطر هم میرسد... فرشهای سبز رنگ پهن شده به روی زمینهای بتنی سخت، برای به تصویر کشیدن قابهای دروغین از بازیکنان روی چمن ورزشگاه طراحی شده، اقلام هواداری در با هایی که شبیه ونیز به رودی جاری در میان آن ساخته شدهاند به فروش میرسد و تصاویر دیوید بکام، آنقدر در شهر زیاد است که گمان میکنید یا لوسیل الدترافورد است و یا بکام امیر جوان قطر و پادشاه بعدی در دوحه خواهد بود... چیز دیگری برای گیج شدن مانده؟
از 12 سال قبل و زمانیکه سپ بلاتر با لحنی مرموز اعلام کرد "و برنده.... قطر است" نجواهای تحریم جام جهانی از گوشه و کنار دنیا به گوش رسید. یک گرداب ژئوپلتیک که روز به روز عمیق تر میشد. کارگران، در هوای 50 درجهی تابستان دوحه جان دادند، تورنمنت در چرخشی نفرت انگیز برای عاشقان قدیمی فوتبال از تابستان به زمستان موکول شد و در آستانهی رقابتها جنگ در اکراین، موضوع تامین گاز اروپا از قطر، ممنوعیت الکل، سختگیریها نسبت به همجنسگرایان و بحثهای داغ حقوق بشری، عملا جام جهانی را به جایی شبیه صحن اصلی سازمان ملل در نیویورک برای برخوردهای سیاسی تبدیل کرد. 12 سال پس از انتخاب بلاتر، این جیانی اینفاتینوست که تمام قد در کنار قطریها ست. با یک سخنرانی هیپنوتیزم کننده در ابتدای جام:
"امروز احساس میکنم که یک عرب، یک آفریقایی، یک همجنسگرا، یک معلول و یک کارگر مهاجر هستم...."
بزرگترین خطای دید، نه هنگام جمع شدن یک شبه ی استادیوم 974 که در زمان تغییر ماهیت فوتبال به هر چیزی غیر از آن رخ داد. آلمانها، تیم تورنمتها، مردانی با تمرکز همیشگی روی جام جهانی با دستهای بر صورت و بازوبند رنگین کمانی بر دستان کاپیتان نویر به استادیوم خلیفه آمدند و دست خالی بازی با ژاپن را به پایان رساندند. در خارج از ایران معترضان به مرگ مهسا امینی برای رساندن پیامشان به دنیا مسافر الثمامه میشوند. در داخل ایران هم مخالفان حکومت بر شیپور "از کنار این جام جهانی بی تفاوت عبور میکنیم" دمیدند و صاحبان تئوری "فوتبال اختراع انگلیسیها برای تفرقه اندازی میان مردم است" و "جام جهانی را راه انداخته اند تا حواس مردم جهان را پرت کنند" تبدیل به طرفداران پر و پا قرص جام جهانی می شوند. سه بازی کافیست تا این هر دو گروه هم دست خالی از فوتبال، به نزاع خود در خیابانهای تهران بازگردند...
خطای دید. جابجایی حقایق و واقعیتها، تصاویری در هم و شلوغ از حقیقت و مجاز.... همه، همه و همه ناگهان محو میشود. به سادگی. ... با یک صدای بی تکلف و بی آلایش. با یک صدای سوت پنج ثانیهای از قاضی سیاهپوش وسط زمین سبزرنگ... این یکی را میشناختیم. خوب. خیلی خوب.
رنگی شدهی همان عکسهای سفید و سیاه جام جهانی در مونته ویدیوست. چمن سبز و زرد ومبلی است. سقف واژگون بر سر المپیک اشتادیون مونیخ است. آن سایهی سیاه رنگ عجیب عنکبوتی در گوادلاراخای مکزیک است، کاغذهای سفید در ورزشگاههای پرهیاهوی بوئنوس آیرس، گرمای برنابئو، حرکت رازآلود دود در میان نورهای سفید سن سیرو ست، انبوه بی پایان تماشاگران در رزبول، رنگهای تند در هم آمیخته استادو فرانس پاریس، صدای طبلهای در سئول و ووزیلا در ژوهانسبورگ و اشکهای شوق در ماراکانا پای مجسمهی مسیح...
سوت آغاز هر بازی، همه چیز را عیان میکند. بی اعتنا به خطاهای دید. بی اعتنا به عبای سیاه رنگ شیخ روی دوش مسی. هدیهی یک کارفرما به لئو که پس از جام قرار است حقوقش را از شیخ قطری بگیرد... .به زمین چمن نگاه کن. به دویدن بی امان مردان سرخپوش اهل کازابلانکا. به اندیشههای جاری در زمین فوتبال هلندیها، به ساوتگیت و پسرانش، به شاهکار امباپه، به آخرین رقص رونالدو، لواندوفسکی، مودریچ و نمادهای فوتبال در جام جهانی و به آن لباس آبی آسمانی و سفید... به فوتبال نگاه کن. به 90 دقیقه، به 120 دقیقه، به پنالتی ها... اینجا سرابی چشمهایت را فریب نخواهد داد.... اینجا، زمین فوتبال است. با دو تیر دروازه و یک توپ گرد... مگر میشود فوتبال را تماشا نکرد؟
راستی، امشب در سنت جیمزز پارک نیوکاسل میزبان بورنموث خواهد بود. اگر برایتان جذاب است، ملاقات ادی هاو با تیم سابق. در لیگ کاپ. !!!!! باور کنید این یکی خطای دید نیست!!!